eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 «وقت و وقت مرد کیست؟» نگاهی به دو مقوله اخلاقی: 1- 2- و کظم غیظ از مجموعه کتابهای « پله پله ملاقات تا خدا» شما میتوانید آن را از قانونی دریافت کنید https://taaghche.com/book/97172 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
📚یک پیشنهاد خوب برای شما در « ترجمه ی دعای » ✍️نویسنده : سید مهدی https://www.fidibo.com/book/3018 🆔 @sahife2
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند
اللهم صل على محمد و آله و حلنى بحليه الصالحين، و البسنى زينه المتقين فى بسط العدل. و كظم الغيظ، و اطفاء النائره.
دومین صفتی که در این دعای شریف برای متقین ،بیان شده کظم غیظ است.کظم در لغت،بستن در مشک است تا آب نریزد.غیظ،به معنای شدت خشم است. گاه درناملایمات زندگی،هیجانات غلیان می کند در این مواقع،اگر انسان تقوی نداشته باشد،خشم او سرریز میکند.دست به کارهایی می زند که بعد پشیمان می شود ،خسران ببار می آورد. اما اگر آراسته به زینت متقین باشد،تقوی ثمر داده باشد،کظم غیظ میکند. درحدیثی از امام معصوم علیه السلام ،خطاب به فرزندشان آمده است:«مامن شئی اقرلعین ابیک من جرعة غیظ عاقبتها صبر...» این حدیث عظمت صبر وکظم غیظ را در نگاه ولی خدا می رساند. توضیح اینکه؛چنین شخصی از ایمان بالایی برخوردار است.خدارا دوست دارد،قبول دارد،عشق می ورزد.رضایت اورا بر ابلیس وخود ترجیح داده است. ..«ان المحب لمن یحب مطیع»..اگر کسی،کسی را دوست دارد،می خواهد کاری کند که،رضایت را در چهره او ببیند،دنبال چیز دیگر نیست.دراین صورت است که آتش ،بردا وسلاما می شود. صفت دیگر،اطفاء نائرة است.یعنی فرو نشاندن آتش اختلاف.در هر زمینه که باشد. نائره از نار،یعنی آتش است.آتش کینه واختلاف را خاموش کردن. میوه تقوی این است که آتش کینه را خاموش کند،نه اینکه فقط جانب یک طرف را بگیرد،این یعنی مشتعل کردن آتش خشم دیگری....ابلیس خوشحال می شود،زیرا همه صفات ناپسند جنود ابلیس اند.
امام سجاد عليه‏السلام در اين قسمت از دعاى شريف «مكارم‏الاخلاق» ميل درونى و خواهش باطنى خود را در بسط عدل بين مردم به پيشگاه بارى‏ تعالى عرض نموده و سپس دو امر مهم را در ابقاى عدل و داد از خداوند درخواست مى‏نمايد: و كظم الغيظ و اطفاء النائره، بار الها ! زيور صلاحيت و لباس تقوى را به من بپوشان تا بتوانم از فوران غيظ جلوگيرى كنم و آتش خشم را فرونشانم. پياده كردن عدل در اجتماع امرى است مهم و مهمتر از آن حفظ عدل و مصون داشتن آن از عواملى است كه فرد يا جامعه‏ى عادل را از صراط حق منحرف مى‏نمايد و به راه تعدى و تجاوز سوق مى‏دهد و دو مطلب موضوع امروز، دو عامل از عوامل عدل و دادگرى است.
به مشيت حكيمانه‏ى بارى‏تعالى در وجود انسان به طور طبيعى غرايزى به وديعه گذارده شده كه هر يك از آنها در ادامه‏ى زندگى و ابقاىحيات فردى و نوعى انسان نقش موثرى را ايفا مى‏نمايد و قوه‏ى يكى از آنهاست. اين غريزه‏ى ارزشمند و مهم نيروى دفاع آدمى در مقابل عوامل زيانبارى است كه حيات و سلامتش را تهديد مى‏نمايد. قوه‏ى غضب همانند سلاحهاى گرم و آتشين در دست مرزداران كشور است. در موقعى كه مملكت مورد حمله ‏ى اجانب قرار گيرد يا راهزنان اخلالگر به كشور هجوم آورند و بخواهند به مال و جان اهالى تعدى نمايند، مرزداران سلاحهاى خود را به كار مى‏گيرند تا آنان را قلع و قمع نمايند و كشور و مردم را از بلا و خطر برهانند. مرزداران كشور موقعى كه ببينند مملكت در معرض خطر قرار گرفته و دشمن هجوم آورده است هر قدر از آتشبارهاى خود استفاده كنند و سلاحهاى خويش را به كار اندازند تا دشمن را مغلوب و منكوب نمايند و به عقب‏نشينى وادارشان سازند عملشان صحيح و مورد تاييد عقل و شرع است، اما اگر مرزدارى يكى از همسنگران خود را كه به شوخى يا جدى به وى دشنام داده هدف قرار دهد و سلاح خود را به سوى او نشانه رود و آتش كند و او را مجروح يا مقتول نمايد مجرم شناخته مى‏شود و مورد تعقيب قرار مى‏گيرد و به نسبت جرمى كه مرتكب شده است استحقاق مجازات دارد. اعمال قوه‏ى غضب همانند به كار گرفتن سلاح براى دفع دشمن و حفظ كشور تن است. اگر انسانى در بيابان مورد هجوم درنده يا گزنده‏اى قرار گيرد و خود را در معرض خطر احساس نمايد غريزه ‏ى غضب، يعنى نيروى دفاع بدن، به طور خودكار تحريك مى‏شود، به صاحبش قوت و قدرت مى‏بخشد و او با نيرومندى، درنده يا گزنده را هدف قرار مى‏دهد، با چوب و سنگ يا هر چه در اختيار دارد به دشمن مى‏تازد و از خود دفاع مى‏نمايد. به كار بردن قوه‏ ى غضب در چنين مورد مقبول عقل و شرع است. اما اگر از برادر خود يا يك فرد عادى سخن سرد يا دشنامى بشنود وظيفه‏ ى اخلاقى و سجيه‏ى انسانى به وى اجازه نمى‏دهد قوه‏ ى غضب را كه سلاح دفاع از سلامتى يا حيات اوست آزادانه به كار گيرد و گوينده را مورد هجوم قرار دهد، چه ممكن است اين تندروى بيجا و ناسنجيده او را به پرتگاه خطرناكى ببرد، شخص مورد خشم را مجروح كند، يا بر اثر يك ضربه به حياتش خاتمه دهد و در نتيجه خود را اسير زندان كند يا خويشتن را از زندگى محروم نمايد.
اولياى گرامى اسلام ضمن روايات متعددى پيروان خود را از به كار بردن قوه‏ى غضب برحذر داشته و خطرات ناشى از آن را خاطرنشان فرموده‏اند: امام عسكرى عليه‏السلام فرموده: غضب كليد تمام شرور و بديهاست. امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش شنيده كه فرمود: عربى بدوى حضور رسول اكرم (ص) شرفياب شد. عرض كرد: مسكنم در بيابان است، به من كلام جامعى را بياموز. حضرت در پاسخ به او فرمود: به تو امر مى‏كنم كه غضب مكن. مرد عرب سه بار درخواست خود را تكرار نمود و حضرت همان جواب را داد. سپس مرد سائل فكر كرد و با خود گفت: پس از اين پاسخ، ديگر سئوالى نمى‏كنم و رسول گرامى چيزى جز خير به من امر نفرموده است. در پايان حديث، امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش نقل نموده كه مى‏فرمود: چه چيز بدتر از غضب است ؟ مرد خشمگين مى‏شود، خونى را به ناحق مى‏ريزد يا زن پاكدامن و عفيفى را به زنا نسبت مى‏دهد. على (ع) فرموده است: غضب آتشى است افروخته، هر كس در ضمير خود آن را فرونشاند خاموشش نموده است و هر كس آزادش گذارد خود، اول كسى است كه در شعله‏هاى آن خواهد سوخت. امام صادق (ع) از پدرش حديث نمود كه در حضور آن حضرت سخن از غضب به ميان آمد. فرمود: مرد غضب مى‏كند و به هيچ وجه راضى نمى‏شود كه از آن بازايستد و سرانجام بر اثر خشم، جهنمى مى‏شود و داخل آتش مى‏گردد.
موقعى كه فرد عادل يا جامعه‏ ى درستكار برافروخته و خشمگين مى‏گردند در معرض خطر انواع گناهان واقع مى‏شوند و ممكن است در آن حالت به جرايم بزرگ و غير قابل جبرانى دست بزنند. در اين شرايط، عدل سالم و پايدار نمى‏ماند و اشخاص خشمگين براى ارضاى غريزه‏ى خشم از راه حق، منحرف مى‏گردند و دامنشان به گناهان آلوده مى‏شود. راه جلوگيرى از عواقب شوم غضب، كظم غيظ يعنى فرونشاندن هيجان درونى است.
انسان خشمگين مى‏تواند با انجام پاره‏اى از اعمال، خشم درونى را فرونشاند: اگر ايستاده است بنشيند، اگر نشسته است بپا خيزد، دست و صورت را با آب سرد بشويد، از محيط غضب خارج شود و از اين قبيل اعمال. انجام اين كارها نياز به توجه و تعقل دارد. هيجان غضب، عقل را تيره مى‏كند و نمى‏گذارد آدمى به خير و صلاح بينديشد و آن را به كار بندد. على (ع) فرموده: غضب، عقل را فاسد مى‏كند و آدمى را از تشخيص صلاح و صواب دور مى‏سازد.
از انسان خشمگين و برافروخته نمى‏توان توقع داشت كه به خود آيد، فكر كند، از اعمال خلاف مصلحت خوددارى نمايد، و به راه صحيح و صواب گرايش يابد. در اين موقع لازم است افراد پاكدل و بشردوست كمك كنند، انسان غضب ‏آلود را از پرتگاه سقوط دور نمايند و به هر نحوى كه ممكن است موجبات كظم غيظ و فرونشاندن خشم درونيش را فراهم آورند. حضرت زين‏العابدين عليه‏السلام در اين قسمت از دعاى «مكارم‏الاخلاق» چنين موفقيت بزرگى را از پيشگاه الهى درخواست نموده و عرض مى‏كند: و حلنى بحليه الصالحين و البسنى زينه المتقين فى بسط العدل و كظم الغيظ. بار الها ! مرا به زيور صالحين بيارا و زينت متقين را بر من بپوشان تا به گسترش عدل موفق شوم و به فرونشاندن غيظ دست يابم.
بسط عدل در جامعه، تمناى اول امام سجاد (ع) است. براى آنكه افراد عادل را از گناهان ناشى از خشم محافظت كند و نگذارد سرمايه‏ ى گرانقدر عقل از كفشان برود توفيق پيشگيرى از بروز غضب يعنى كظم غيظ را از پيشگاه خداوند درخواست مى‏نمايد. امام (ع) عملا و علما براى فرونشاندن غيظ باطنى دگران شايستگى و صلاحيت دارد، از نظر عمل، حضرت زين‏العابدين (ع) خود اهل كظم غيظ است و اين سجيه‏ ى انسانى مكرر از وى مشاهده شده است دو نمونه: 1- جاريه‏ ى حضرت على بن الحسين عليهماالسلام روى سر حضرت آب مى‏ريخت. غفلتا ظرف آب از دستش رها شد. به سر حضرت اصابت نمود. آن را شكافت و خون ريخت. حضرت سر بلند كرد و به وى نگريست. جاريه آيه‏ى حاوى كظم غيظ را خواند. حضرت فرمود: غيظم را فرونشاندم. سپس قسمت ديگر آيه را خواند. حضرت فرمود: تو را بخشيدم. آنگاه جمله‏ى آخر آيه را كه حاوى احسان است قرائت نمود. فرمود: برو كه تو براى خداوند آزادى. 2- مردى به امام سجاد (ع) دشنام گفت: حضرت بلافاصله عباى سياه‏رنگى را كه بر دوش داشت به سويش افكند و فرمود: هزار درهم نيز به وى بدهند. كسانى ناظر اين جريان بودند گفتند: امام (ع) با عمل خود پنج خصلت پسنديده را جمع نمود: اول حلم يعنى كظم غيظ، دوم چشمپوشى از ايذاء وى، سوم دشنامگو را از عمل خود نادم نمود، چهارم به توبه‏اش موفق ساخت، و پنجم او را به مدح وادار نمود، پس از آنكه دشنام گفته بود، و امام (ع) همه‏ى آنها را با قليلى از مال دنيا خريدارى نمود. * پس اگر امام سجاد (ع) شخص برافروخته‏ اى را به كظم غيظ دعوت كند، نمى‏تواند بگويد: اگر كظم غيظ خوب است چرا خودتان عمل نمى‏كنيد و در ناملايمات برافروخته و خشمگين مى‏شويد زيرا مراتب حلم و كظم غيظ امام بر كسى پوشيده نبود و آنان كه حضرتش را مى‏شناختند آگاه بودند كه او در خانواده و اجتماع تا چه حد ناروايى‏ها را تحمل مى‏كند و در مقابل اسائه‏ ى ادب افراد غير مودب و بدزبان كظم غيظ مى‏نمايد.
كظم غيظ در آيين مقدس اسلام از صفات حميده و خصال پسنديده است: رسول اكرم (ص) فرموده: از جمله راههاى محبوب براى قرب به خداوند دو جرعه است: يكى جرعه‏ى غيظ است و آن ديگر جرعه‏ى مصيبت. افراد باايمان جرعه‏ى غيظ را با حلم و جرعه‏ى مصيبت را با صبر به درون خود رد مى‏كنند و برون نمى‏افكنند. امام باقر (ع) فرمود: هر كس غيظى را در باطن حبس كند با آنكه اگر بخواهد مى‏تواند آن را اظهار نمايد و شخص مورد غضب را كيفر دهد خداوند در قيامت قلب او را از ايمنى و ايمان پر مى‏كند. امام صادق (ع) فرمود: هيچ بنده‏اى كظم غيظ نمى‏كند مگر آنكه خداوند به اين وسيله عز او را در دنيا و آخرت افزايش مى‏دهد. سپس حضرت آيه‏ى كظم غيظ را قرائت نمود و فرمود: خداوند در مقابل غيظى كه فرونشانده است به او بهشت رحمت مى‏دهد. و نيز فرموده است: هر كس غيظى را فرونشاند كه اگر بخواهد مى‏تواند آن را عملى نمايد خداوند در قيامت دل او را از خشنودى و رضاى خود پر مى‏كند. آنقدر كظم غيظ، مهم و گرانقدر است كه امام سجاد (ع) مى‏فرمود: موجب شگفتى من است مردى كه حلم و بردباريش موقع غضب، او را دريابد و باعث كظم غيظش گردد.
اگر كسى به افراد كريم النفس و بزرگوار بد كند طبق دستور اولياى اسلام او را مى‏بخشند و مشمول عفو خود قرار مى‏دهند ولى اين دستور در جايى قابل اجراست كه بدكننده لايق عفو و اغماض باشد. اما اگر چشم پوشى از بدى او موجب گستاخى و تجريش مى‏شود و زيانهاى تازه‏اى به بار مى‏آورد بايد مورد تعقيبش قرار داد و اين مطلب در امام سجاد (ع) تصريح شده است. و اما حق من ساءك فان تعفو عنه و ان علمت ان العفو يضر انتصرت. حق كسى كه به شما بد كرده اين است كه او را ببخشى و عفوش نمايى. اما اگر دانستى كه عفو او زيانبار است، با استنصار از قانون و قاضى و مردم، مجازاتش مى‏نمايى.
فرونشاندن هيجان درونى به معناى عفو و اغماض از كسى كه با عمل نارواى خود موجب خشم شما گرديده نيست بلكه مقصود اين است كه خشم درونى خود را برون نيفكنى و خود به اعمال غضب و انتقامجويى دست نزنى، چه ممكن است در خلال عمل مرتكب گناهان بزرگ شوى و دچار ندامت و افسوس گردى. اما پس از واپس زدن هيجان باطنى و كظم غيظ، فكر كن، اگر كسى كه به شما آزار داده قابل عفو است، او را ببخش و اگر شايسته‏ى عفو نيست، از راه قانون مجازاتش كن نه با اعمال غضب و انتقامجويى
ممكن است كسانى با وسوسه ‏ى خود، شخص برافروخته را از كظم غيظ بازدارند و به وى بگويند: سكوت و خاموشى شما موجب ذلت و خوارى است. براى اينكه خود را از آن وضع موهن برهانى لازم است غيظت را برون افكنى و از كسى كه آزارت داده و به خشمت آورده انتقام بگيرى نه اينكه او را به حال خودش واگذارى و خود را تحقير نمايى. اين وسوسه مى‏تواند سد راه كظم غيظ شود، او را از فرونشاندن هيجان درونى بازدارد، و به اعمال غضب و انتقامجويى وادارش نمايد، مگر آنكه خودش شخص فهميده و دانايى باشد، به سخن وسوسه‏گران اعتنا نكند، و خويشتن را در آتش انتقام نيفكند، يا آنكه با فرد انديشمند و خيرخواهى دوست باشد، آن عالم، مصلحت او را تذكر دهد و به كظم غيظ تشويقش نمايد و از دست زدن به كارهاى خطرناك منعش كند و اگر هيچ يك از اين دو نباشد، بعيد نيست كه وسوسه ‏ى افراد نادان او را به پرتگاه سوق دهد و به گناه آلوده‏اش نمايد. در زمان ائمه ‏ى معصومين عليهم‏السلام اين قبيل وسوسه‏ها كم و بيش از ناحيه‏ى افراد نادان القا مى‏شد و دوستداران اهل‏بيت براى تشخيص وظيفه، مطلب را با حجت خدا به ميان مى‏گذاردند و امام با يك جمله آنان را راهنمايى مى‏نمود و مصلحتش را خاطرنشان مى‏ساخت. مردى به امام صادق (ع) عرض كرد: بين من و خانواده‏اى بر سر موضوعى منازعه روى داده، من مى‏خواهم نزاع را ترك گويم، اما به من گفته مى‏شود كه ترك نزاع براى تو ذلت است. امام (ع) با عبارتى كوتاه فرمود: ذليل ظالم است، يعنى به وسوسه‏ها اعتنا نكن و به نزاع و درگيرى خاتمه ده.
امام سجاد (ع) پس از درخواست حليه‏ ى صالحين و زينت متقين از بسط عدل سخن مى‏گويد و سپس عرض مى‏كند: و كظم الغيظ ... بار الها ! موفقم بدار كه فوران غيظ را فرونشانم و شعله‏هاى سوزان غضب را خاموش كنم. درخواست كظم غيظ پس از گسترش عدل از اين نظر است كه اعمال خشم مى‏تواند اساس عدل را متزلزل كند و انسان عادل را به گناه و تجاوز وادار سازد و كظم غيظ موجب تسكين غضب و مصونيت عدل و سالم ماندن عادل از ناپاكى و گناه مى‏گردد.
امام سجاد (ع) امام معصوم، حجت خداوند، و آگاه به تمام دقايق قرآن شريف و تعاليم دينى الهى است. كسانى كه از آموزشهاى امام در بسط عدل بهره برده و تربيت شده‏اند اگر در موقعى دچار خشم شوند امامى كه خود در حد اعلى از مزيت كظم غيظ برخوردار است مى‏تواند آنان را به فرونشاندن خشم درون امر كند و اگر نادانهايى بخواهند وسوسه كنند و شخص خشمگين را به انتقامجويى وادارند و بگويند: سكوتت مايه‏ى ذلت است، امام با منطقى عالمانه و مستدل سخن مى‏گويد، خشمگين را قانع مى‏كند و از برون افكندن غيظ مصونش مى‏دارد. اگر شخص برافروخته و غضب‏آلود موقع كظم غيظ و فرونشاندن هيجان باطنى در دسترس امام نباشد تا به او تذكر لازم را بدهد و غيظش را تسكين بخشد و در نتيجه، خشم درونى وى برون افتد، درگيرى آغاز گردد، و شعله‏ هاى غضب و انتقامجويى زبانه كشد، امام (ع) در اين مرحله نيز از خداوند درخواست توفيق مى‏كند تا بتواند آتش مشتعل غضب را خاموش كند و هر چه زودتر به آن صحنه ى خطرناك پايان بخشد.
خاموش كردن شعله ‏هاى غضب از كظم غيظ به مراتب مشكلتر است زيرا در موقع شدت غضب، طرفين درگير خود را از ياد مى‏برند، عقلشان سخت تيره مى‏شود، خير و صلاح خود را نمى‏فهمند و گفته‏هاى خيرخواهان و صلاح ‏انديشان را نمى‏شنوند. على (ع) فرموده: غضب شديد منطق را تغيير مى‏دهد، ارتباط مواد حجت را با هم قطع مى‏كند و موجب پراكندگى فهم و فكر مى‏گردد. اوس و خزرج دو قبيله‏ى بزرگ مدينه بودند و در عصر جاهليت همواره با يكديگر اختلاف و نزاع داشتند و گاهى به روى هم شمشير مى‏كشيدند و كار به قتل و خونريزى منتهى مى‏شد. پيمبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله به نبوت مبعوث گرديد، آيين الهى خود را عرضه نمود و مردم را به دين خدا دعوت كرد، هر دو قبيله آن را پذيرا شدند، به رسول اكرم (ص) ايمان آوردند، و از برادرى و محبت دينى برخوردار گرديدند و در كنار هم با كمال صفا و صميميت زيست مى‏نمودند. ولى اين پيوند دوستى براى يهوديهاى مدينه سنگين و گران بود و از آن رنج مى‏بردند. روزى يكى از سالخوردگان يهود به نام شاس بن قيس در جمعى از اصحاب رسول گرامى از اوس و خزرج گذر كرد و ديد آنان در يك مجلس، گرد هم نشسته و در كمال صميميت و برادرى با يكدگر سخن مى‏گويند. او مى‏دانست كه اين دو قبيله در جاهليت با هم دشمن بودند و از اينكه امروز در پرتو اسلام اينچنين با هم مانوس و مهربان‏اند سخت ناراحت و خشمگين شد. با خود گفت كه اين دوستى و محبت براى ما غير قابل تحمل است. به جوانى از يهود كه همراهش بود دستور داد برود و در مجلس آنان شركت كند و روز بغاث را به ياد آنان بياورد و بعضى از اشعار آن روز را در مجلس بخواند. بغاث روزى است كه پيش از اسلام قبيله‏هاى اوس و خزرج در آن روز به جان هم افتادند و جنگ سختى كردند و تلفات سنگينى دادند. جوان يهودى وارد مجلس شد، از روز بغاث سخن گفت و طبق دستور، ماموريت خود را انجام داد. يادآورى آن روز خاطرات گذشته را بيدار كرد و آتش خشم اوس و خزرج را مشتعل نمود، به هيجان آمدند، در همان مجلس، نزاع درگرفت تا جايى كه بعضى از افراد دو قبيله با يكديگر گلاويز شدند، يكى گفت: ما حاضريم صحنه‏ى بغاث را تكرار كنيم، ديگرى گفت: ما نيز حاضريم. فورا تصميم گرفتند. فريادهاى مسلح شويد ! مسلح شويد ! به هم آميخت و سرزمين حره به عنوان نبردگاه معين شد و هر دو گروه به راه افتادند. خبر اين تصميم در شهر پيچيد و افراد هر قبيله با سرعت به جمعيت خود مى‏پيوستند و رفته‏رفته زمينه‏ى زد و خورد سخت و خونينى آماده مى‏شد. جريان امر به اطلاع رسول اكرم (ص) رسيد. حضرت به معيت جمعى از اصحاب كه در حضورش بودند حركت كرد و خيلى زود خود را به آنان رساند. فرمود: اى مسلمانان ! آيا به كشاكش دوران جاهليت گراييده‏ايد با آنكه من در ميان شما هستم. پس از آنكه خداوند شما را به دين اسلام هدايت كرد، موجبات عز و عظمتتان را فراهم آورد، پيوندهاى جاهليت را از شما بريد، از كفر نجاتتان داد و بين شما ايجاد الفت و محبت كرد ؟ آيا مى‏خواهيد روشهاى جاهليت را در پيش گيريد و به كفرى كه قبلا گرفتار آن بوديد برگرديد ؟ سخنان رسول اكرم (ص) آنان را به خود آورد و دانستند كه اين افكار شيطانى نقشه‏ى خائنانه‏اى است كه دشمن آنان طرح كرده است. شمشيرها را به زمين افكندند، دست محبت به گردن هم انداختند، اشك ريختند، اظهار ندامت نمودند، مراتب اطاعت خود را به رسول اكرم (ص) اظهار داشتند و در معيت آن حضرت از نيمه راه حره برگشتند و خداوند با لطف خود آتش فتنه‏ى شاس بن قيس را خاموش كرد. اگر خبر هيجان اوس و خزرج در آغاز گفتگوى بغاث به رسول اكرم (ص) مى‏رسيد حضرت همان موقع در جمع آنان شركت مى‏كرد، با سخنان نافذ خويش غيظشان را فرومى‏نشاند و نمى‏گذاشت با هم گلاويز شوند و مسلح گردند، ولى خبر اين قضيه موقعى به پيمبر رسيد كه هر دو قبيله سلاح برداشته و راه حره را كه براى زد و خورد گزيده بودند طى مى‏كردند و در واقع نايره‏ى غضب زبانه كشيده بود و اگر پيشواى اسلام نمى‏رسيد عده‏اى كشته يا مجروح مى‏شدند و در آتش خشم مى‏سوختند. خوشبختانه پيمبر گرامى در لحظات نهايى و پيش از وقوع خطر در محل حضور يافت و اوس و خزرج را از سيه‏روزى و بدبختى نجات داد، آنان كه براى زد و خورد به حره مى‏رفتند اگر بر اثر تربيت و تعليم پيشواى اسلام به مقام عدل نايل شده بودند با اعمال غضب و كشتن و مجروح ساختن يكديگر جامه‏ى پرافتخار عدل از برشان بيرون مى‏شد و لباس ننگين ظلم جايگزين آن مى‏گرديد.
خلاصه، فرموده‏ى امام سجاد (ع) در اين قسمت از دعاى «مكارم‏الاخلاق» ابتدا از كظم غيظ نام برده و مى‏خواهد به پيشگاه خداوند عرض كند: بار الها! اگر كسانى بر اثر گسترش تعاليم اسلام و بسط عدل از اخلاق حميده و سجاياى انسانى برخوردار گرديدند و به مقام رفيع عدالت نايل آمدند در صورتى كه دچار هيجان درونى و غيظ باطنى گرديدند و در معرض گناه واقع شدند مرا موفق بدار كه آنان را دريابم و موجبات كسب فيضشان را فراهم آورم و نگذارم خشم باطنشان ظاهر شود، به آتشى سوزان مبدل گردد، و ناپاكى و گناه به بار آورد.
امام (ع) پس از كظم غيظ از اطفاى نايره ( ) اسم برده و مى‏خواهد در پيشگاه خدا عرض كند: بار الها! اگر هيجان باطنى آنان از حد كظم غيظ بگذرد و خشم درون برون افتد و غضب همانند آتش فروزان گردد موفقم بدار كه آن آتش را خاموش كنم پيش از آنكه دامنگير افراد شود و حوادثى تلخ و گناه‏آلود به بار آورد.
دعاى «مكارم‏الاخلاق» صحيفه‏ ى سجاديه از نظر پرورش سجاياى انسانى كتاب تربيت است، اگر ما اين دعاى شريف را تنها به عنوان دعا بخوانيم البته از اجر خواندن دعا و ذكر بارى‏تعالى بهره‏مند خواهيم شد اما اگر آن را علاوه بر قصد دعا و ذكر الهى به عنوان دستور انسان‏سازى و فراگرفتن تعاليم اسلام بخوانيم و روى هر يك از جملاتش دقت كنيم و تصميم بگيريم خويشتن را بر وفق آن بسازيم قطعا علاوه بر اجر دعا از پاداش مهمتر از آن يعنى فراگرفتن دين الهى و تعلم مكارم اخلاق نيز بهره‏مند خواهيم بود. كسى كه بر اثر غضب دچار هيجان درونى شده، اگر غيظش برون افتد و مشتعل گردد آتش فساد روشن مى‏شود، همچنين كسى كه خشمش آشكار گرديده و شعله‏ور شده است اگر خاموش نشود مى‏تواند براى خودش و دگران مصائب سنگين به بار آورد. شايسته است افراد باايمان و دوستداران اهل‏بيت عليهم‏السلام از دعاى شريف «مكارم‏الاخلاق» درس بگيرند، از امام سجاد (ع) پيروى كنند و انسان افروخته را يارى دهند، در مرحله‏ى اول غيظش را در ضميرش فرونشانند و با هر وسيله‏ى ممكن از بروز آن جلوگيرى كنند، در مرحله‏ى دوم موجباتى فراهم آورند كه آتش غضبش خاموش شود تا خودش و بستگان و اطرافيانش از خطر رهايى يابند. خدمت به چنين انسانى همانند آب دادن به تشنه‏اى است در بيابان سوزان كه اگر به او نرسند و آبش ندهند عطش به حياتش خاتمه خواهد داد.
✳️گسترش عدالت و فرو نشاندن آتش‌افروزی در فضای جامعه ✅غالباً وقتی گفته میشود تقوا، پرهیزگاری، ذهن انسان میرود به رعایت ظواهر شرع و محرمات و واجباتی که دم دست ماست؛ نماز بخوانیم، وجوهات شرعی‌مان را بدهیم، روزه بگیریم، دروغ نگوئیم. البته اینها مهم است، همه‌اش مهم است؛ لیکن تقوا ابعاد دیگری هم دارد که غالباً ما از اینها غفلت میکنیم. در دعای شریف یک فقره‌ای در توضیح این ابعاد دیگر هست: «اللّهم صلّ علی محمّد و اله و حلّنی بحلیة الصّالحین و البسنی زینة المتّقین»؛ از خدای متعال درخواست میکند که پروردگارا! مرا با زیور صالحان زیور بده و با لباس پرهیزگاران ملبس کن. خوب، این لباس پرهیزگاران چیست؟ آن وقت این شرح جالب است: «فی بسط العدل»؛ لباس پرهیزگاران در گستردن عدالت، «و کظم الغیظ»؛ در فرو بردن خشم، «و اطفاء النّائرة»؛ در فرو نشاندن آتش؛ آتشهائی که بین افراد جامعه برمی‌افروزند. اینها تقواست. که در دعای شریف مکارم‌الاخلاق - دعای صحیفه‌ی مبارکه‌ ی سجادیه - به آن اشاره شده است. این دعا، بسیار دعای مهمی است. من عقیده‌ ام این است که همه، بخصوص کارگزاران، باید این دعا را بخوانند و در مضامینش دقت کنند؛ تعلیم‌دهنده است. ببینید، اینها همه، مسائل امروز ماست. گستردن عدالت، عدالت قضائی، عدالت اقتصادی، عدالت در گزینشها، عدالت در تقسیم منابع و فرصتهای کشور بین گروه‌ها، عدالت جغرافیائی، اینها مسائل خیلی مهمی است؛ اینها همه نیازهای ماست. گستردن عدالت، بالاترین رقمهای تقواست؛ این از یک نماز خوب، از یک روزه‌ی روز گرم تابستان بالاتر است. روایتی است که فرمود: هر امیری - امیر یعنی همه‌ی شماها؛ هر کسی یک دستگاهی دارد که در آن فرمان میراند، حکم او در آنجا نافذ است - که روزی را به عدالت حکم کند، مثل این است که هفتاد سال عبادت کرده؛ اینها خیلی مسائل مهمی است؛ اهمیت عدالت را، رفتار عدالت‌آمیز را به ما نشان میدهد. فرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اینجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان باید غیظ داشت؛ «و یذهب غیظ قلوبهم». در مقابل آن دشمنی که با هویت شما، با موجودیت شما مخالف است، آنجا خشم میشود خشم مقدس؛ آن اشکالی ندارد. نه، در جمع مؤمنین، در بین افرادی که مأمور به رفتار مسلمانی با آنها هستیم، خشم و حالت عصبانیت نباید باشد. خشم به انسان ضرر میزند. تصمیم‌گیری با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، کار کردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ این چیزی است که ماها متأسفانه خیلی ابتلاء پیدا میکنیم. جلوگیری از این خشم، خشمی که موجب انحراف میشود، موجب خطای در فکر و عمل میشود، یکی از موارد تقواست؛ «و کظم الغیظ» کار دیگر، «اطفاء النّائرة». بعضی‌ها آتش‌افروزی‌های سیاسی و جناحی میکنند. عده‌ای کأنه برای این کار مأموریت دارند. من می‌بینم در داخل کشور خودمان که یک عده‌ای میخواهند اصلاً عناصر گوناگون را، جناحهای مختلف را، افرادی از هر یک از جناحها را به جان هم بیندازند و اختلاف ایجاد کنند؛ کأنه اصلاً از آتش‌افروزی خوششان می‌آید؛ این خلاف تقواست. تقوا این است : «اطفاء النّائرة». همچنان که در یک محیط مادی و فضای مادی، شما یک آتش‌افروزی را اطفاء میکنید، باید در فضای انسانی و معنوی و اخلاقی هم آتش‌سوزی‌ها را مهار و اطفاء کنید. ۱۳۸۹/۰۵/۲۷ 👤 بیانات در دیدار کارگزاران نظام ( اینجا 👈🎙 بشنوید ) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث امروز (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام