👈 برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_45 ◀️ دوستان و دشمنان واقعى من
📋 امام(علیه السلام) در این سخن حکمت آمیزش به حقیقتى قابل توجه اشاره مى کند که آثارش در طول تاریخ زندگى امام(علیه السلام) دیدنى است. مى فرماید: «اگر با این شمشیرم بر بن بینى مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را بر منافق بریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت»
آن گاه امام(علیه السلام) به گفتارى از پیغمبر اکرم در این زمینه استناد مى جوید و مى فرماید: «این به دلیل آن است که مقدر شده و بر زبان پیامبر اُمّى و درس نخوانده جارى شده که فرمود: اى على! هیچ مؤمنى تو را دشمن نمى دارد و هیچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت
جمله «قُضِیَ فَانْقَضَى...» اشاره به این است که این حقیقت که مؤمنان هرگز على را مبغوض نمى دارند و منافقان هرگز او را دوست نخواهند داشت نخست در علم الهى گذشته و مقدر گشته سپس بر لسان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)جارى شده است.
از این حدیث شریف استفاده مى شود که وجود مبارک امیرمؤمنان (علیه السلام) با آن معرفت بالا و آن صفات والا، معیار سنجش مؤمن و منافق بود. مؤمنان که صفات خود را پرتوى از صفات آن بزرگوار مى دیدند به مناسبت تجانس روحى و اعتقادى و اخلاقى به آن حضرت عشق مىورزیدند و منافقان که صفات و اعتقاد خود را در تضاد با صفات و معارف اعتقادى على(علیه السلام)مشاهده مى کردند بغض و کینه او را در دل مى پروراندند.
راستى شگفت انگیز است که عالمان معروف اهل سنّت این حدیث را در اکثر منابع خود آورده اند و در عین حال، غیر على(علیه السلام) را بر او ترجیح داده اند.
اینکه امام(علیه السلام) مى فرماید: «اگر خیشوم مؤمن ( نقطه بالاى بینى که اگر قطع شود در واقع تمام بینى قطع شده) را با شمشیر بزنم مرا مبغوض نخواهد داشت» براى این است که مؤمن مى داند به یقین در آن مصلحتى بوده و نیز اینکه مى فرماید: «لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیا...» مفهومش این است که منافقان به قدرى تعصب و کینه و عداوت دارند که تمام دنیا را هم اگر به آنها بدهند دست از راه و روش زشت و انحرافى خود بر نمى دارند.
این سخن ادعا نیست بلکه واقعیت است و در طول تاریخ زندگى امام(علیه السلام)نمونه هاى زنده اى دارد از جمله مرحوم «کلینى» در کتاب کافى از «حارث بن حصیره» (یکى از یاران على(علیه السلام)) نقل مى کند که در اطراف مدینه مرد سیاه پوستى از اهل حبشه را دیدم که مشغول آبیارى است و انگشتان یک دستش قطع شده است. به او گفتم: چه کسى انگشتان تو را قطع کرده؟ گفت: بهترین مردم دنیا. سپس افزود: ما هشت نفر بودیم که دست به سرقتى زدیم. ما را دستگیر کردند و خدمت على بن ابى طالب بردند و ما به گناه خود اقرار کردیم. امام(علیه السلام) فرمود: از حرام بودن سرقت با خبر نبودید؟ گفتیم: مى دانستیم. دستور داد چهار انگشت ما را (به عنوان حد سرقت) قطع کردند. سپس دستور داد در خانه اى از ما پذیرایى کنند و روغن و عسل (و مواد غذایى مقوى) به ما بدهند تا جاى زخم ها خوب شود سپس ما را از آن خانه بیرون آورند و لباسى نو بر ما پوشاند و فرمود: اگر توبه کنید و راه صلاح را پیش گیرید به نفع شماست و انگشتان شما به شما در بهشت باز مى گردد و اگر چنین نکنید در دوزخ به شما باز مى گردد.
در داستان ابن ملجم قاتل امام على بن ابى طالب(علیه السلام) نیز مى خوانیم: هنگامى که ضربه اى بر سر مبارک آن حضرت وارد ساخت او را خدمت على آوردند. به او فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نیکى نکردم؟ گفت: آرى به من نیکى کردى. فرمود پس چه چیزى باعث شد که این جنایت را انجام دهى؟ گفت: چهل روز شمشیر خود را تیز کردم و از خدا خواستم که به وسیله آن بدترین خلق خدا را به قتل برسانم (و چنین شد.) امام(علیه السلام) فرمود: (دعاى تو مستجاب شده است زیرا) تو را با همین شمشیر خواهند کشت و تو بدترین خلق خدایى.
جالب توجه این که روایات فراوانى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و صحابه آن حضرت درباره شناختن مؤمنان با محبت على بن ابى طالب(علیه السلام) و منافقان با بغض و کینه او در کتب معروف اهل سنت و شیعه به طور گسترده نقل شده است. از جمله «بلاذرى» در انساب الاشراف (ج 2، ص 96) و «ترمذى» در سنن (ج 5، 635 در باب مناقب على بن ابى طالب) از «ابوسعید خدرى» نقل کرده اند که مى گفت: ما جمعیت انصار، منافقان را به سبب بغضشان به على بن ابى طالب مى شناختیم».
#نهج_البلاغه_حكمت_45
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
◀️ محبت علی (علیه السلام) و جاذبه هایش
📋 علی (علیه السلام) همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید اما آنان باز هم از او روی بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد. او خود می فرماید:
«اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا که این حقیقت بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: یا علی! مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد». #نهج_البلاغه_حكمت_45
علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها. آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آنکه فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند، چون علم جز تجسم حقیقت چیزی نیست.
مردی است از دوستان امیرالمومنین، با فضیلت و با ایمان. متاسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد.
امیر المومنین پنجه راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی (علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت دستت را کی برید؟ گفت:
«قطع یمینی
سیدالوصیین
و قائد الغر المحجلین
و اولی الناس بالمومنین
علی بن ابی طالب،
امام الهدی...
السابق الی جنات النعیم،
مصادم الابطال،
المنتقم من الجهال،
معطی الزکاش...
الهادی الی الرشاد
و الناطق بالسداد،
شجاع مکی،
جحجاح وفی...»
(بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۸۱- ۲۸۲، چاپ جدیدو التفسیرالکبیر فخر رازی، ذیل آیه ۹ سوره کهف)
«پنجه ام را برید
سید جانشینان پیامبران،
پیشوای سفیدرویان قیامت،
ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان،
علی بن ابی طالب،
امام هدایت...
پیشتاز بهشتهای نعمت،
مبارز شجاعان،
انتقام گیرنده از جهالت پیشگان،
بخشنده زکات...
رهبر راه رشد و کمال،
گوینده گفتار راستین و صواب،
شجاع مکی و بزرگوار باوفا».
ابن الکواء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و این چنین ثنایش می گویی؟! گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستی اش با گوشت و خونم درآمیخته است؟! به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.
این عشق ها و علاقه ها که ما این چنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشاند.
✍️ (منبع: جاذبه و دافعه علی(ع)، شهید #مطهری، ص ۴۰)
#نهج_البلاغه_حكمت_45
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2