‹آقـٰازادھ؎مقـٰاومت❁'›🌼
.
دوره جوانیِ ابراهیم بود .
در بازار کار میکرد ! ابراهیم هفتهای یک
بار ما را چلوکبابی محل دعوت میکرد .
چند هفته گذشت . یک بار گفت : امروز
مصطفیٰ پول غذا را حساب کرد و همین
طور هفته های بعد . ابراهیم شهید شد .
یک روز دورِ هم نشسته بودیم کھ بحث
چلوکباب شد . مصطفی گفت یادتان
میآید که ابراهیم گفت مصطفی امروز
پول غذا را میدهد؟ آن روز پول غذا را
ابراهیم داد ، اما برای اینکه من خجالت
نکشم ..
سعید هم با تعجب گفت : من هم همین
طور و بقیه هم همین را گفتند. چون ما
از لحاظمالی ضعیف بودیم ابراهیم این
کار را مۍکرد تا ما هم از غذای خوب
لذت ببریم !
#شهیدابراهیمهادی
باز هم مثل شبهای قبل نیمه شب که از خواب بیدار شدم دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده!
با اینکه رختخواب برایش پهن کرده بودیم
اما آخر شب وقتی از مسجد آمد
دوباره روی فرش خوابید
صدایش کردم و گفتم:
داداش جون،هوا سرده،یخ میکنی
چرا توی رختخواب نمیخوابی؟
گفت: خوبه،احتیاجی نیست
وقتی دوباره اصرار کردم گفت:
رفقای من الان توی جبههی گیلان غرب
توی سرما و سختی هستند
من هم باید کمی حال اونهارو درک کنم
#شهیدابراهیمهادی
🌱ابراهیم میگفت:
اگر قرار است انقلاب پایدار بماند و نسلهای بعدی هم انقلابی باشند.
باید در مدارس فعالیت کنیم ، چرا که آینده مملکت به کسانی سپرده میشود که شرایط دوران طاغوت را حس نکردهاند..!🥀
#امام_حسین
#شهیدابراهیمهادی
#بکگراند #شهیدابراهیمهادی 🤍
ـ شهادت پایان نیست ؛ آغاز است
تولدی دیگر است در جهانـے فراتر
از آن کـھ عقل زمینی به ساحت
قدس آن راه یابد . تولد ستارهاۍ
دیگر است کھ پرتو نورش عرصه
زمان را در مینوردد و زمین را به
نور ربالارباب اشرق میبخشد !