[#معاملات]
سالک بایستی شروع كند در (#معامله با حق) بسبب قوت يقين و ظهور علائم #انس ، تا از حظوظ آنها مستفيد گردد
و معاملات ده باب دارد:
رعايت، #مراقبه، حرمت، اخلاص، تهذيب، #استقامت، #توكل، #تفويض، ثقه، تسليم.
و مهم ترين مقامات معاملات (اخلاص) است و آن تصفيه عمل قلبى و قالبى از انواع آلايش و شائبه است و (تهذيب و استقامت) در آن داخلند
دوم مراقبه و آن اين است كه نظرگاه او ظاهرا و باطنا بطور دوام و پيوسته بر متوجّه اليه (حق تعالى) باشد.
جلوه بر من مفروش اى ملك الحاج كه تو
خانه مىبينى و من خانه خدا مىبينم
***
همه وقت عارفان را نظر است و ديگران را
نظرى معاف دارند و دگر روا نباشد
مراقبه عبارتست از دوام ملاحظه مقصود، و (رعايت و حرمت) يعنى تعظيم امر و نهى حق نه از براى خوف از عذاب بلكه براى وصول و احترام ذات حق در آن داخلند.
(رعايت) نگاه داشتن نفس از مخالفت حق و تكثير اعمال در درجه اول، مراعات احوال و متهم داشتن حالات در درجه دوم، و مراعات وقت يعنى احكام مقامات را از خود سلب و بحق منتسب كند در درجه سوم.
(حرمت) تنك گرفتن بر نفس و دور داشتن آن از مخالفت خداست براى تعظيم حق، و در درجه دوم عدم تاويل اخبار وارده و تعبد بر آن و در درجه سوم نگهداشتن حال انبساط از جرأت و اين درجه اهل مشاهده است.
سوم (تفويض) است و آن سپردن رشته امور قبل از رجوع بحق، و بعد از آن بر اجراكننده امور است از لحاظ اينكه او داناتر است بر مصالح امور، و مهربانتر است بر شخص عارف كه حق تعالى مىفرمايد: (وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ) و ظهور اين حال اگر معلول علت و سببى باشد مانند اينكه افعال صادره از عباد را در فعل حق فانى ببيند و اهل عالم را در تحت قدرت حق مقهور و ناچيز شمارد و بدين جهت امور خود را به او بازگشت دهد و خود را در اختيار حق بگذارد (توكل) است زيرا فناء علل و اسباب را مىبيند و بعد بمسبب مىپردازد و اگر نظر اصلا بعلل و فناء آنها ندارد بلكه مستغرق در ذات حق است (ثقه) ناميده مىشود و در مقابل مزاحمت عقل و وهم (تسليم) گفته مىشود.
پس همينكه انسان در اين مقامات با مداومت ذكر، ثبات و استقامت پيدا كرد و همت خود را متمركز و مجتمع در آن ساخت و خواطر را از خود دور كرد احكام كثرت زائل و اثر وحدت و جمعيت آن ظاهر شود، و آن قلب مختص بنفس انسانى است نه حقيقى، و حكم وحدت در سمع و بصر او ظاهر گردد، و بر كائنات با نظر خوشبينى نگاه كند زيرا فعل وحدانى حق در نظر او در جميع اشيا جلوهگر آيد.
به نزد آنكه جانش در تجلا است همه عالم كتاب حق تعالى است
و اين مرتبه تجلى افعالى و توحيد افعالى است كه سعدى مىفرمايد:
در جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
و بسا براى سالك در اين مقام بحكم مناسبت فعليه و نسبت جمعيه، بر بعضى از مظاهر حسيه از صور انسانيه، تمايل پيدا شود و تجلى فعلى هرگز جز در صورت مظاهر بظهور نمىآيد و جلوهگر نمىشود.
پس هنگامى كه حجب كثرت از جلو نفس سالك برداشته شد و آثار وحدت در او پديدار گشت از مقام اسلام بباطن آن انتقال پيدا كند و آن بهمنزله نور براى مردمك ديده ايمان است و علاقه بين نفس و روح و سر زيادتر شود.
پس نشئه و محيط فعاليت نفس، عالم محسوس و حس است و حكم آن در مرتبه اسلام است و نشئه و محيط فعاليت روح، غيبيه اضافيه است و حكم آن مختص ايمان است و نشئه فعاليت و محيط سر، غيبيه ذاتيه است كه آن مختص بمقام احسان است و نشئه هركدام نسبت بهآن ديگر غربت دارد و خارج از محيط فعاليت اوست.
مقامات عارفان، آيين رهروان تلخيص منازل السائرين(مقامات عارفان)، #خواجه_عبدالله_انصاری
🆔 @sahife2