#ذوالقرنين پس از مسافرتهاى طولانى و پيمودن راهها و ديدن شهرها و مواجهه با اقوام مختلف وارد محيطى شد كه در نگاههاى اول چيزهاى غير عادى در آنجا مشاهده كرد، مثلا ديد قبور مردگان در جلو منزلهاست، خانههاى مسكونى در و دربند ندارد، قدرى بيشتر توقف نمود و بررسى كرد متوجه شد كه آن مردم، مومن به خدا و پيرو يكى از انبياى بزرگ الهى هستند. جالب آنكه فهميد آنان با روشهاى خاص و مزايايى كمنظير زندگى مىكنند. تصميم گرفت آنچه را كه ديده و از آنها مطلع شده است از آنان پرسش نمايد و به عللشان واقف گردد
و چون پرسشها و پاسخها از نتايج پاكى سريره و حسن سيره حكايت مىكند در اينجا بيشتر آن پرسشها و پاسخها ذكر مىشود:
* ذوالقرنين گفت: اى مردم! مرا از خبر خود آگاه سازيد كه من زمين را گشتم، شرق و غربش را، صحرا و دريايش را، جلگه و كوهش را، محيط نور و ظلمتش را ديدم و مانند شما مشاهده ننمودم، به من بگوييد،
*چرا قبور گذشتگانتان جلو خانههاى شماست؟
گفتند: براى آنكه مرگ را فراموش نكنيم و #ياد_مرگ از دلمان خارج نشود.
*پرسيد چرا منزلهاى شما در ندارد؟
گفتند: براى اينكه بين ما دزد يا افراد مورد سوءظن وجود ندارد و همه امين و مورد اعتمادند.
*پرسيد: چرا كسى بر شما فرمانروا نيست.
پاسخ دادند: ما به يكديگر ستم نمىكنيم تا فرمانروا جلو ظلم ما را بگيرد.
*پرسيد: چرا بين خود قاضى و حاكم نداريد؟
گفتند: ما با يكديگر خصومت نمىكنيم تا نياز به قاضى باشد.
*گفت: چرا از نظر مالى تفاوت نداريد و بعضى بر بعضى برتر نيستند؟
پاسخ گفتند: براى آنكه تعاون و عطوفت بين ما هست.
*پرسيد: چرا با هم نزاع و اختلاف نداريد؟
پاسخ دادند: براى محبت دلمان و رعايت صلاح مابينمان.
*پرسيد: چرا شما به يكديگر دشنام نمىگوييد و فكر قتل يكديگر را در سر نمىپروريد؟
گفتند: براى اينكه ما با ارادهى جدى و عزم قاطع بر غرايزمان غلبه كردهايم و نفس سركش را با حلم و بردبارى مهار نمودهايم.
*پرسيد: چرا كلمهى شما يكى است و راهتان مستقيم است؟
گفتند: از اين جهت است كه به هم دروغ نمىگوييم، با يكديگر خدعه نمىكنيم، و بعضى از بعض ديگر غيبت نمىنمايند.
*پرسيد: چرا بين شما فقير و مسكين نيست؟
گفتند: از اين جهت كه ما اموال را به طور متساوى بين خود تقسيم مىكنيم.
*پرسيد: چرا در شما خشونت و غلظت مشاهده نمىشود؟
گفتند: براى فروتنى و تواضعى است كه نسبت به هم داريم.
*پرسيد: چرا خداوند به شما عمر طولانى داده؟
گفتند: براى آنكه در عمل، حق را رعايت مىكنيم و بين خود به عدل حكم مىنماييم.
*ذوالقرنين گفت: اى مردم! به من بگوييد كه :
*آيا پدرانتان همانند شما عمل مىكردند؟
در پاسخ كارهاى پدران خود را اينچنين شرح دادند:
*به تهيدستان ترحم داشتند،
*با فقرا مواسات مىنمودند،
*اگر از كسى ستم مىديدند مشمول عفوش قرار مىدادند،
*و اگر بدى مىديدند عمل نارواى بدكننده را با احسان تلافى مىكردند،
*به علاوه در پيشگاه الهى براى وى استغفار مىنمودند،
*صلهى رحم داشتند،
*امانت را به صاحبش برمىگرداندند،
*گفته ى افراد را تصديق مىنمودند و آنان را تكذيب نمىكردند،
و خداوند بر اثر اين اعمال، امور آنان را اصلاح نمود.
ذوالقرنين به آن مردم علاقمند شد، در آن سرزمين سكونت گزيد و آنجا ماند تا سرانجام از دار دنيا رفت.