حضرت زين العابدين عليهالسلام ضمن دو جمله ى قبلی در این دعای شریف از پيشگاه خداوند خواسته :
تا موفق باشد هر عمل خيرى را كه قولا و عملا از وى صادر مىشود، هر قدر هم بزرگ و زياد باشد، آن را قليل و كم تلقى نمايد
و هر شر و بدى را كه با زبان و عمل انجام مىدهد، هر چند كوچك و كم باشد، آن را بسيار و بزرگ به حساب آورد.
اين دو جمله ى دعا از نظر معرفت ايمانى، وظيفه ى بندگى، و كرامت خلق، آثار و فوايد متعددى را در بر دارد.
براى آنكه اين دو مورد آنطور كه بايد و شايد تحقق يابد و در طول زندگى با مانع و مشكلى برخورد ننمايد و سرانجام به كمال لايق خود برسد،
امام (ع) چهار درخواست از پيشگاه بارى تعالى بدين منظور نموده :
1. بدوام الطاعه
2. و لزوم الجماعه
3. و رفض اهل البدع
4. و مستعملى الراى المخترع
امام علیه السلام در تقاضاى اول خود عرض مىكند:
«و اكمل ذلك لى بدوام الطاعه»،
بار الها! كم شمردن خوبيها و بزرگ شمردن بديها را كه دو حالت روحى ارزنده و شريف است،
در وجود من تكميل كن به اينكه عمرم به گونه اى طى شود كه تا آخر زندگى مطيع بى قيد و شرط تو باشم و لحظه اى از فرمانت سرباز نزنم.
دنيا دار تحول و تغيير است و انسانها از نظر روح و جسم، عقيده و عمل، عزت و ذلت، درستكارى و نادرستى، و خلاصه در جميع شئون مادى و معنوى، همواره در معرض تحول قرار دارند،
ممكن است كسانى قسمت مهمى از عمرشان به پاكى بگذرد و در پايان دچار انحراف شوند و با سيهروزى و شقاوت بميرند
و ممكن است گروهى بيشتر عمرشان در گناه و ناپاكى طى شود و سرانجام به خود آيند، موجبات رستگارى و فلاحشان مهيا گردد و با سعادت از دار دنيا بروند.
*از جمله وصاياى على (ع) به حضرت حسين (ع) اين بود كه:
فرزندم! هيچ گناهكارى را از رحمت خداوند مايوس منما،
چه بسا اهل معصيت بودند كه از گناه جدا نمىشدند و اعمال ناروا را ترك نمىگفتند اما سرانجام، زندگى آنان به خير و خوبى پايان يافت،
و چه تعداد افراد درستكارى بودند كه همواره به اعمال خير و خوب توجه داشتند اما در آخر عمر به فساد گراييدند و جهنمى شدند.
سپس امام (ع) در پايان حديث فرموده:
پناه مىبريم به خداوند از اين عاقبت بد و دردناك.
براى نجات از خطر بزرگ عاقبت بد و مصون ماندن از مرگ شقاوت بار، لازم است همواره مطيع بىقيد و شرط دستورهاى خدا باشيم و در همهى احوال، اوامرش را بىچون و چرا به كار بنديم
و اين همان است كه امام سجاد (ع) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز از پيشگاه خداوند بزرگ درخواست نموده است.
تمام اجرام كيهانى و موجودات جهان هستى به اطاعت تكوينى، فرمانبر ذات اقدس الهى هستند.
خداوند در قرآن شريف كلمه ى «سجده» را كه تذلل نهايى ساجد در مقابل مسجود است براى معرفى اطاعت و انقياد تمام موجودات ارضى و سماوى و بسيارى از انسانها به كار برده و فرموده است:
الم تر ان الله يسجد له من فى السماوات و من فى الارض و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و كثير من الناس و كثير حق عليه العذاب.
آيا نديدى خداوند را سجده مىكنند تمام آنچه در آسمانها و زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم.
تمام موجودات عوالم هستى خدا را سجده مىكنند و اوامر تكوينيش را به جبر اطاعت مىنمايند، آفتاب و ماه و ستارگان به فرمان او مدار خود را مىپيمايند و به وظيفه اى كه در نظام خلقت به عهدهى آنها گذارده شده است عمل مىكنند، كوهها و درختها و جنبندگان، همه و همه، مطيع بىقيد و شرط ذات اقدس الهى هستند و بى چون و چرا اوامرش را به كار مىبندند.
قرآن شريف، وقتى به انسان مىرسد مىفرمايد: بسيارى از مردم خدا را سجده مىكنند و امرش را اطاعت مىنمايند و بسيارى از مردم او را سجده نمىنمايند و از امرش سر باز مىزنند و سرانجام به جرم تخلف و سرپيچى معذب مىشوند.
*اگر كسى سئوال كند چرا همهى انسانها خدا را سجده نمىكنند و اوامرش را اطاعت نمىنمايند در پاسخ گفته مىشود: بشر داراى دو بعد است، يكى بعد تكوينى و آن دگر بعد تشريعى. در بعد تكوينى، انسانها همانند تمام موجودات عوالم وجود، مطيع بى قيد و شرط خدا هستند و قدرت كمترين تخلفى را از فرمان او ندارند، قلب همهى مردم به امر بارىتعالى مىطپد و خون به تمام بدن مىفرستد، رحم مادر طبق دستور الهى جنين را پرورش مىدهد و نمىتواند از برنامهى مقرر سرپيچى كند، كليه و كبد، اعصاب و عروق، معده و جهاز هاضمه، و ديگر اعضا و قواى تكوينى آنها همه فرمانبر خدا هستند و نمىتوانند از مرزى كه براى هر كدام مقرر گرديده فراتر روند. آزادى بشر در بعد تشريعى است و اين آزادى سرمايهى گرانقدرى است كه خداوند به انسان اعطا فرموده است.
*اگر مردم آزادى تشريعى خود را در اطاعت حضرت بارىتعالى به كار گيرند و اوامر الهى را اجرا نمايند مدارج كمال را مىپيمايند، به كرايم اخلاق متخلق مىگردند و انسان واقعى مىشوند.
على (ع) فرموده: طاعت خداوند كليد هر درستى و صواب و مايهى اصلاح هر انحراف و فساد است.
*اگر مردم، آزادى تشريعى خود را در اطاعت از هواى نفس و شهوات زيانبار به كار گيرند، گناه و ناپاكى، عقلشان را تيره مىكند، از واقعبينى بازمىمانند، كور و كر مىشوند، عمرشان با پايمال كردن ارزشهاى انسانى سپرى مىگردد و سرانجام با شقاوت و بدبختى مىميرند و نتيجهى كارهاى نارواى خود را با كيفر الهى مشاهده خواهند نمود.
رسول اكرم (ص) فرموده: حذر كنيد از مستى گناه چه آنكه مستى گناه همانند مستى شراب است بلكه شديدتر از آن. خداوند در قرآن شريف فرموده: آنان كر و گنگ و كورند و از اين وضع بدى كه دارند برنمىگردند.
تخلف از اطاعت بارى تعالى موجب فسق است و متخلف گناهكار.
اما در پارهاى از مواقع، تخلف از دستور الهى موجب شرك در طاعت است و خداوند هر دو را در يك آيه از قرآن شريف آورده است،
*در قسمت اول آيه فرموده:
و لا تاكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه و انه لفسق.
به دستور شارع اسلام، خوردن گوشت حيوانى كه موقع ذبح نام خداوند بر آن برده نشده، ممنوع اعلام گرديده، خوردن آن فسق است و خورندهى آن فاسق.
به صريح كتاب شريف خوردن گوشت حيوان مرده حرام است، عناصر وسوسهگر و شيطانصفت از كفار و مشركين، محرمانه تصميم گرفتند اين حكم الهى را وسيلهى جدل با مسلمانان قرار دهند و خوردن گوشت ميته را حلال وانمود نمايند.
مشركين عرب با مسلمانان در مورد حرمت گوشت حيوان مرده به جدل پرداختند و به آنان مىگفتند: چطور شما از گوشت حيوانى كه خودتان كشتهايد مىخوريد اما از گوشت حيوانى كه خداوند كشته است نمىخوريد با آنكه كشتهى خداوند براى خوردن شايستهتر از كشتهى شماست. اين بود مجادلهى آنان.
*خداوند در قسمت دوم آن آيه فرموده است:
و ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم و ان اطعتموهم انكم لمشركون.
شياطين با قرارهاى پنهانى خود مىخواهند با شما در مورد گوشت حيوان مرده جدل كنند. اگر آنان را اطاعت نموديد و از حرمت ميته كه امر الهى است تخلف كرديد، شما حتما به شرك گراييدهايد.
اگر كسانى از گوشت حيوانى بخورند كه موقع ذبح، نام خداوند بر آن برده نشده باشد مرتكب فسق گرديدهاند و مشمول قسمت اول آيه هستند،
اما اگر كسانى تحت تاثير مجادلهى كفار و مشركين قرار گيرند، حرمت گوشت ميته را كه صريح قرآن شريف است ناديده انگارند، فرمان جدلكنندگان را اطاعت نمايند و از اطاعت بارىتعالى سر باز زنند، مشمول قسمت دوم آيهى مذكورند.
خداوند در قرآن شريف، صريحا آنان را مشرك خوانده است و به فرمودهى امام صادق (ع):
شرك طاعه و ليس شرك عباده.
اين عمل، شرك در طاعت است و شرك در پرستش نيست.
اطاعت بىقيد و شرط از بارى تعالى هميشه و همه جا شرط اصلى تعالى و تكامل در سعادت مادى و معنوى انسانهاست.
امام سجاد (ع) در جملهى اول دعا كه مورد بحث امروز است به پيشگاه الهى عرض مىكند:
و اكمل ذلك لى بدوام الطاعه،
پروردگارا! منويات دينى مرا در خوبيها و بديها با دوام طاعت خود تكميل و تتميم فرما.
اطاعت مردم هر كشور از فرمانروا موجب نيرومندى و قدرت او مىشود و سرپيچى از اطاعت فرمانروا تضعيفش مىنمايد.
اما اطاعت مردم از حضرت بارىتعالى مايهى مباهات و سعادت آنان است و كمترين نفعى از فرمانبرى عايد ذات اقدس الهى نمىشود.
همچنين سرپيچى مردم از اطاعت پروردگار مايه ى بدبختى و سقوط آنان است و كمترين زيانى به ذات اقدس او نمىرساند.
گر جملهى كائنات كافر گردند
بر دامن كبرياش ننشيند گرد
مولىالموحدين على عليهالسلام :
لا ينقص سلطانك من عصاك و لا يزيد فى ملكك من اطاعك.
بار الها! كسى كه از امرت سرپيچى مىكند سلطه و قدرتت را كاهش نمىدهد و آن كس كه تو را اطاعت مىنمايد موجب افزايش فرمانروايى و حكومتت نمىگردد.
امام سجاد (ع) پس از دعا به دوام طاعت
از لزوم جماعت سخن گفته
و از خداوند مىخواهد كه همواره در صف پيروان قرآن شريف باشد:
«و لزوم الجماعه»،
با مسلمانان بودن و از تفرق پرهيز داشتن امرى است بس مهم.
پیامبر گرامی اسلام صل الله در مسجد خيف :
سه چيز است كه بايد قلب هر مسلمان نسبت به آنها خالى از غل و غش باشد: اول اخلاص عمل براى خدا، دوم خلوص مودت نسبت به پيشوايان مسلمين، سوم ملازمت و هماهنگى با جمعيت مسلمانان.
مطلب مهم در حديث رسول اكرم (ص) شناختن جماعت مسلمانانى است كه بايد حتما ملازمتشان را گزيد و با آنان همگام و همصدا بود .
امام صادق (ع) فرمود: از رسول اكرم (ص) سئوال شد كه جماعت امتش كياناند؟ فرمود: جماعت امت من اهل حقاند اگر چه عددشان كم باشد.
به پيمبر گرامى عرض شد: كدامين مردم جماعت امت شما هستند؟ در پاسخ فرمود: آنانكه بر حقاند اگر چه عددشان ده نفر باشد.
خواسته ى دوم امام سجاد (ع) از پيشگاه خداوند ملازمت جماعت مسلمين بود و به فرمودهى رسول اكرم (ص) مقصود، گروهى هستند كه در راه حق قدم برمى دارند.
سفيان ثورى مكرر حضور امام صادق (ع) شرفياب شده و مطالبى را فرا گرفته اما در باطن نسبت به آن حضرت دلبستگى و علاقه نداشت. مردى از قريش كه اهل مكه بود و دوستدار ائمه ى معصومين عليهمالسلام مىگويد روزى سفيان ثورى به من گفت: برويم به منزل امام صادق (ع). با او رفتم. در منزل امام كه رسيديم، ديديم حضرت بر مركب خود سوار شده و قصد رفتن دارد. سفيان عرض كرد: حديث خطبهى پيمبر را كه در مسجد خيف براى مردم فرموده است به من بفرما. حضرت گفت: بگذار بروم از پى كارى كه دارم، در مراجعت خواهم گفت. سفيان حضرت را به قرابت و بستگى با رسول اكرم (ص) قسم داد كه الان بگويد. حضرت پياده شد. سفيان عرض كرد: بفرماييد براى من دوات و كاغذ بياورند تا آن را بنويسم. دستور داد آوردند. آنگاه حضرت فرمود: بنويس. از اول تا آخر خطبه را بيان نمود و سفيان نوشت. آنگاه نوشته را به حضرت ارائه نمود. سپس امام (ع) سوار شد و از پى كار خود رفت. من و سفيان با هم برگشتيم. بين راه از من خواست توقف كنيم و در حديث دقت نماييم. به او گفتم: قسم به خدا كه امام صادق (ع) تو را به چيزى ملزم نمود كه هرگز از آن رهايى ندارى.
پرسيد: به چه چيز ملزمم نموده است؟ گفتم: سه چيز است كه بايد قلب هر مسلمان از غل و غش در آنها خالى باشد: اول اخلاص عمل براى خدا. اين را مىدانيم. دوم مودت خالص نسبت به پيشوايان مسلمين. ائمهى مسلمين كياناند؟ معاويه بن ابىسفيان، يزيد بن معاويه، مروان بن الحكم، و آنهايى كه شهادتشان مقبول نيست و نمىتوان پشت سر آنان نماز خواند. و اينكه فرمود بايد ملازم جمعيت مسلمين بود، كدام جماعت؟ گروه مرجئى كه مىگويد: كسى كه نماز نخواند، روزه نگيرد، غسل جنابت ننمايد، كعبه را خراب كند و با مادر خود بياميزد، با اين همه ناروايىها ايمانش همانند ايمان جبرئيل و ميكائيل است، يا گروه قدرى كه مىگويند: خواست خداوند معيار نيست بلكه معيار، خواست ابليس است، يا گروه حرورى كه از على (ع) تبرى مىجويند و به كفر او شهادت مىدهند، يا گروه جهنى كه مىگويند معرفت فقط معرفت خداست و ايمان چيزى جز آن نيست. سفيان ثورى از سخنان مرد قريشى سخت ناراحت شد و گفت: واى بر تو! شماها چه مىگوييد؟ گفتم: ما مىگوييم على بن ابيطالب امامى است كه مودت خالص او بر ما واجب است و بايد ملازم ائمهى معصومين كه جماعت اهلبيتاند باشيم. سفيان از شدت ناراحتى نوشته را گرفت و پاره كرد و به من گفت: اين جريان را براى كسى نقل ننمايم.
امام علیه السلام در قطعه ى سوم دعا، ترك اهل #بدعت را درخواست مىكند:
«و رفض اهل البدع».
درباره ى بدعت گذاران روايات زيادى آمده كه مسلمانان از آنان دورى گزينند و تبرى جويند.
*رسول اكرم (ص) فرمود: وقتى بعد از من با وسوسهگران و بدعتگذاران در دين مواجه شديد از آنها تبرى كنيد و دورى نماييد.
*و نيز فرموده است: هر بدعتى گمراهى است و راه هر گمراهى به سوى دوزخ است.
كسى كه صاحب بدعتى را تكريم نمايد با عمل خود به ويران سازى اسلام كمك نموده است.
امام سجاد (ع) در قطعهى اول دعاى موضوع بحث امروز از پيشگاه خداوند دوام طاعت او را درخواست مىنمايد و مىخواهد تا لحظهى آخر عمر مطيع بىقيد و شرط حضرت بارىتعالى باشد
و براى تحقق اين هدف مقدس سه مطلب را پس از آن ذكر نموده است:
اول آنكه جماعت مسلمانان را هرگز ترك نگويد، مسلمانانى كه راه حق را مىپيمايند، چه بودن در جمعيت اين گروه مسلمانان وظيفهشناس خود از شاخههاى اطاعت و فرمانبرى حضرت حق است.
دوم ترك گفتن اهل بدعت زيرا با اهل بدعت بودن و به آنها روى موافق نشان دادن سرپيچى از فرمانبردارى خداوند است و اين كار با دوام طاعت كه مورد تقاضاى امام است سازش ندارد.
سوم ترك گفتن كسانى كه در دين خدا راى مخترعى به كار گرفته و از آن تبعيت مىنمايند: «و مستعملى الراى المخترع».
اين سومين مطلبى است كه امام پس از درخواست دوام طاعت به پيشگاه الهى عرض نموده و چهارمين قطعهى دعاست كه موضوع آخرين قسمت امروز است.
«#بدعت» عبارت از تهمت سيئهاى است كه بدعتگذار به نام دين خدا در جامعه القا مىكند. اگر نزد كسانى مقبول افتد و به آن عمل كنند ممكن است در نسلهاى بعد نيز ادامه يابد و پايدار بماند.
اما راى مخترع، امرى است بالنسبه موقت و ممكن است گروهى آن نظريه ى ساختگى را به نام دين بپذيرند و از پى آن بروند، اما پس از مدتى از اثر مىافتد و به دست فراموشى سپرده مىشود. قرار حكميت در جنگ صفين براى جمعى از مسلمانان نادان مستمسكى شد كه راى مخترعى را طرح كنند، گروهى را گرد خود جمع نمايند، دست به طغيان و عصيان بزنند، و مايهى فساد و خونريزى گردند.
در قرآن شريف آمده است:
ان الحكم الا لله، حكم و فرمان براى كسى جز خداوند نيست.
عدهاى از مسلمانان ناآگاه از كتاب الهى گفتند: قبول حكميت غير خدا عملى است برخلاف دستور قرآن و بايد با آن مقابله نمود و به مخالفت برخاست. على (ع) كه عالم به تمام دقايق كتاب الهى و احكام آسمانى اسلام است، گفتهى آنان را مردود خواند و نادرست خواندن آن سخن را در مواردى با صراحت خاطرنشان ساخت، از آن جمله فرمود:
كلمه حق يراد بها الباطل، نعم انه لا حكم الا لله و لكن هولاء يقولون لا امره الا لله، و انه لابد للناس من امير بر او فاجر.
كلمهى حقى است كه از آن باطل و ناروا اراده شده است. بلى حكم براى احدى جز خداوند نيست اما اينان مىگويند: امارت و حكومت براى كسى جز خداوند نيست با آنكه ضرورت ايجاب مىكند كه اميرى نيكوكار يا گناهكار بر مردم حاكم باشد تا از هرج و مرج جلوگيرى كند و نظم را در جامعه برقرار سازد .
اين گروه نادان در انديشه ى انحرافى و راى مخترع خود زياد پافشارى كردند، به سخنان على (ع)، حجت بزرگ الهى، ترتيب اثر ندادند. سرانجام كارشان به مقابله با امام معصوم و جنگ نهروان منتهى گرديد و عدهى زيادى از آنان كشته شدند. خوارج نهروان نادانهايى بودند ظاهرالصلاح و مقدس، جهل و لجاجتشان مايهى تيرهروزى و بدبختى آنان گرديد، در دنيا به عذاب شمشير مبتلا شدند و در آخرت گرفتار كيفر شديد الهى خواهند بود.
يكى از شبها على (ع) از مسجد كوفه خارج شد و به سوى منزل خود مىرفت در حالى كه يك چهارم شب منقضى شده بود. كميل بن زياد كه از دوستان و شيعيان امام است با آن حضرت بود. بين راه به در خانهى مردى رسيدند كه آن موقع شب با آهنگى گرم و حزنانگيز قرآن شريف را مىخواند و اين آيه را تلاوت مىنمود:
امن هو قانت آناء الليل.
كميل از مشاهدهى اين مرد و خواندن قرآن در آن موقع شب به شگفت آمد و در دل تحسينش نمود، بدون اينكه از احساس درونى خود سخنى بگويد و آن را به زبان بياورد. امام (ع) متوجه كميل شد و فرمود: آهنگ گرم اين مرد و تلاوت قرآن مايهى اعجابت نشود، او از اهل آتش است، عنقريب آگاهت خواهم نمود. كميل از اين مكاشفهى امام و آگاهى حضرت از باطن وى حيرتزده شد و همچنين متحير بود از اينكه امام فرمود: او اهل جهنم است با اينكه در اين موقع شب با اين حالت خوب و روشن تلاوت قرآن مىنمايد. كميل مىگويد مدتى گذشت و جريانهاى خوارج پيش آمد. اين گروه حافظ قرآن شريف بودند ولى امام (ع) طبق وظيفهى دينى ناچار شد با آنان بجنگد و به حيات بسيارى از آنها خاتمه دهد. على (ع) روزى در ميدان نهروان گذر مىكرد و كميل با آن حضرت بود، شمشير خونآلود خود را در دست داشت و سرهاى جداشده ى #خوارج در گوشه و كنار زمين ريخته بود.
سر شمشير خود را روى يكى از آن سرهاى جدا شده گذاشت و آيه اى را كه آن شخص در آن شب مىخواند قرائت نمود و به كميل فهماند كه اين همان مردى است كه قارى قرآن بود و در آن شب مايهى شگفتى و تعجب او گرديد.
راى مخترع و نظريه ى خلاف قرآن شريف موجب هلاكت و عذاب دنيا و آخرت خوارج گرديد.
امام سجاد (ع) در اين قطعه از دعاى شريف «مكارمالاخلاق» از پيشگاه خداوند
درخواست دوام طاعت او را مىنمايد
و همچنين ملازمت جماعت اهل حق را مىخواهد
و تمنا دارد كه اهل بدعت را ترك گويد
و از كسانى كه راى ساختگى و مخترع را در دين او به كار مىگيرند دورى گزيند.
راه فرمانبرى و اطاعت از ذات اقدس الهى اطاعت از رسول گرامى (ص) است
يعنى تنها كسى كه خداوند خواسته هاى خود را به وى وحى مىكند و اوامر و نواهى خويش را به وسيلهى او به مردم ابلاغ مىنمايد. قرآن شريف در اين باره فرموده است:
و من يطع الرسول فقد اطاع الله.
كسى كه رسول خدا را اطاعت كند قطعا خداوند را اطاعت نموده است.
پس از مرگ رسول اكرم (ص) راه نيل به طاعت بارى تعالى اطاعت از آن انسان بزرگ و شايسته اى است كه پيغمبر اكرم به امر الهى او را به جانشينى بعد از خود معرفى نموده است.
به موجب روايات بسيارى كه علماى شیعه و سنی در كتب خود آوردهاند، مكرر در مكرر پيشواى بزرگ اسلام با تعبيرهاى مختلف، مسلمين را به اطاعت از دستور على (ع) موظف نموده است، چه او آگاه به تمام تعاليم قرآن شريف و كليهى احكام دين الهى است.
*رسول اكرم (ص) فرموده است: هر كس دوست دارد زنده باشد به حيات من و بميرد به مرگ من و در بهشتى داخل شود كه خداوند به من وعده فرموده، بعد از من على را مطاع و ولى عموم مسلمين بداند، چه او هرگز شما را از راه هدايت و سعادت خارج نمىكند و به پستى و انحطاطتان سوق نمىدهد.
*اگر خوارج به دستور پيشواى اسلام عمل مىنمودند، از آنچه على (ع) مىفرمود تبعيت مىكردند و به راى اختراعى خود گرايش نمىيافتند، هرگز از صراط مستقيم خارج نمىشدند و راه اطاعت الهى را ترك نمىگفتند. بدبختانه با سرپيچى از امر امام، دنياى خود را برخلاف رضاى پروردگار گذراندند، سرانجام خويشتن را به كشتن دادند و در قيامت نيز مورد غضب شديد بارىتعالى و گرفتار عذاب عظيم او خواهند بود.
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_حكمت_469
✳️ نکوهش #افراط و #تفريط در دوستی امام
👈 و قَالَ (عليه السلام): يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلَانِ؛ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ، وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ.
قال الرضي و هذا مثل قوله (عليه السلام): هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ؛ مُحِبٌّ غَالٍ، وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.
👈 حضرت علی که درود خدا بر او باد فرمودند:
دو كس نسبت به من هلاك مى گردند، دوستى كه زياده روى كند، و دروغ پردازى كه به راستى سخن نگويد.
(سید رضی گوید: اين كلام مانند سخن ديگرى است كه فرمود) دو تن نسبت به من هلاك گردند، دوستى كه از حد گذراند، و دشمنى كه بيهوده سخن گويد.
👌 شرح این حکمت نورانی را در لینک زیر بخوانید: 👇
👈 هر دو گروه (اهل افراط و تفریط ) هلاك مى شوند !!!
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2