نوع بشر و ديگر موجودات زنده ى رو ى زمين از انواع حيوانات و نباتات، دارا ى مزيت طبيعى و خصلت فطر ى هستند كه هر چه را برا ى خود نافع و مفيد تشخيص دادند، به سو ى خويش جذب نمايند و آنچه را برا ى خود مضر و زيانبار شناختند، از خويشتن دفع كنند و اين وديعه ى الهى در موجودات زنده از عوامل مهم حيات و مايه ى بقا ى فرد و نوع آنهاست.
درخت موقعى كه در سايه ى ديوار واقع میشود و نمیتواند بدرستى از نور آفتاب بهره مند گردد، تدريجا خود را خم میكند و از ديوار دور میشود تا به نور آفتاب برسد.
حيوانات نيز برا ى اينكه غذايى به دست آورند يا خطر ى را از خود بگردانند، سخت تلاش میكنند تا به هدف مورد نظر دست يابند.
راهنما ى حيوانات و نباتات در شناخت منافع و مضار، هدايت تكوين ى حضرت بار ى تعالى است و هدايت الهى هرگز به خطا نمیرود و منافع و مضار واقع ى آنها را ارائه میكند.
ولى انسان، آزاد آفريده شده و در موارد زياد ى راهنما ى سود و زيانش انديشه ى اوست
بدبختانه افكار و انديشهها ى بشر مصون از خطا نيست،
گاه چيز ى را برا ى خود مضر میپندارد با آنكه نافع و مفيد است،
و گاه مضر ى را برا ى خود نافع گمان میكند با آنكه زيانبار است.
قرآن:
كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عس ى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عس ى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم و الله يعلم و انتم لا تعلمون.
در عرصه ى پيكار، قتال با كفار و مشركين بر شما واجب شده است و از انجام آن كراهت داريد،
چه بسا چيز ى را مايل نيستيد با آنكه خير شما در آن است،
و چه بسا نسبت به چيز ى ابراز علاقه میكنيد با آنكه برا ى شما شر و زيانآور است.
خداوند است كه به خير و شر، و صلاح و فساد شما آگاه است و شما نمیدانيد.
*در واقع به نظر اين گروه، زنده ماندن با ذلت و خوار ى بر جهاد در راه خداوند كه مايه ى حيات باعزت يا مرگ افتخارآفرين است، ترجيح دارد.
بيشتر سربازان على (علیه السلام) در اواخر عمر آن حضرت اينچنين كج انديش و مرده دل بودند و بر اثر بى رغبت ى به جهاد و شانه خالى كردن از فريضه ى دينى، وضع ذلتبار ى در حوزه ى حكومت آن حضرت به وجود آوردند.
از آن جمله ، عدها ى از لشكريان معاويه به شهر انبار هجوم بردند، فرماندار على (علیه السلام) را كشتند، مامورين نگهبان را پراكنده نمودند، به غارت اموال مردم دست زدند، زيور آلات زنان مسلمان و غيرمسلمان را كه در پناه اسلام بودند ربودند.
برا ى بازداشتن آنان از عملشان، چيز ى جز گفتن «انا لله و انا اليه راجعون» يا درخواست ترحم نبود.
پس از انجام كارهايى كه مرتكب شدند به سلامت رفتند، نه كسى از آنان جراحتى برداشت و نه خونى از آنها ريخته شد.
على (علیه السلام) در پايان سخنان خود میفرمايد:
فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً.
اگر انسان مسلمانى پس از اين واقعه ى ننگين و ذلت بار از شدت تعصب و تاثر بميرد، ملامت ندارد بلكه در نظر من مرگى است بجا و شايسته.
#نهج_البلاغه_خطبه_27
https://eitaa.com/sahife2/48477
سرچشمه ى اين حوادث تلخ و شرمآور، خوددار ى افراد توانا از انجام وظيفه ى سرباز ى و جهاد در راه خدا بود و علاج آن، قدم گذاردن در عرصه ى پيكار و مقابله ى جد ى با دشمن حيلهگر است.
هان زندگى است در كنف تيغ
ور نيست در طريق دگر نيست
برخيز و پا گذار به ميدان
مردن از اين حيات بتر نيست
قرآن شريف در ابتدا ى آيه ى بالا ، از فريضه ى جهاد و بى ميلى مردم سخن گفت. سپس بى ميلى و علاقهمند ى خلاف مصلحت را در سطح وسيعى خاطرنشان ساخت: فرمود:
و عسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسى ان تحبوا شيئا و هو شر لكم.
چه بسا از چيز ى كراهت داريد و نسبت به آن بى رغبتيد با آنكه خير شما در آن است،
چه بسا به چيز ى علاقه مند و راغبيد و آن برا ى شما حاوى شر و زيان است.
راهنما ى حيوان و نبات در تشخيص خير و شر، هدايت تكوين ى بار ى تعالى است كه با وجودشان آميخته است و هدايت الهى راه خطا ارائه نمیكند.
اما انسان آزاد در موارد زياد ى برا ى تميز خير و شر خود از انديشه و افكار خويش كه تحت تاثير غرايز و شهوات است، راهنمايى میخواهد،
غافل از آنكه فكر مشوب به حب و بغض، واقعبين نيست و نمیتواند خير و شر را آنطور كه هست ارائه نمايد،
حيوان و انسان دارا ى غريزه ى برتر ى جويى است.
حيوان اين غريزه را در حدود هدايت تكوينى بار ى تعالى و طبق مصلحت به كار میبرد و فساد ى بر آن مترتب نمیشود.
اگر انسان هدفش از برتر ى و دست يافتن به كرسى رياست، حمايت مظلوم و دفع ظالم و احقاق حق باشد، اين برتر ى و رياست مرضى خداوند و بر وفق مصلحت است.
على عليه السلام در ايام خلافت و رياست خود، اين مطلب را به ابنعباس فرمود. امام (علیه السلام) در منزل ذ یقار كفش پاره ى خود را تعمير مینمود. آن را به ابنعباس نشان داد و فرمود:
قيمت اين كفش پاره چقدر است؟ عرض كردم: قيمتى ندارد. فرمود:
قسم به خدا، اين كفش بى ارزش در نظر من محبوبتر از رياست بر شماست، مگر آنكه بتوانم حقى را برپا كنم يا باطلى را دفع نمايم.
#نهج_البلاغه_خطبه_33
https://eitaa.com/sahife2/48800
اگر مقصود از اقناع غريزه ى برتری طلبى، بلندپرواز ى و خودبزرگ بينى باشد، خواستن چنين رياستى برخلاف سجايا ى انسانى و كرايم اخلاقى است.
اين برتر ىطلبى در دنيا مايه ى فساد است و در آخرت موجب عذاب و كيفر الهى است.
تلك الدار الاخره نجعلها للذين لايريدون علوا ف ى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين.
اين دار آخرت و بهشت جاودان را برا ى كسان ى قرار میدهيم كه در زمين به فكر تفوقطلب ى و فساد نباشند و حسن عاقبت برا ى اهل تقو ى است.
ائمه ى طاهرين عليهمالسلام پيروان خود را از طلب نمودن چنين رياستى برحذر داشته و آن را وسيله ى از ميان بردن دين و مايه ى هلاكتشان خواندهاند.
روایت شده است :
دو گرگى كه به درندگى عادت نموده و در گلهاى وارد شوند كه چوپانشان از آنها دور مانده است، ضرر و زيان اين دو گرگ برا ى گله بيشتر از ضرر رياست برا ى دين يك مسلمان نيست.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: من طلب الرئاسه هلك.
كسى كه در طلب رياست است، راه هلاكت را میپيمايد.
برتر ى جويى از تمايلات مشترك بين حيوان و انسان است،
حيوانات با هدايت تكوينى بار ى تعالى آن را اقناع میكنند، راه خطا نمیروند، و مرتكب عمل خلاف مصلحت نمیشوند،
اما انسان آزاد میتواند آن غريزه را از ديدگاه مرضى خداوند بنگرد، پيرو على (علیه السلام) باشد، و كرسى رياست را برا ى اقامه ى حق و دفع باطل بخواهد.
در اين صورت، آن رياست عين سعادت است
و آن که از ديدگاه علو و خودبزرگ بينى بنگرد، بلندپرواز ى كند، رياست را وسيله ى تحقير و هتك مردم قرار دهد، در اين صورت كرسى رياست مايه ى بدبختى او میشود و دين و دنيايش را تباه میسازد.
اگر كسى برا ى نيل به چنين رياستى دعا كند و آن را از پيشگاه الهى بخواهد، در واقع به هلاكت و سيهروز ى خويشتن دعا كرده است.
اما اگر گرفتار بيمار ى و حرص شويم و به مرض مال اندوز ى مبتلا گرديم، در معرض بلايا و خطرات قرار میگيريم و ممكن است به سركش ى و عصيان گرايش يابيم.
قرآن کریم فرموده است:
ان الانسان ليطغى ان رآه استغنى.
احساس بى نياز ى، انسان را به طغيان سوق میدهد و زمينه ى انحرافش را از صراط مستقيم فراهم میآورد.
امام سجاد (علیه السلام) در دعا ى «مكارمالاخلاق»
#دعا_بیستم_22
و لا تفتنى بالسعه.
بار الها! با سعه ى مالى و ثروتمند ى مرا مورد آزمايش قرار مده.
https://eitaa.com/sahife2/5495
امام زينالعابدين (علیه السلام) در بيان مطالب دينى و در مدرسه ى عالى انسانساز ى معلمی است بزرگ و گزيده ى الهى،
او میداند كه چه چيزهايى به صلاح دنيا و آخرت بشر است و چه چيزهايى برا ى دين و دنيايش ضرر دارد.
چنين انسانى آگاه، وقتى دعا میكند و از پيشگاه الهى درخواستهايى مینمايد، قطعا تمنياتش حاوى خير و خوبى و بر وفق صلاح فرد و اجتماع است.
امام سجاد (علیه السلام) عرض میكند:
اللهم! فاطلبنى بقدرتك ما اطلب.
بار الها! به قدرتت آنچه را كه درخواست دارم، برآورده ساز.
امام (علیه السلام) در دعا ى خود، كلمه ى #قدرت را به كار برده است، راغب میگويد:
القدره اذا وصف بها الانسان فاسم لهيئه له بها يتمكن من فعل شيئى ما، و اذا وصف الله تعال ى بها فهى نفى العجز عنه و محال ان يوصف غير الله تعالى بالقدره المطلقه.
وقتى انسان به «قدرت» توصيف میشود، معنايش اين است كه او دارا ى وضع و هيئت خاصى است كه میتواند عملى را انجام دهد، و چون خداوند به «قدرت» توصيف شود، به معنا ى نفى عجز از ذات مقدس اوست و محال است كس ى غير از خداوند به «قدرت مطلقه» توصيف گردد.
هر صاحب قدرتى در اين عالم آفريده ى حضرت بار ى تعالى است، وجودش محدود است و قدرتش نيز محدود، تنها خداوند است كه قدرتش همانند ذات مقدسش حد و اندازه ندارد.
اللهم فاطلبنى بقدرتك ما اطلب،
بار الها! به قدرتت آنچه را كه درخواست دارم، برآورده ساز.
ما نمیدانيم كه امام سجاد (علیه السلام) چه درخواستهايى از حضرت بارى تعالى نموده است،
اما میدانيم خداوند تواناست كه بى قيد و شرط همه ى خواسته ها را برآورده سازد و با #قدرت نامحدود خويش، موانع را از سر راه بردارد و به همه ى تمنيات جامه ى تحقق بپوشاند.
از اين رو، امام (علیه السلام) با استمداد از قدرت او، اجابت دعوات خود را تمنى كرده است.
#دعا_بیستم_25
🆔 @sahife2