eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 «روزنه‌هایی از عالم غیب» ✍️ آیت الله سیدمحسن 👌 بیان واقعی از ائمه اطهارعلیهم السلام و عالمان عامل و زاهدان پیرو اهل بیت علیهم السلام در محکم نمودن ارکان اعتقادی و امیدوار شدن عموم مردم به توسّل، اثری عمیق و هدایت‌گر دارد. شما میتوانید آنرا قانونی از دریافت کنید https://taaghche.com/book/42652 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند
بسم الله الرحمن الرحيم ‌و‌ ايثار التفضل ‌و‌ ترك التعيير حضرت زين العابدين عليه السلام در‌ اين قطعه از‌ دعاى «مكارم الاخلاق» دو‌ درخواست از‌ پيشگاه حضرت بارى تعالى براى مسلمانان مى‌ نمايد: اول گزينش تفضل براى مردم، دوم اجتناب از‌ سرزنش ‌و‌ ملامت.
تفضل،یعنی دادن چیزی به کسی قبل از اینکه او سوال کند. ایثار،به زبان عامیانه یعنی بریز و بپاش برای کسی عاشقانه دوستش داری.نیکی می کنی بدون اینکه فکر کنی. امام سجاد علیه السلام،می فرماید:خدایا آنچنان انسان ها را دوست داشته باشم،قبل از درخواست،ببخشم. (به مناسبت ایام)زینب کبری سلام الله علیها،مصداق روشن چنین صفت است.ایثار تمام هستی خود،برای امام زمانش. امام سجاد علیه السلام،همچنین از خداوند می خواهد،هیچگاه کسی را سرزنش نکند. به جایی برسد که از ناهنجاری دیگران،اندوهگین شود و خیرخواهی کند.برای وضعیت آنان دعا کند. در روایتی آمده است؛اگرکسی مومنی را برگناهی سرزنش کند ،نمی میرد تا دچار آن شود... اللهم فرغ قلبی لمحبتک واشغله بذکرک...
‌و‌ ايثار التفضل در‌ این قطعه دعا دو‌ كلمه آمده است: اول «ايثار» ‌ و‌ ‌آن ديگر «تفضل». «ايثار» در‌ لغت به‌ معناى «اختيار نمودن ‌و‌ گزيدن چيزى» است. كسى كه‌ مى‌ گويد «آثرت ذلك» اي‌ «اخترت»، فلان چيز را‌ ايثار نمودم، يعنى ‌آن را‌ گزيدم ‌و‌ اختيار كردم، ‌و‌ اگر «ايثار بر‌ نفس» گفته شود به‌ معناى «مقدم داشتن دگرى بر‌ خود» است. التفضل فعل ما‌ لايلزم اذا كان ابتداء من‌ غير عله. تفضل در‌ لغت به‌ معناى كار خوبى است كه‌ تفضل كننده به‌ طور ابتدايى ‌و‌ بدون علت ‌و‌ الزام، ‌آن را‌ انجام دهد ‌و‌ طبق اين تعريف،
«تفضل» از‌ «احسان» بالاتر است، زيرا : «احسان» لازم نيست حتما ابتدايى ‌و‌ بدون علت باشد بلكه در‌ پاره اي‌ از‌ مواقع ممكن است احسان پاداش احسان باشد. خداوند در‌ قرآن شريف فرموده است: هل‌ جزاء الاحسان الا الاحسان، آيا پاداش احسان چيزى جز احسان است؟ اما «تفضل»، احسان ابتدايى ‌و‌ بدون علت است ‌و‌ انگيزه ‌ى‌ ‌آن بزرگوارى ‌و‌ كرامت نفس تفضل كننده است. تمام پيمبران الهى از‌ نعمت مكارم اخلاق برخوردار بودند ‌و‌ ماموريت داشتند قوم خود را‌ به‌ مكارم اخلاق دعوت نمايند ‌و‌ آنان را‌ انسان بسازند. امام صادق (ع) فرمود: خداوند پيمبران را‌ به‌ مكارم اخلاق اختصاص داده، پس‌ اگر كسى از‌ ‌آن خصيصه ‌ى‌ روحانى برخوردار است، خداوند را‌ بر‌ اين نعمت بزرگ حمد نمايد ‌و‌ ‌آن كس كه‌ واجد مكارم اخلاق نيست، در‌ پيشگاه خداوند تضرع كند ‌و‌ ‌آن را‌ درخواست نمايد.
ايثار تفضل بهترين ‌و‌ عاليترين كرامت خلق است. عن على عليه السلام قال: خير المكارم الايثار. على (ع) فرموده: ايثار ‌و‌ گزينش تفضل، بهترين كرامت اخلاقى است براى انسانها.
بى گمان در‌ صدر اسلام يكى از‌ عوامل نشر دين حق ‌و‌ گسترش آيين الهى ايثار ‌و‌ تفضل مسلمانان بود كه‌ با‌ خلوص نيت ‌و‌ به‌ انگيزه ‌ى‌ ايمان نسبت به‌ يكديگر انجام مى‌ دادند : *كعبه ‌ى‌ مكرمه معبد مقدس ‌و‌ مطاف مردم بسيارى بود كه‌ همه ساله از‌ دور ‌و‌ نزديك براى حج ‌و‌ عمره به‌ مكه مى‌ آمدند. رسول گرامى (ص) براى آنكه دعوت خود را‌ به‌ گوش اقوام مختلف برساند ‌و‌ آنان را‌ از‌ ماموريت خويش آگاه سازد در‌ ‌آن شهر توقف نمود ‌و‌ ناملايمات گوناگون ‌و‌ آزارهاى مختلفى را‌ كه‌ از‌ مشركين مى‌ ديد تحمل مى‌ كرد ‌و‌ به‌ تبليغ خود ادامه مى‌ داد. موقعى كه‌ دشمنان با‌ هم متحد شدند ‌و‌ به‌ قتل ‌آن حضرت همت گماردند، ماندن در‌ مكه ‌ى‌ معظمه براى پيشواى اسلام به‌ مصلحت نبود، لذا حضرتش بر‌ ‌آن شد كه‌ از‌ مكه خارج شود ‌و‌ به‌ مدينه مهاجرت نمايد. تصميم خود را‌ عملى نمود ‌و‌ به‌ مدينه حركت كرد. پيش از‌ آنكه نبى معظم به‌ مدينه برود، مبلغى از‌ طرف ‌آن حضرت به‌ مدينه رفته بود، اسلام را‌ تبليغ نموده بود، ‌و‌ مردم مدينه از‌ دعوت ‌آن حضرت آگاهى داشتند ‌و‌ عده ‌ى‌ قابل ملاحظه اي‌ به‌ اسلام ايمان آورده بودند. از‌ اين رو‌ پيشواى معظم موقع ورود به‌ مدينه مورد استقبال واقع شد ‌و‌ اهالى، مقدم مباركش را‌ مورد احترام ‌و‌ تكريم قرار دادند. مسلمانانى كه‌ در‌ مكه ايمان آورده بودند، پس‌ از‌ هجرت ‌آن حضرت در‌ مضيقه ‌ى‌ بيشترى قرار گرفته ‌و‌ مورد تحقير ‌و‌ اهانت زيادترى واقع شدند، به‌ آنان اجازه ‌ى‌ توقف در‌ مكه ‌و‌ انجام فرايض دينى داده نمى شد. ناچار به‌ فكر افتادند كه‌ تدريجا مكه را‌ ترك گويند ‌و‌ خويشتن را‌ از‌ ‌آن محيط فاسد ‌و‌ شرك آلود برهانند ‌و‌ براى تحقق بخشيدن به‌ اين هدف لازم بود از‌ خانه ‌و‌ زندگى، از‌ اموال ‌و‌ اثاث خود چشم بپوشند، زيرا مشركين اجازه نمى دادند كه‌ آنان اموال خويش را‌ از‌ مكه خارج كنند. اين تهيدستان از‌ وطن رانده شده سرمايه اي‌ با‌ خود نداشتند جز ايمان به‌ خداوند ‌و‌ اميد به‌ فضل بارى تعالى، با‌ تصميم به‌ اعلاى حق ‌و‌ يارى پيشواى اسلام. قرآن شريف درباره ‌ى‌ اينان فرموده است: للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من‌ ديارهم ‌و‌ اموالهم يبتغون فضلا من‌ الله ‌و‌ رضوانا ‌و‌ ينصرون الله ‌و‌ رسوله اولئك هم الصادقون. (ادامه در پست بعد)
( ادامه ی پست قبل) فقراى مهاجرين كه‌ از‌ ديار ‌و‌ اموالشان اخراج گشته اند در‌ طلب فضل ‌و‌ خشنودى بارى تعالى بوده اند. اينان با‌ خلوص ‌و‌ صداقت در‌ انديشه ‌ى‌ يارى خدا ‌و‌ پيمبرش هستند ‌و‌ اين فكر مقدس را‌ در‌ سر‌ مى‌ پرورند. ايامى كه‌ مهاجرين به‌ مدينه آمده بودند ‌و‌ در‌ فقر ‌و‌ تنگدستى به‌ سر‌ مى‌ بردند، مقدار قابل ملاحظه اي‌ از‌ اموال يهوديهاى بنى نضير بدون جنگ ‌و‌ جدل به‌ دست مسلمانان افتاد. چون اين اموال عنوان غنيمت جنگى نداشت ‌و‌ مشترك بين همه نبود، به‌ امر بارى تعالى در‌ اختيار شخص رسول اكرم (ص) قرار گرفت. خداوند، اموال بنى نضير را‌ اختصاص به‌ رسول اكرم (ص) داد تا‌ هر‌ طور كه‌ بخواهد عمل كند. پيغمبر اكرم ‌آن را‌ بين مهاجرين تقسيم نمود ‌و‌ به‌ انصار چيزى از‌ ‌آن نداد جز سه نفر كه‌ نياز داشتند ‌و‌ آنان ابودجانه ‌و‌ سهل بن‌ حنيف ‌و‌ حارث بن‌ صمه بودند. جمعيت انصار از‌ اختصاص اموال بنى نضير به‌ مهاجرين نه تنها از‌ پيشواى اسلام آزرده خاطر نگشتند بلكه داوطلب ايثار گرديدند ‌و‌ روى بزرگوارى ‌و‌ تفضل حاضر شدند از‌ جهت مسكن ‌و‌ لباس ‌و‌ غذا آنان را‌ يارى دهند، حتى بعضى از‌ انصار كه‌ خودشان از‌ جهتى نيازمند بودند مهيا گشتند مهاجرين را‌ بر‌ خود مقدم دارند ‌و‌ اين مطلب در‌ قرآن شريف آمده است : ‌و‌ الذين تبوء ‌و‌ الدار ‌و‌ الايمان من‌ قبلهم يحبون من‌ هاجر اليهم ‌و‌ لا‌ يجدون فى صدورهم حاجه مما اوتوا ‌و‌ يوثرون على انفسهم ‌و‌ لو‌ كان بهم خصاصه. كه‌ پيش از‌ آمدن مهاجرين مدينه را‌ جايگاه ايمان ساخته بودند با‌ ورودشان نسبت به‌ آنان ابراز علاقه كردند، علاوه بر‌ آنكه در‌ دل احساس احتياجى به‌ اموال بنى نضير نداشتند، حاضر شدند از‌ روى تفضل به‌ مهاجرين ايثار نمايند، هر‌ چند بعضى از‌ انصار، خود در‌ مضيقه بودند ولى مهاجرين را‌ بر‌ خويشتن مقدم داشتند. ايثار ‌و‌ تفضل از‌ ناحيه ‌ى‌ انصار نسبت به‌ مهاجرين بى بضاعت در‌ صدر اسلام ‌و‌ نزول آيه ى: ‌و‌ يوثرون على انفسهم ‌و‌ لو‌ كان بهم خصاصه، يكى از‌ بزرگترين كرامت خلق را‌ پايه گذارى نمود.
امام صادق (ع) در‌ وصف مومنين كامل فرموده است: هم البرره بالاخوان فى حال العسر ‌و‌ اليسر، الموثرون على انفسهم فى حال العسر كذلك وصفهم الله تعالى فقال: ‌و‌ يوثرون على انفسهم. آنان نيكوكاران اند نسبت به‌ برادران در‌ حال تنگدستى ‌و‌ در‌ حال گشايش. اينان در‌ حال مضيقه، ديگران را‌ بر‌ خود مقدم مى‌ دارند ‌و‌ خداوند، اين گروه بزرگوار را‌ اينچنين توصيف نموده ‌و‌ فرموده است: ‌و‌ يوثرون على انفسهم ‌و‌ لو‌ كان بهم خصاصه.
‌و‌ يوثرون على انفسهم ‌و‌ لو‌ كان بهم خصاصه.
انس بن‌ مالك مى‌ گويد: به‌ يكى از‌ اصحاب پيغمبر اكرم (ص) كله ‌ى‌ گوسفند بريان شده اي‌ اهدا گرديد. مرد صحابى با‌ خود گفت: فلان برادرم ‌و‌ عيالش به‌ اين غذا از‌ من‌ محتاجتر است، براى وى فرستاد. او‌ نيز به‌ تصور احتياج بيشتر برادر ديگرى براى ‌آن برادر اهدا نمود، ‌و‌ خلاصه كله ‌ى‌ بريان شده را‌ هفت در‌ خانه بردند ‌و‌ سرانجام به‌ منزل مرد صحابى، يعنى ‌آن كس كه‌ به‌ وى اهدا شده بود برگشت. البته اين چند نفر مسلمان، نياز فورى به‌ ‌آن غذا نداشتند ولى با‌ اين عمل مراتب ايثار تفضل آنان نسبت به‌ يكديگر روشن گرديد.
جنگ يرموك از‌ جنگهاى بزرگ مسلمانان در‌ صدر اسلام بود. در‌ اين جنگ فرماندهان لشكر اسلام ‌و‌ كفر موافقت كرده بودند كه‌ هر‌ روز يك ستون از‌ سربازان مسلمين ‌و‌ يك ستون از‌ سربازان دشمن به‌ عرصه ‌ى‌ پيكار بيايند ‌و‌ پس‌ از‌ چند ساعت زد ‌و‌ خورد سربازان سالم با‌ زخميهاى قابل حركت به‌ لشكرگاه خود بپيوندند ‌و‌ عده ‌ى‌ كشته ‌و‌ زخميهاى غير قابل حركت در‌ جاى خود مى‌ ماندند تا‌ براى آنها اقدام لازم معمول گردد. حذيفه ‌ى‌ عدلى مى‌ گويد: در‌ يكى از‌ روزها پسر عموى من‌ با‌ ستون نظامى مسلمين به‌ عرصه ‌ى‌ پيكار رفت ولى برنگشت. من‌ ظرف آبى با‌ خود برداشتم، به‌ طرف ميدان جنگ رفتم تا‌ اگر پسر عمويم زنده است ‌و‌ رمقى دارد آبش بدهم. ناگهان پسر عمويم را‌ بين كشته ها يافتم، بر‌ بالين پسر عمويم نشستم ‌و‌ به‌ او‌ گفتم: مى‌ خواهى آبت بدهم؟ با‌ اشاره جواب مثبت داد. در‌ اين موقع مجروح ديگرى كه‌ در‌ ‌آن نزديك افتاده بود ‌و‌ كلمه ‌ى‌ آب را‌ شنيد گفت: آه! پسر عمويم با‌ اشاره به‌ من‌ فهماند كه‌ اول بروم او‌ را‌ آب بدهم. پسر عمو را‌ گذاردم، بر‌ بالين دومى آمدم ديدم هشام بن‌ عاص است. گفتم مى‌ خواهى آبت بدهم؟ با‌ اشاره جواب داد: بلى. كلمه ‌ى‌ آب را‌ مجروح سومى كه‌ در‌ ‌آن نزديك افتاده بود شنيد، گفت: آه! هشام اشاره كرد كه‌ اول به‌ او‌ آب بدهم. هشام را‌ گذاردم بر‌ بالين سومى آمدم. در‌ اين فاصله ‌ى‌ كوتاه او‌ مرده بود. برگشتم بر‌ بالين هشام، او‌ نيز مرده بود. بالاى سر‌ پسر عمويم آمدم، او‌ هم از‌ دار دنيا رفته بود. يكى از‌ مورخين محقق درباره ‌ى‌ عللى كه‌ موجب پيشرفت مسلمين گرديد بحث نموده ‌و‌ مى‌ گويد: يكى از‌ ‌آن علل صفت «ايثار» بر‌ نفس ‌و‌ ديگرى را‌ بر‌ خود مقدم داشتن بود. سپس همين قطعه ‌ى‌ تاريخى را‌ به‌ طور شاهد ذكر كرده ‌و‌ مى‌ گويد: اين سه مجروح بر‌ اثر جراحات ‌و‌ خونريزى شديد در‌ آستانه ‌ى‌ مرگ قرار داشتند، در‌ ‌آن لحظات، جاى خودنمايى ‌و‌ رياكارى نبود، اما مكتب اسلام حس فداكارى ‌و‌ ايثار را‌ آنچنان در‌ ضميرشان پايه گذارى نموده بود كه‌ در‌ دقايق آخر زندگى با‌ آنكه تشنه بودند آب نخوردند ‌و‌ برادران خويشتن را‌ بر‌ خود مقدم داشتند.
شهید لشگر امام حسین علیه السلام : قمقمه اش هنوزآب داشت....نمـــی خورد.... از سر کانال تا انتهای کانال می رفت و می آمد لب های بچه هارا باآب قمقمه اش ترمی کرد.... ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشود وبه هم نچسبد...
هرچه آب و غذا مانده بود را به ابراهیم تحویل دادیم. او به هر پنج نفر یک قمقمه آب و کمی غذا داد. به پنج اسیر عراقی هم " هر کدام یک قمقمه آب " داد! برخی از بچه‌ها از این کار ناراحت شدند، اما ، گفت: آن‌ها میهمان ما هستند.
امام سجاد عليه السلام به‌ پيشگاه خداوند عرض مى‌ كند: ‌و‌ ايثار التفضل، بار الها! مسلمانان را‌ موفق بدار كه‌ نسبت به‌ برادران دينى خود ايثار تفضل نمايند ‌و‌ آنان را‌ مشمول عنايات ابتدايى ‌و‌ بدون علت خود قرار دهند. بى گمان «ايثار تفضل» كه‌ از‌ عاليترين كرايم اخلاقى است مى‌ تواند در‌ حفظ عدل اجتماعى اثرى درخشان ‌و‌ بارز داشته باشد زيرا مردمى كه‌ با‌ ايثار تفضل خو‌ گرفته ‌و‌ افراد را‌ مشمول عنايات ابتدايى خود قرار مى‌ دهند ، هرگز انديشه ‌ى‌ ظلم در‌ سر‌ نمى پرورند ‌و‌ فكر گناهكارى ‌و‌ تعدى نمى نمايند تا‌ بر‌ اثر عمل نارواى آنان به‌ عدل اجتماعى آسيب برسد ‌و‌ مردم دچار ستم ‌و‌ تجاوز گردند.
امام سجاد (ع) در‌ قسمت بعدی به‌ پيشگاه خداوند عرض مى‌ كند: ‌و‌ ترك التعيير: بار الها! مسلمانان را‌ موفق بدار كه‌ سرزنش يكديگر را‌ ترك گويند ‌ و‌ زبان به‌ ملامت اين ‌و‌ ‌آن نگشايند.
«تعيير» - «عار» : به‌ معناى ننگ. فردى كه‌ مرتكب گناه مى‌ شود بر‌ اثر ‌آن در‌ خويشتن عيب ‌و‌ ننگى به‌ وجود مى‌ آورد، سرزنش كننده، ‌آن عيب را‌ به‌ رخش مى‌ كشد ‌و‌ مورد ملامتش قرار مى‌ دهد. «تعيير» در‌ اخلاق اسلام از‌ صفات ناپسند ‌و‌ مذموم است ‌
اهلبیت علیهم السلام ، گناه را‌ بيمارى خوانده اند ‌و‌ انسان عاقل هرگز بيمار را‌ ملامت نمى كند بلكه اگر بتواند بايد در‌ راه درمان وى بكوشد ‌و‌ مرضش را‌ علاج نمايد. على (ع) فرموده: گناهان بيمارى است، داروى ‌آن بيماريها طلب آمرزش از‌ پيشگاه حضرت بارى تعالى است ‌و‌ نشانه ‌ى‌ شفا يافتن بيمارى ‌آن است كه‌ آدمى دوباره به‌ ‌آن راه برگشت ننمايد ‌و‌ مرتكب گناه نشود.
امام صادق عليه السلام ضمن حديثى در‌ مورد عيوب اخلاقى ‌و‌ گناهان، از‌ قول حضرت مسيح ابن مريم (ع) نقل نموده كه‌ فرموده است: مردم دو‌ گروه اند: يا‌ به‌ بيمارى گناه مبتلا هستند يا‌ آنكه در‌ سلامت ‌و‌ عافيت اند. مبتلايان به‌ بيمارى گناه را‌ مورد ترحم ‌و‌ دلسوزى قرار دهيد ‌و‌ شكرگزار خداوند در‌ عافيت ‌و‌ سلامت خود باشيد.
اميرالمومنين على (علیه السلام) در‌ خطبه 140 نهج البلاغه در‌ مورد سرزنش گناهكاران میفرمایند: "آنان كه از عيوب پاكند و از لطف خدا از گناهان سالمند شايسته است به اهل گناه و معصيت ترحم آورند، و سر گرم شكرگزار نعمت پاكى باشند، و اين شكر مانع آنان از عيب جويى ديگران شود، چه رسد به كسى كه (خود گنه كار است آن گاه) از برادر ايمانى غيبت كرده، و وى را به گناه انجام گرفته سرزنش نموده. آيا توجه ندارد كه خداوند گناهى بزرگتر از گناهى را كه برادرش را به آن ملامت كرده بر او پرده پوشى نموده؟ چگونه ديگرى را به گناهى سرزنش مى كند كه خود مانند آن را مرتكب شده اگر هم به گناهى مانند آن آلوده نشده در گناهى بزرگتر از آن (كه عيب جويى است) خدا را عصيان كرده. به خدا سوگند اگر به گناه بزرگى آلوده نگشته و مرتكب گناه كوچك هم نشده باشد هر آينه اين جرأتش بر عيب جويى از مردم بزرگترين گناه است. اى بنده خدا، در عيب جويى از كسى به خاطر گناهش شتاب مكن، شايد خداوند آن گناه او را بخشيده باشد. و از گناه كوچكى كه خود گرفتار آن شده اى آسوده مباش، كه ممكن است به آن گناه عذاب شوى. بنا بر اين هر كدام از شما كه از عيب ديگرى آگاه است، به خاطر عيبى كه از خود خبر دارد دست از عيب جويى او بردارد و لازم است شكر پاك بودن از گناهى كه ديگرى به آن دچار است او را از دنبال كردن عيب ديگران باز دارد."
رسول اكرم (ص) فرموده: كسى كه‌ برادر خود را‌ سرزنش كند به‌ گناهى كه‌ از‌ ‌آن توبه نموده است نمى ميرد تا‌ خودش ‌آن گناه را‌ مرتكب شود.