گاهى عدل از ناحيه ى حاكم عادل و با قدرت اجرايى او در جامعه پياده مىشود، يعنى حكومت مردم را به رعايت عدل و داد ملزم مىنمايد و اجازه نمىدهد در حوزهى فرمانرواييش فردى به فرد ديگر ستم كند و به او تعدى و تجاوز نمايد. مردم در مقابل قدرت حكومت تسليم مىشوند و عدل را در جميع شئون زندگى به كار مىبندند و افراد ظالم از تعدى و ستم دست مىكشند. عمل چنين حاكم عادلى آنقدر ارزش معنوى دارد كه پيشواى بزرگ اسلام دربارهى يك ساعت عدل او، پاداش بزرگ را مژده داده و در مقابل، براى يك ساعت ظلم و جور حاكم ظالم از كيفر الهى خبر داده است:
رسول اكرم (ص) فرموده است: عدل يك ساعت بهتر است از عبادت هفتاد سال كه شبش در قيام و روزش در صيام طى شود و جور يك ساعت در حكمى نزد خداوند شديدتر از شصت سال معصيت است.
در قلمرو فرمانروايى حاكم عادل، عدل اجرا مىشود ولى مردم ملكه ى عدالت ندارند و به انگيزهى درونى و كشش باطنى خود مقررات را رعايت نمىنمايند بلكه محرك آنان در اقامهى عدل، ترس از مجازات حاكم عادل است،
اما ماموريت پيمبران الهى انسان سازى و ايجاد ملكه ى عدالت بود، انبيا كوشش داشتند تا در پرتو تعليم و تربيت، مردم را به گونهاى بار آورند كه مومن و درستكار باشند،
اقامهى عدل را وظيفه ى الهى و انسانى خود بدانند،
هميشه و همه جا در خلوت و جلوت با آگاهى يا ناآگاهى مامورين حكومت، مقررات عدل را رعايت نمايند
در حوزه ى حكومت فرمانرواى عادل اقامهكننده ى عدل شخص حاكم با كمك مامورين اجرايى اوست،
اما در محيط دعوت انبياى الهى، مردم باايمان، خود بپادارندهى عدل و دادند
و اين امتياز از آيه ى قرآن شريف كه هدف ارسال رسل و انزال كتب را بيان نموده، به خوبى مشهود است.
لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان.
ما رسولان خود را با ادلهى روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ميزان نازل نموديم،
ليقوم الناس بالقسط،
تا مردم، خود، قيام به قسط نمايند و عدل و داد را بر پا دارند.
اگر فرموده بود: «ليقيموا الناس بالقسط» معناى آيه اين مىشد كه: پيمبران همانند زمامداران عادل، مردم را با نيروى انتظامى و قدرتهاى اجرايى به رعايت عدل وادار سازند.
عدل چيست؟
عدل در لغت به «ضد ظلم و جور» معنى شده است.
بعضى گفتهاند: عدل عبارت از اين است كه «هر چيزى در جاى خودش قرار داده شود»
و بعضى ديگر گفتهاند كه: عدل اين است كه «حق هر صاحب حقى با اندازهى صحيح به وى اعطا گردد»،
و بعضى با تعبيرهاى دگر عدل را معنى كردهاند.
در حديثى اميرالمومنين عليهالسلام عدل را ترازوى الهى براى اقامهى حق خوانده و چنين فرموده است:
على عليهالسلام فرموده: عدل ميزان خداوند سبحان است كه براى مخلوق قرار داده و آن را به منظور اقامهى حق نصب نموده است، پس با خداوند در ميزانى كه قرار داده مخالفت نكن و با سلطه و قدرت او معارضه ننما.
نظم كهكشانها و نظام جهان هستى بر پايه ى عدل تكوينى خداوند حكيم برقرار است و در حديث آمده:
بالعدل قامت السماوات و الارض.
آسمانها و زمين بر اثر قوانين عادلانهى بارىتعالى و در پرتو محاسبه و اندازهگيريهاى آفريدگار دانا و توانا پايدار و قائماند.
مردم روى زمين نيز اگر خواهان سعادت و رستگارى باشند بايد جوامع خود را بر اساس عدل تشريعى خداوند استوار نمايند و طبق آن عمل كنند،
با اين تفاوت كه عدل تكوينى با سرشت آسمانها و زمين آميخته و به جبر اجرا مىشود
ولى عدل تشريعى خداوند در هر زمان به وسيله ى پيمبر وقت به مردم ابلاغ مىشود و مردم در قبول و رد آن آزادى عمل داشته و دارند،
مىتوانند آن را بپذيرند و بر طبق آن عمل كنند و سعادتمند باشند
و مىتوانند از پذيرش آن سر باز زنند و عملا مخالفت نمايند و راه سقوط و تباهى را پيش گيرند.
سوال : مگر انسانها نمىتوانند براى خود قوانينى بر وفق عدل و مصلحت وضع نمايند و حتما قانونگذار بايد خدا باشد و قوانين عادلانه را به وسيلهى وحى بر پيمبران فروفرستد و آنان آنها را به مردم ابلاغ نمايند؟
پاسخ : بشر از جهات متعدد در وضع قوانين عادلانه و سعادتبخش عاجز و ناتوان است، بشر قادر نيست براى خود مقررات جامع و كاملى را وضع نمايد كه جوابگوى تمام نيازهاى آدمى باشد، بعد حيوانى و انسانى را در نظر بگيرد، موازنه ى ماده و معنى را رعايت نمايد، در تمام ابعاد، مردم را به راه صحيح هدايت كند و موجبات تعالى و تكامل همه جانبهى آنان را فراهم آورد.
بعضى از جهات عجز و ناتوانى انسان در وضع قوانين عادلانه و مصلحتآميز
در دنياى پيشرفته ى امروز بشر با نور علم، قسمت هايى از زواياى تاريك خلقت را روشن نموده، از ذخاير درونيش آگاه گرديده و بر آنها دست يافته است، در اعماق زمين و درياها كاوش كرده، از محتواى آنها آگاه شده و آن ودايع را براى بهبود زندگانى خود به كار گرفته است.
اجرام كيهانى را تا حد ممكن مورد بررسى و تحقيق قرار داده، با افزارهاى فنى و صنعتى در جرم نزديك زمين، يعنى كرهى ماه، قدم گذارده و از اجرام دوردست كيهان عكسبردارى كرده است، هستهى اتم را شناخته، نيروى درونيش را آزاد ساخته و از آن بهرهبردارى كرده است، پيشرفتهاى بهتآور و حيرتزا كه در جهان امروز نصيب بشر گرديده بسيار است و همهى اين موفقيتها مديون علم و شناخت موجودات ارضى و سماوى است.
اما بشر ناشناخته و مجهول است.
اولين علت عجز بشر از وضع قوانين عادلانه، ناآگاهى انسان از وجود خويشتن است،
آنقدر خلقت آدمى پيچيده و مبهم است كه يكى از دانشمندان عصر كنونى كتابى نوشته و نام آن را "انسان، موجود ناشناخته" گذارده است.
از جمله مسائلى كه از قرون پيشين تا امروز مورد بحث و اختلاف نظر بين فلاسفه و دانشمندان بوده، مسئله ى بقاى روح آدمى پس از مرگ بدن است.
ماديون نافى حيات روح پس از مرگ بدن بوده و هستند، اينان عقيده دارند كه حيات و مرگ آدمى همانند حيات و مرگ حيوان و گياه است و با مردن پايان مىيابد.
اما روحيون به بقاى روح عقيده داشته و دارند، اينان مىگويند: پروندهى حيات انسان با مرگ بدن بسته نمىشود زيرا آدمى داراى روح مجرد و پايدار است و با مردن بدن آن حقيقت مجهول همواره زنده است و در جايى كه از آن بىخبريم به حيات خود ادامه مىدهد.
راسل، فيلسوف معروف دنياى غرب، با آنكه از منكرين بقاى روح پس از مرگ بدن است ولى به نظرش زمينه ى ادله ى روحيون آنقدر قوى و نيرومند آمده كه در كتاب "چرا مسيحى نيستم؟" گفته است:
«ولى قبول دارم كه اين برهانها هر لحظه امكان دارد قويتر شود و در چنين حالتى عدم اعتقاد به زندگى پس از مرگ مغاير با انديشه ى علمى خواهد بود».
اگر جمعى از افراد تحصيلكردهى امروز كه متخصص در رشتههاى مختلف علوم اند گرد هم جمع شوند و بخواهند با مشورت و تبادل فكر براى سعادت انسانها قوانين عادلانه كه جامع و كامل باشد وضع نمايند آيا مىتوانند مسئله ى بقاى روح را با آن همه ادله ى علمى و شواهد عينى نفى نمايند؟
پاسخ اين پرسش منفى است و از نظر علمى چنين عملى براى آنان ناممكن است.
اگر نظريهى روحيون را بپذيرند بايد قانون را به گونه اى وضع كنند كه حاوى سعادت بشر قبل از مرگ و بعد از مرگش باشد و اين كار براى آنان ناشدنى است.
بشرى كه از عالم بعد از مرگ كمترين اطلاعى ندارد چگونه مىتواند براى آن قانون سعادتبخش وضع كند؟
اگر عالم بعد از مرگ را ناديده انگارند و فقط براى زندگى دنيا وضع قانون نمايند، بايد گفت چنين قانونى ناقص است و نمىتواند جوابگوى تمام نيازهاى مادى و معنوى انسان باشد و سعادت همه جانبهى او را تامين نمايد.
اما در قوانين تشريعى بارى تعالى كه به وسيلهى پيمبران ابلاغ مىگردد، اين مشكل وجود ندارد و جهات مختلف سعادت بشر به طور جامع و كامل رعايت شده است.
در مكتب پيمبران حيات پس از مرگ و زندگى در جهان ناشناخته ى برزخ امرى است قطعى و در اديان الهى به موازات قوانين عادلانه براى تامين سعادت دنيا، مقرراتى براى تامين سعادت مردم در عالم بعد از مرگ وضع شده و كلمه ى تقوى، جامع همه ى آن مقررات است.
خداوند در قرآن شريف فرموده:
و تزودوا فان خير الزاد التقوى.
تا در دنيا هستيد براى عوالم بعد از مرگ توشه برگيريد كه بهترين توشه تقوى است.
حضرت مجتبى عليهالسلام فرموده است: اى فرزند آدم! تو از موقعى كه رحم مادر را ترك گفتى و به اين عالم قدم گذاردى همواره در ويران ساختن عمر خود هستى، پس، از سرمايهاى كه هم اكنون در دست دارى براى منازل آيندهى خود ذخيرهاى بردار كه شخص باايمان در اين جهان توشه برمىگيرد و كافر در فكر لذتگرايى و كاميابى است.
هوىپرستى: از جملهى عواملى كه منشاء عجز بشر از وضع قوانين عادلانه و مصلحتآميز است هوىپرستى و اطاعت بىقيد و شرط از خواهشهاى نفسانى است. قرآن شريف در اين باره فرموده است:
ارايت من اتخذ الهه هواه افانت تكون عليه وكيلا.
اى پيمبر گرامى! آيا ديدى آن انسان سيهروز و بدبخت را كه مطيع هواى نفس خويشتن گرديده و آن را معبود خود ساخته است؟ آيا تو مىتوانى نگهبان او از سقوط و تباهى باشى؟
هواى نفس در وجود آدمى دشمنى نيرومند و قوى است. او كور و كر است، نه به فكر عدل و دادگرى است و نه در انديشه ى صلاح و سعادت، تنها اقناع خود را طلب مىكند و در پى ارضاى خويشتن است، نه عقل مىتواند مهارش كند و نه هوش قادر است طغيانش را فرونشاند.
اى شهان كشتيم ما خصم برون
مانده خصمى زان بتر اندر درون
كشتن آن كار عقل و هوش نيست
شير باطن سخره ى خرگوش نيست
شيطان بزرگ و گمراه كنندهى هر انسان هواى نفس اوست، تنها نيروى ايمان به خداوند است كه مىتواند هواى سركش را مقهور و مغلوب نمايد و از كرسى فرمانرواييش به زير آورد.
رسول اكرم (ص) فرمود: هيچ يك از شما نيست مگر آنكه شيطانى دارد. گفتند: يا رسولالله! و شما هم؟ فرمود: و من هم، جز آنكه خداوند مرا يارى نموده و شيطانم تسليم شده است و مرا جز به خير و خوبى امر نمىكند.
مردم كشورهاى غرب اسير حكومتهاى مستبد و خودسر بودند، در مضيقه و فشار زندگى مىكردند، سرانجام از زورگويى عمال حكومتها به جان آمدند و ملتها يكى پس از ديگرى طغيان نمودند، آشوب و انقلاب برپا كردند، كشته ها دادند، تا در نتيجه، زنجيرهاى اسارت را پاره كردند، استبداد را برانداختند، به آزادى دست يافتند، و حكومت مردم بر مردم را مستقر ساختند. اينان در پرتو انقلاب بر حكومتهاى ظالم چيره شدند و آنان را از كرسى قدرت به زير آوردند
ولى هواى نفس همچنان در ضميرشان حكومت مىكند و آنان را به كارهاى ظالمانه و غيرانسانى وادار مىنمايد، به فرمان هواى نفس كشورهاى ضعيف را مورد تجاوز قرار مىدهند، به مردم زور مىگويند، ذخايرشان را به يغما مىبرند، سرزمينشان را استعمار و خودشان را استثمار مىنمايند،
از عدل و آزادى سخن بسيار مىگويند، خود را مدافع حقوق بشر مىخوانند
ولى هر جا منافعشان اقتضا كند عدل و آزادى را پايمال مىنمايند و به حقوق بشر پشت پا مىزنند و از پى منافع خود مىروند.
در كشورهاى پيشرفته ى امروز قانونگذاران نمايندگان مردمند و بايد طبق خواستهى آنان وضع قانون نمايند، هر چند آن خواسته منافى با مصلحت و سعادت جامعه باشد.
از اين رو در كشورهاى غربى نوشابه هاى الكلى با تمام مفاسد فردى و اجتماعى و با همه ى ضررهاى بهداشتى و اخلاقى، مجاز شناخته شده و در حمايت قانون قرار دارد.
هوىپرستى موجب شده است كه به زنان و دختران در اعمال تمايل جنسى، آزادى بيش از حد داده شود و اين عمل ضد مصلحت و سعادت مورد حمايت قانون قرار گرفته و هر سال به موجب آمار بر عوارض شوم و زيانبار آن افزوده مىشود.
اطاعت بىقيد و شرط از هواى نفس، چشم و گوش دل را نابينا و ناشنوا مىكند و آدمى را به پستى و انحطاط سوق مى دهد و ممكن است با خطرات بسيار عظيم و غير قابل جبران مواجهش نمايد.
على (ع) فرمود: اگر هواى نفس بر وجودتان فرمانروا گردد شما را كر و كور مىكند و موجبات پستى و سقوطتان را فراهم مىآورد.
هماكنون در كشورهاى پيشرفته گروههايى يافت مىشوند كه انسانيت را از ياد برده، تعالى معنوى را فراموش نموده، كرامت نفس را واپس زده و سعادت خود را در اقناع هواى نفس خويش پنداشتهاند،
بعضى تصور نمودهاند سعادت آدمى در لذتگرايى است و گمان دارند سعادتمندترين مردم كسى است كه كاميابى و تمتعش در زندگى بيشتر باشد. در نظر اينان غريزهى جنسى پايگاه اصلى سعادت آدمى است.
گروهى از پى سخن نيچه رفته و سعادت آدمى را در قدرت و غلبه مىدانند، اينان در هوى پرستى به برترى جويى توجه بسيار دارند و اگر به هدف خويش نايل گردند خود را سعادتمند مىپندارند.
بعضى پايگاه اصلى سعادت را اقتصاد و تمكن مالى شناخته و تمام فعاليت خويش را در اين راه مصروف مىدارند و به قول يكى از نويسندگان، اين گروه، انسانيت را در مقابل بت اقتصاد قربانى نمودهاند.
از اين نظريههاى نادرست مىتوان فهميد كه بشر امروز تا چه حد اسير هواى نفس شده، از قوانين عادلانه دور افتاده و از واقع بينى و شناخت سعادت حقيقى شايسته ى انسان محروم مانده است.
افراد باايمان و پيروان واقعى قرآن شريف هواى نفس خود را با اندازه گيرى صحيح و در چهارچوبه ى قوانين عادلانه ى الهى اعمال مىنمايند،
اينان خود را بندهى خدا مىدانند نه بندهى هوى، از اين رو تمايلات نفسانى خويش را بر معيار شرع مقدس و رضاى آفريدگار اعمال مىنمايند.
اين قبيل افراد از خطرات ناشى از اطاعت كوركورانه ى هواى نفس مصون و محفوظ خواهند بود.
رسول اكرم (ص) فرموده: هيچ مومنى ايمان خود را كامل نمىكند تا آنكه هواى نفس خويشتن را پيرو دستور و تعاليم دينى كه من آوردهام قرار دهد.
حضرت على بن الحسين عليهماالسلام فرمود: مرد واقعى، مرد تمام، مرد خوب آن كسى است كه هواى نفس خود را پيرو امر خداوند قرار دهد.
بشر در بسيارى از موارد از وضع قوانين عادلانه و مصلحتآميز كه خير انسانها را از جميع جهات تامين نمايد عاجز و ناتوان است و براى نيل به عدل و مصلحت و دست يافتن به سعادت واقعى بايد از قوانين تشريعى آفريدگار جهان كه عالم به تمام دقايق و حقايق است پيروى نمايند و پيمبران الهى براى ارائهى اين قوانين و نيل به اين هدف مقدس مبعوث شدهاند.
رسول اكرم (ص) فرموده: عدل سپرى است نگهبان و بهشتى است جاودان.
على (ع) فرموده: عدل، اقتدا به طريقه و روش خداوند است و موجب پايدارى و ثبات دولتهاست.
مغيره بن نوفل از رسول اكرم (ص) حديث نموده كه فرمود: هر كس عدل و داد را تمجيد نكند و از جور و بيداد مذمت ننمايد به جنگ خداوند آمده است.
قرآن شريف صريحا به مسلمانان دستور داده كه عدل و داد را دربارهى همه ى مردم ، حتى نسبت به دشمنان خود رعايت كنند و از مسير حق منحرف نشوند.
و لا يجر منكم شنان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى.
از جملهى وصاياى اميرالمومنين به فرزندش حسين عليهماالسلام اين بود كه فرمود: تو را به تقوى سفارش مىكنم در حال غنى و فقر، و به عدل و داد توصيه مىكنم دربارهى دوست و دشمن.
علاقه و ميل درونى امام سجاد (ع) اين است كه عدل اسلامى را در جميع ابعادش بين مردم گسترش دهد و جامعه را از عدالت در عقايد و اخلاق، عبادات و معاملات، معاشرت و آميزش، گفتار و رفتار و خلاصه، در تمام شئون مادى و معنوى برخوردار نمايد.
امام براى دست يافتن به اين هدف بسيار عالى و بزرگ دو تمنى از پيشگاه بارىتعالى مىنمايد:
يكى آنكه او را به زيور صالحين بيارايد،
و ديگر آنكه زينت متقين را بر وى بپوشاند:
و حلنى بحليه الصالحين و البسنى زينه المتقين فى بسط العدل.
گويى امام سجاد (ع) با اين قسمت از دعاى شريف «مكارمالاخلاق» به پيروان پاكدل و باايمان خود مىفهماند كه اگر مىخواهند همانند پيمبران الهى مردم را تربيت نمايند و آنان را بر پا دارندهى عدل و داد بسازند بايد واجد دو مزيت باشند:
اول صلاحيت و شايستگى،
دوم تقوى و پاكى.
صلاحيت يك لفظ است ولى مصاديق بسيار دارد
صلاحيت علمى: كسى كه مىخواهد عدل را بين مردم گسترش دهد و آنان را دادگر بسازد بايد در هر مورد از تعاليم شرع مقدس به خوبى آگاه باشد و عدل را درباره ى هر يك از شئون مادى و معنوى بداند تا بتواند با قاطعيت و اطمينان خاطر سخن بگويد و مردم را به رعايت آنچه در شرع مقدس رسيده است دعوت نمايد.
قرآن شريف در اين باره فرموده:
و لا تقف ما ليس لك به علم، ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسوولا.
هرگز از پى آنچه علم و اطمينان ندارى مرو و ناآگاه قدم برمدار كه گوش و چشم و دل آدمى در پيشگاه الهى مواخذ و مسئولند.
على (ع) فرموده است: سخن گفتن را در چيزى كه نمىدانى و از آن آگاهى ندارى ترك گوى و خوددارى كن.
و نيز فرموده است: بپرهيز از اينكه در چيزى سخن بگويى كه راه آن را نمىدانى و از حقيقتش آگاهى ندارى.
كسى كه مىخواهد عدل الهى را كه محتواى احكام و مقررات شرع مقدس است بين مردم نشر دهد بايد در هر مورد، دستور الهى را بداند و آگاهانه سخن بگويد
و اگر به نام عدل دينى چيزى را بين مردم القا نمايد كه از دين خدا نبوده و نفى و اثباتش نابجا باشد مردم گمراه مىشوند و اين خود گناه بزرگ است،
و در صورتى كه خطايش آشكار شود و مردم بفهمند كه او، و لو در يك مورد، عدل را جور خوانده يا جورى را به حساب عدل آورده است، از آن پس اطمينان شنوندگان از وى سلب مىشود و كلامش را با ترديد و دودلى تلقى مىنمايند.
على (ع) فرموده: چيزى را كه نمىدانى مگو كه اين كار موجب مىشود كه در ساير گفتههايت متهم شوى و شنوندگان در صحت ديگر سخنانت كه از روى علم و آگاهى گفتهاى شك و ترديد نمايند.
استقامت و پايدارى: كسى كه مىخواهد عدل را بين مردم گسترش دهد و آنان را دادگر بسازد بايد از استقامت و ثبات برخوردار باشد و در مقابل مشكلات مقاومت كند، ناملايمات را تحمل نمايد و اين از شرايط اساسى صلاحيت و شايستگى در انجام مهمات است.
بشر به رغبت طبيعى و ميل غريزى خواستار آزادى بىقيد و شرط است، مىخواهد تمنيات نفسانى خود را آنطور كه مايل است اقناع نمايد و چيزى سد راهش نشود و چون قوانين و مقررات عادلانه او را محدود مىكند و خواهشهاى ناروا و خلاف مصلحتش را منع مىنمايد از قبول آنها خوددارى مىكند و از اطاعت و فرمانبرى سرباز مىزند.
انسان دادگستر و خيرخواه اگر در هدف مقدس خود پافشارى كند و با منطقى قوى ضرورت پيروى از عدل را كه زيربناى سعادت مادى و معنوى انسانها است به آنان بفهماند سرانجام پيروز مىگردد و به مقصد بلند خويش دست مىيابد و سرافراز مىگردد.
على (ع) فرموده: بر تو باد به استقامت و پايدارى، چه آنكه استقامت براى تو كسب بزرگوارى و كرامت مىنمايد و در زمينهى ملامت امر تو را كفايت مىكند.
انسان دادگستر بايد افراد را متوجه اين نكته نمايد كه اگر عدل در جامعه برقرار گردد و تمام مردم، از قوى و ضعيف، توانا و ناتوان، در مرز خود قدم بردارند همه ى اعضاى جامعه در كمال رفاه و اطمينان خاطر زندگى مىكنند و هيچ يك احساس مضيقه و سختى نمىنمايند.
اگر عدل از ميان برود و قانون جنگل جايگزين آن گردد، مضيقه افزايش مىيابد و هر قدرتمندى گرفتار تعدى و تجاوز قدرتمندتر از خود مىشود و اين مفاد كلام حضرت مولىالموحدين على (ع) است كه فرموده:
كسى كه از عدل احساس مضيقه نمايد تنگنايى جور براى او فزونتر خواهد بود.
شرايط صلاحيت و شايستگى در گسترش عدل متعدد است و يكى از آن شرايط كه اهميت بسيار دارد و امام سجاد (ع) آن را تخصيص به ذكر داده، تقوى و پاكى شخصى است كه مردم را به عدل دعوت مىكند، چه اگر دعوتكننده با دارا بودن شرايط صلاحيت واجد تقوى باشد و در جميع شئون زندگى، ورع و پاكى را رعايت نمايد سخن او در شنوندگان نفوذ بيشتر دارد و مىتواند منشاء تحول جامعه گردد.
على (ع) براى پيشبرد عدل و دادگرى فرموده است: از سه چيز استعانت و استمداد كن: اول نيت خوب، دوم كمى توقع از مردم، و سوم فزونى ورع و تقوى. در اين روايت، امام عليهالسلام براى گسترش عدل از كثرت ورع سخن گفته يعنى آن كس كه مىخواهد عدل را در سطح وسيع پياده كند بايد داراى ورع بسيار باشد به طورى كه در هيچ عملى تقوى را فراموش نكند و از مرز حق قدمى فراتر نرود.
✳️ " امام سجاد در دعای #مکارم_اخلاق #دعا_بیستم_10 ، از خدای متعال درخواست میکند که:
«اللّهم صلّ علی محمّد و اله و حلّنی بحلیة الصّالحین و البسنی زینة المتّقین»
پروردگارا! مرا با زیور صالحان زیور بده و با لباس پرهیزگاران ملبس کن.
این لباس پرهیزگاران چیست؟ ....
سعی کنید اینها را گرد بیاورید. این جزو موارد تقواست، که در دعای شریف مکارمالاخلاق - دعای #بیستم صحیفه ی مبارکه ی سجادیه - به آن اشاره شده است.
این دعا، بسیار دعای مهمی است.
من عقیدهام این است که همه، بخصوص کارگزاران، باید این دعا را بخوانند و در مضامینش دقت کنند؛ تعلیمدهنده است.
«فی بسط العدل»؛ لباس پرهیزگاران در گستردن #عدل و #عدالت،
گستردن عدالت، بالاترین رقم های تقواست؛ این از یک نماز خوب، از یک روزه ی روز گرم تابستان بالاتر است. روایتی است که فرمود: هر امیری - امیر یعنی همه ی شماها؛ هر کسی یک دستگاهی دارد که در آن فرمان میراند، حکم او در آنجا نافذ است - که روزی را به عدالت حکم کند، مثل این است که هفتاد سال عبادت کرده؛ اینها خیلی مسائل مهمی است؛ اهمیت عدالت را، رفتار عدالت آمیز را به ما نشان میدهد. "
👤#مقام_معظم_رهبری
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
1_1230586457.mp3
2.8M
#دعا_بیستم_10
اللهم صل على محمد و آله و حلنى بحليه الصالحين، و البسنى زينه المتقين
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2