eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
ای سید ما! ای مولای ما! من جان ناقابلی دارم، جسمی ناقص ، اندک آبروئی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه ی اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیّد ما مولای ما، دعا کن برای ما، صاحب ما تویی، صاحب این کشور تویی، صاحب این انقلاب تویی، پشتیبان ما شما هستید، ما این راه را ادامه خواهیم داد با قدرت هم ادامه خواهیم داد . @sahife2
امام ره در فاصله‌ای که بعد از نماز ظهر و عصر برای نهار می‌آمدند، اگر در این مدت کوتاه چند دقیقه‌ای فرصت می‌شد، قرآن برمی‌داشتند و می‌خواندند و گاهی این اوقات کمتر از دو دقیقه بود ... @sahife2
...و ما نمیدانیم که ایلیا در جمکران چه دید؟ کدام چهره ی دلربا دلش را ربود؟ کدام نوای آسمانی را شنید؟ حلاوت مناجات چه کسی را چشید؟ و بر نگاه مهربان که دل سپرد؟! ...فقط همین قدر می دانیم که روح پاک ایلیا در شب شهادت مولایمان علی (ع) شب 21 ماه مبارک رمضان به ناگاه به جمکران فرا خوانده شد تا حلاوت ولایت علوی را با دست هدایت مهدوی دریابد. وتا آخرین نفس دلباخته ی این دست مهربان و آن حلاوت جاودان شود و در طول عمر کوتاه خویش با روش و منش مهدوی صدها دل لایق را در گوشه و کنار جهان به سوی مولایش مهدی (عج) جذب و هدایت کند. ... @sahife2
بیستم ماه رمضان سال 1378 بود . ایلیا شانزده بهار از عمرش را پشت سر گذاشته است. آن شب از عزم دوستش، هادی، برای رفتن به مسجد جمکران و احیای شب بیست و یکم در آنجا آگاه می شود. به ناگاه هوای آمدن به جمکران به سرش می زند! بالاخره تلاشش را کرد و با دوستش هادی همراه شد. ... گویا شراره های عشق مهدوی در روح پاک ایلیا زمینه ساز هدایت الهی او گشته و جان لایق او را به پایگاه هدایت و تربیت فرا خوانده است. ایلیا بعد ها در نامه ای به یکی از دوستان صمیمی اش ماجرای مسلمان شدن خویش را چنین نگاشته است: @sahife2
«تا آن زمان هیچ گاه در مراسم مذهبی مسلمانان شرکت نکرده بودم، اما آن شب دل به دریا زدم و به همراه دوستم، هادی، که از هفت سالگی با او بزرگ شده بودم، برای احیای شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان به مسجد جمکران رفتیم. در لحظه ی ورود به مسجد تمام وجودم از دلهره و هیجان پرشده بود؛ زیرا برای نخستین بار می خواستم به مسجد بروم؛ آن هم چه مسجدی؟! مسجدی که به امام زمان مسلمانان تألق دارد. شیرینی گریه ها و اشک های عاشقانه در آن سحرگاه نورانی هیچ گاه از یادم نمی رود. شیرینی دعا و مناجات های آن شب، حلاوت استغفار و الهی العفو گفتن های آن شب و... هرگز گمان نمی بردم که گریه و اشک و ناله آنقدر شیرین و لذتبخش باشد. در سحرگاه که مراسم به پایان رسید، آنقدر پاک و سبک شده بودم که عجیب ترین آرامش دوران عمرم را تجربه می کردم. در آن شی قدر و در آن مسجد نورانی به همان احساسی دست یافته بودم که جایش در زندگی ام خالی بود. من آن شب ها را ، آن گریه ها و اشک ها را، آن توسل ها را، آن پاکی و نورانیت را ... این علی را و این مهدی را در زندگی ام کم داشتم...» @sahife2
آری، در همان شب قدر دست ولایت علوی در مسجد مقدس جمکران نوازشگر روح اوج گرفته ی ایلیا می شود و قلب پاک او را به دست علمدار هدایت و تربیت، یعنی به دست امام زمان (عج) می سپارد. ایلیا در همان پگاه روز بیست و یکم رمضان 1378 ش در مسجد جمکران مسلمان می شود. در طول شش سال مسلمانی پر برکتش با روش و منش مهدوی، سیمای زیبایی از آیین مسلمانی را در وجود خویش به نمایش می گذارد. تبلیغ عملی او نه تنها پدر و مادر، نه تنها آشنایان و بستگان، نه تنها دوستان و رفیقان که عده ی زیادی را به آیین مسلمانی و مذهب تشیع مشرف می گرداند. او سپس به تبلیغ وسیع دین مبین اسلام می پردازد! می خواهد همه ی مردم شیرینی هدایت مهدوی را بچشند. او صد ها نفر را در گوشه و کنار ایران و جهان از طریق وبلاگ خودش به نام لوح دل با آیین مهدوی آشنا می کند. گوارا باد بر او این افتخار بزرگ افتخار پرچم داری در عرصه ی هدایت و تربیت مهدوی!! اما گویی دنیا برای او کوچک بود. او عاشق وصال بود. این جوان هدایت یافته واین عاشق وارسته شش سال بیشتر دوام نیاورد. درست شش سال بعد از هدایت مهدوی درشب ولایت علوی بار دیگر راهی جمکران شد. در سحر بیست و یکم بار دیگر رفت تا عهد خویش را با مولایش تجدید کند. اما دیگر از این سفر باز نگشت! این بار با جسم و جان به دیدار مولایش شتافت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
یکی از دوستانش می‌گوید: «ما هر جمعه با دوست‌های‌مان مي‌رفتيم کوه. يکي دو سال پيش بود، روز جمعه تو کوه، رهبر معظم انقلاب هم آمده بودند. ايليا طبق معمول جلوتر از همه بود، با اين‌که آسم داشت، زيارت عاشورا را حفظ بود. داشت زيارت عاشورا را مي‌خواند و مي‌رفت بالا. تو حال و هواي خودش بود كه یک دفعه سرش را بلند کرد و آقا را مقابل خودش ديد. ايشان داشتند برمي‌گشتند. نمي‌دانم! نمي‌دانم چه حرف‌هایی بین آن‌ها رد و بدل شد. ما خیلی عقب بودیم. وقتي به آن‌ها رسيديم، بعد از اين‌که کمی با هم گپ زديم، موقع خداحافظي، آقا دستش را گذاشت رو شانه ايليا و گفت: «مواظب اين دوست‌تان باشيد و قدرش را بدانيد!» @sahife2
در پایان کانال مان را متبرک میکنیم به: دست نوشته ای از شهید ایلیا(که برگرفته شده است از مناجات امام سجاد(علیه السلام) در صحیفه سجادیه پروردگارا به درگاه تو پناه می آورم و تو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم.مگذار که صولت خشم، حصار بردباری مرا درهم بشکند و حمله حسد، مناعت فطرت مرا به خفت و مذلت فروکشاند. پروردگارا روا مدار که سر به دنبال هوس بگذارم و در ظلمات جهل و ظلال، از چراغ هدایت به دور افتم و بیغوله را از شاهراه بازنشناسم. روا مدار که به خواب غفلت فرو افتم و کیفر غفلت خویش ببینم. روا مدار که به خاطر هوس خویش، پای بطلان بر عنوان حق گذارم و باطل را بر حق برگزینم. پروردگارا مگذار دامان وجودم به پلیدی های گناه بیالاید و مگذار که معصیت ها را -هر چه هم کوچک باشد- کوچک بشمارم و نسبت به ملاهی و مناهی بی پروا باشم. روا مدار که طاعت اندک خویش را بسیار ببینم و به خویشتن ببالم و گردن استکبار و افتخار برفرازم. پروردگارا به تو پناه می برم که به حق خویش اکتفا نکنم و از حد خویش پای به در نهم و آن چه را شایسته من نیست، تمنا بدارم. به تو پناه می برم از این که مظلومی را در چنگال ستم کاران وابگذارم و تا آن جا که قدرت و قوت دام از حمایتش مضایقت کنم. به تو پناه می برم و از تو می خواهم که مرا پناه دهی و آتش نخوت و غرور به خرمن اعمال در نیندازی. الهی روا مدار که پنهان ما از پیدای ما ناستوده تر باشد و در ورای صورت آراسته ی ما سیرتی زشت و ناهموار نهفته باشد. یا ارحم اراحمین صحیفه ی سجادیه "الهی به بهشت و حور چه نازم؛ مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم" ایلیا @sahife2
4_477025078215704805.wma
506.3K
داستان جوان مسیحی - ایلیا @sahife2
ایلیا پطروسيان جواني که 6 سال پيش در جمکران شب 21 رمضان مسلمان شده بود، روز بيست و يکم رمضان در راه جمکران در يک تصادف از دنياي رفت. ما که این رفتن را معمولی نمی بینیم شما را نمی دانم!!!! رحمت الله علیه @sahife2
چهار بيتي كه او در آخرين پستش نوشته بود: بسوزان هر طـــريقي مي پسندي کــه آتش از تو و خاكــــستر از من بكش چون صيد و در خونم بغلطان تـــــماشا كـــردن از تــو پرپر از من ندارم چون مطاعي ديگر اي عشق بگيــــر انگشت و اين انگشتر از من مـــرا كـــن زائــــر بـــاباي زيـــــنب كه خـون ســر از او چـشم تر از من من نمي دونم اين شعر رو خودش گفته بود يا مال كسي ديگه ست. اما آدم وقتي اين جور چيزا رو مي بينه پيش خودش شرمنده ميشه. ايليا پطروسيان كه 23 ساله بود و فقط 6 سال بود كه مسلمون شده بود، اينطور با خدا عشق بازي مي كنه و اونوقت ماها كه عمريه مسلمونيم .... @sahife2
او رفت و با رفتنش يكي مثل من از وجودش با خبر شد. و يه بار ديگه فهميد كه : در اين ديار شکسته دلي مي خرند و بس: ايلياي مسيحي ظرف 6 سال از خيلي از ما مسلموناي قديمي به خدا نزديكتر شد. ايليا ظرف 6 سال به معرفتي رسيد كه پيرمرداي ما كه عمري پيشوني به مهر گذاشتن و حمد خدارو گفتن نرسيدن هنوز ! مگر نه اينكه باطن دين و مذهب ما حب اهل بيته ؟ و ايليا به اين باطن رسيده بود! چيزي كه يكي مثل من فقط شعارشو داده عمريه! مگه نديدين چطور با علي و حسين و مهدي عشق بازي مي کنه؟ جووني که در سن 23 سالگي اونم فقط با گذشت 6 سال از تشرفش با اسلام به جايي مي رسه که قول شهيد آويني رو تکرار مي کنه – و از بقيه حرفاش پيداست که اين قول رو با معرفت مي گه و فقط نقل قول نمي کنه – و مي گه : "هنر آن است که خود بميري پيش از آنکه بميرانندت و مبدا و منشاء حيات آنانند که اينگونه مرده اند"، به يقين به اون تعالي که که بايد رسيده. و عجبا که در محضر عشق سن و سال و کيش و آيين مطرح نيست. امام رحمه الله با اون مقام علميش گاهي وقتها به مقام شهدا غبطه مي خورد و معتقد بود که شهداي ما عارفاني هستند که يک شبه ره صد ساله رفتن و خودش رو از شهدا عقبتر مي دونست! و ايليا پطروسيان شايسته است که به قول اون عزيز شهيد ايليا ناميده بشه. مگر نه اينکه ايليا در راه زيارت دوست رفت؟ @sahife2
 چه سريه است که يوسف فاطمه يه روز ايليا رو تو خوونه خودش مسلمون مي کنه و يه روز ديگه در راه خونه اش از درد بودن نجات مي ده؟ مگه 6 سال پيش به ايليا چه قولي داده بود که اوون روز به قولش وفا کرد؟ عجبا از قدرت عشق که چه ها مي کنه با عاشق. نمي دونم، شايد هم اين ايليا بود که 6 سال پيش به معشوقش قول داد و توي اين 6 سال چنان شد که معشوق عاشق ايليا شد و همه ما مي دونيم که اين معشوق اگه عاشق کسي بشه قيمتش فقط جوون عاشقه و خودش گفته که براي جوون همچين عاشقي خودش خونبهاست. ايليا رفت و به اونجا رسيد که تقديرش بود. ولي ما اسيراي خاک هنوز داريم با پرداخته هاي نفس خودمون دست و پا مي زنيم. گاهي وقتا يکي مثل ايليا يه تلنگري به خواب سنگين ما مي زنه و دوباره لحظه اي بعد، يه خواب سنگينتر به سراغمون مياد. رسمه که به اونايي که از دنيا رفتن مي گن اسيران خاک ولي خدا شاهده که اين ماييم که اسير خاکيم و امثال ايليا زنده گان هميشه حي. امام رحمه الله مي گفت "شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي وصلشان عند ربهم يرزقون اند و از نفوس مطمئنه اي هستند كه مورد خطاب (فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي) پروردگارند" ايليا در راه جمکران تصادف کرد و در جبهه جنگ کشته نشد ولي گمان نکنم هيچ منصفي با خوندن زندگينامه ايليا به لياقت شهيد ناميدن ايليا شک داشته باشه که عاشقا مي دونن که شهيد شدن فقط با گلوله و شمشير نيست. اگرچه اين پروردگار تبارک و تعالي است که لياقت آدمارو تعيين مي کنه ولي ايليا نشون داد که لياقتش از ماها خيلي بيشتر بود براي رسيدن به همون پروردگار. نام نيكت به ياد گار خواهد ماند @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روز هجدهم ماه رمضان اَللّهُمَّ نَبِّهْنى فیهِ لِبَرَکاتِ اَسْحارِهِ وَنَوِّرْ فیهِ قَلْبى بِضیاَّءِ اَنْوارِهِ وَخُذْ بِکُلِّ اَعْضاَّئى اِلىَ اتِّباعِ اثارِهِ بِنُورِکَ یا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعارِفینَ خدایا آگاهم ساز در این ماه از برکات سحرهاى آن و نورانى کن در آن دلم را به پرتو انوار آن و بگمار تمام اعضاء و جوارحم را به پیروى کردن آثارش به نور خود اى روشنى دهنده دلهاى عارفان . @sahife2
4_477025078215705017.wma
996.9K
شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان - آیت الله مجتهدی 1 @sahife2
4_477025078215705018.wma
1.05M
شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان - آیت الله مجتهدی 2 @sahife2
استاد فاطمی نیا: مولوي تمثيل آورده است كه فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان براو ظاهر ميشود وميگويد: تابه حال اين همه "ياربّ" گفته اي، چه فايده داشته است!؟ مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟ جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم ازدرگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟ گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين "ياربّ" گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست! يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ، اصلا نميگذارد " ياربّ" بگوييم! @sahife2
آن یکی الله می‌گفتی شبی تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی گفت شیطان آخر ای بسیارگو   این همه الله را لبیک کو؟ می‌نیاید یک جواب از پیش تخت چند الله می‌زنی با روی سخت او شکسته‌دل شد و بنهاد سر دید در خواب او خضر را در خضر گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای گفت لبیکم نمی‌آید جواب زان همی‌ترسم که باشم رد باب گفت آن الله تو لبیک ماست و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست حیله‌ها و چاره‌جویی‌های تو جذب ما بود و گشاد این پای تو ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر الله تو لبیک‌هاست جان جاهل زین دعا جز دور نیست زانک یا رب گفتنش دستور نیست بر دهان و بر دلش قفل است و بند تا ننالد با خدا وقت گزند داد مر فرعون را صد ملک و مال تا بکرد او دعوی عز و جلال در همه عمرش ندید او درد سر تا ننالد سوی حق آن بدگهر داد او را جمله ملک این جهان حق ندادش درد و رنج و اندهان درد آمد بهتر از ملک جهان تا بخوانی مر خدا را در نهان خواندن بی درد از افسردگی‌است خواندن با درد از دل‌بردگی‌ است آن کشیدن زیر لب آواز را یاد کردن مبدا و آغاز را آن شده آواز صافی و حزین ای خدا وی مستغاث و ای معین ناله‌ی سگ در رهش بی جذبه نیست زانک هر راغب اسیر ره‌زنی‌ است چون سگ کهفی که از مردار رست بر سر خوان شهنشاهان نشست تا قیامت می‌خورد او پیش غار آب رحمت عارفانه بی تغار ای بسا سگ‌پوست کو را نام نیست لیک اندر پرده بی آن جام نیست جان بده از بهر این جام ای پسر بی جهاد و صبر کی باشد ظفر صبر کردن بهر این نبود حرج صبر کن کالصبر مفتاح الفرج زین کمین بی صبر و حزمی کس نرست حزم را خود صبر آمد پا و دست حزم کن از خورد کین زهرین گیاست حزم کردن زور و نور انبیاست کاه باشد کو به هر بادی جهد کوه کی مر باد را وزنی نهد هر طرف غولی همی‌خواند تو را کای برادر راه خواهی هین بیا ره نمایم همرهت باشم رفیق @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه ی برنامه ی ختم روزانه صحیفه سجادیه دعای سیدالساجدین (ع ) در اعتراف به گناه و درخواست توبه: 🔹قدْ تَطَأْطَأَ لَكَ فَانْحَنَى، وَ نَكَّسَ رَأْسَهُ فَانْثَنَى، قَدْ أَرْعَشَتْ خَشْيَتُهُ رِجْلَيْهِ، وَ غَرَّقَتْ دُمُوعُهُ خَدَّيْهِ، يَدْعُوكَ: بِيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ انْتَابَهُ الْمُسْتَرْحِمُونَ، وَ يَا أَعْطَفَ مَنْ أَطَافَ بِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ، وَ يَا مَنْ عَفْوُهُ أَكْثرُ مِنْ نَقِمَتِهِ، وَ يَا مَنْ رِضَاهُ أَوْفَرُ مِنْ سَخَطِهِ🔹 🔸به فروتنى پيش تو خم گشته، و سر به زير افكنده، و پشت دو تا كرده، و ترس پاهاى او را به لرزه در آورده است.و اشك چشم دو گونه او را فرو گرفته، (مى گويد:) كه اى مهربانترين مهربانان، اى بخشنده ترين كسى كه خواهندگان پيوسته قصد تو مى كنند، اى مهربانترين كسى كه آمرزش طلبان گرد خانه تو مى گردند، اى كسى كه مهر تو از كين تو افزون تر است، و خشنودى تو از خشمت بيش تر🔸 @sahife2
صحیفه سجادیه دعای سیدالساجدین (ع ) در اعتراف به گناه و درخواست توبه: 🔹و يَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى خَلْقِهِ بِحُسْنِ التَّجَاوُزِ، وَ يَا مَنْ عَوَّدَ عِبَادَهُ قَبُولَ الْإِنَابَةِ، وَ يَا مَنِ اسْتَصْلَحَ فَاسِدَهُمْ بِالتَّوْبَةِ وَ يَا مَنْ رَضِىَ مِنْ فِعْلِهِمْ بِالْيَسِيرِ، وَ مَنْ كَافَى قَلِيلَهُمْ بِالْكَثِيرِ، وَ يَا مَنْ ضَمِنَ لَهُمْ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ، وَ يَا مَنْ وَعَدَهُمْ عَلَى نَفْسِهِ بِتَفَضُّلِهِ حُسْنَ الْجَزَاءِ🔹 🔸اى كسى كه به در گذشتن گناهان خلق حق شكر خود را بر آن ها ثابت گردانيدى، و اى كسى كه بندگان را به پذيرفتن توبه عادت داده اى، اى كسى كه عمل زشت و فاسد آنان را به سبب پشیمانى به صلاح آوردى، اى كسى كه به اندك عمل از ايشان خرسندى و نيكى كم را به ثواب بسيار پاداش مى دهى، اى كسى كه اجابت دعاى آنان را بر خود حتم كردى، و آنان را به پاداش نيك به فضل خود نويد دادى🔸 @sahife2