«#غفلت»
راغب میگويد:
«الغفله» سهو يعترى الانسان من قله التحفظ و التيقظ.
«غفلت» سهوى است كه بر اثر قلت تحفظ و كمی بيدار دلى بر انسان غلبه میكند.
همه ى غفلتها از نظر شرع و عقل يكسان نيستند،
**بعضى از غفلتها در امور دينى و تشريعى يا امور تكوينى و طبيعى روى میدهد و انسان غافل سهوا قدمی برخلاف برمیدارد.
در اين قبيل مواقع، شخصى كه بر اثر غفلت، تخلف نموده، نه استحقاق كيفر دارد و نه شايسته ى توبيخ است.
اين سهو، مستند به ساختمان طبيعى است كه گاه آدمی دچار آن میگردد.
مثلا روزه دارى بسيار متدين از اول ماه رمضان به منظور اطاعت از امر اله ى قصد روزه نموده و طبق وظيفه ى شرعى امساك میكند، اما در يكى از روزها سهوا و بدون اينكه ماه رمضان در خاطرش باشد، غفلت نموده و آب خورده است. روزه ى وى با اين عمل سهو باطل نمیشود و كفارهاى به عهدهاش نمیآيد.
گاه يك فرد بر اثر بيمارى جهاز هاضمه نزد طبيب میرود، او دستورهايى میدهد، از آن جمله میگويد حتما بايد از ميوه و سبزى خام پرهيز نمايى. مريض دستورهاى پزشك را به كار میبندد، ولى در خلال ايام بيمارى يك بار دچار غفلت میشود و قدرى ميوه ى خام میخورد. او در اين عمل نمیخواسته از دستور طبيب معالج سر باز زند، بلكه بر اثر سهو طبيعى مرتكب تخلف گرديده است.
ناگفته نماند سهو در انجام عملى، اثر وضعى آن عمل را از بين نمیبرد، مريضى كه به عوارض جهاز هاضمه مبتلاست و به دستور پزشك موظف است از خوردن ميوه و سبز ى خام اجتناب نمايد، اگر سهوا قدرى ميوه خورد، اثر بد آن به علت غفلت بيمار زايل نمیشود.
در شرع اسلام نيز اگر كسى مال ديگرى را سهوا و به طور ناآگاه تلف نمايد، چون سوء نيت نداشته، مرتكب گناه نشده است، ولى ضمان آن در جاى خود محفوظ است و بايد قيمت آن مال تلف شده را بپردازد.
**گاهى كلمه ى #غفلت در روايات به كار برده شده و مقصود، عدم توجه مسلمانان به محاسبه ى نفس خويشتن و تسامح در بررسى اعمال روزانهاى است كه مرتكب شدهاند.
على (علیه السلام) فرموده: من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر.
كسى كه حساب نفس خود را برسد، سود میبرد و اگر از نفس خود غافل شود، زيان میبيند.
و نيز فرموده است: دوام الغفله تعمی البصيره.
غفلت هميشگى، چشم بصيرت آدمی را نابينا میكند.
از جمله ى وظايفى كه پيروان اسلام برا ى خودسازى و اصلاح نفس خويش به عهده دارند، اين است كه همه روزه با دقت به حساب خود برسند و نيك و بدها ى آن روز را با دقت بررس ى نمايند.
محاسبه ى نفس به معنا ى فروافكندن پرده ى #غفلت است، محاسبه ى نفس به معناى از خوب و بد گفتار و رفتار خويش آگاه شدن است، محاسبه ى نفس پرونده ى اعمال آدمی را در پيش رويش میگشايد، از گناهان و لغزشهايى كه مرتكب شده است آگاهش میسازد و او را وامیدارد تا با استغفار از خالق و استرضاى از مخلوق، لكهها ى تيره را از صفحه ى اعمال خود بزدايد و بار مسئوليت خويش را سبك كند. اين موفقيت بزرگ نصيب كسانى میشود كه محاسبه ى نفس را جد ى بگيرند و با تصميم قاطع به تصفيه ى حسابها همت گمارند.
ائمه ى معصومين عليهمالسلام از اينكه عده ى زياد ى از مسلمانان به حساب نفس خود رسيدگى نمیكنند و ايام عمر را به #غفلت میگذرانند، متاثرند و افسوس میخورند.
بعضى از آن بزرگواران در ايام حيات خود مراتب آزردگى خاطر خويشتن را به زبان میآوردند و دعا میكردند كه اينان پس از مرگ از عمل خود دچار ندامت نشوند.
على (علیه السلام) ضمن يكى از خطبههاى خود، چنين فرموده است:
فَيالَها حَسْرَةً عَلى ذى غَفْلَةٍ انْ يَكُونَ عُمُرُهُ عَلَيْهِ حُجَّةً، وَ أَنْ تُؤَدِيَّهُ أَيَّامُهُ إِلى شِقْوَةٍ!
نَسْأَلُ اللَّهَ سُبْحانَهُ أَنْ يَجْعَلَنا وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ لاتُبْطِرُهُ نِعْمَةً وَ لاتُقَصِّرُ بِهِ عَنْ طاعَةِ رَبِّهِ غايَةٌ وَ لاتَحُلُّ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَدامَةً وَ لاكآبَةٌ. #نهج_البلاغه_خطبه_64
افسوس بر هر انسان غافلى كه عمرش بر او حجت باشد و ايام زندگيش بر وى منجر به شقاوت گردد.
از پيشگاه خداوند میخواهيم كه ما و شما را از كسانى قرار ندهد كه نعمت الهى آنان را به كفران و طغيان كشانده، هدف باطلش وى را به تقصير در طاعت واداشته و بر اثر اين اعمال نادرست، پس از مرگ به پشيمانى و اندوه دچار شده است.
خلاصه آنکه غفلت از محاسبه ى نفس در دار دنيا ممكن است بسيارى از مسلمانان را در روز حساب قيامت با مشكلات بزرگى مواجه نمايد و آنان را در معرض عذاب سنگين الهى قرار دهد.
#غفلت بسيار مهم و خطرناك كه موجب كفر به خداوند و عذاب عظيم قيامت میشود، غافل ماندن از آيات الهى و بى اعتنايى به دلايل و شواهد توحيد است.
موقعى كه تمام توجه يك انسان به زندگى دنيا و امور مادى معطوف میگردد، خود را فراموش میكند، انسانيت خويش را از ياد میبرد، به نداى عقل، به دعوت معرفت فطرى، و به قضاوت عادلانه ى وجدان اخلاقى كه ودايع الهى و سرمايه ها ى ارزشمند انسانى هستند بى اعتنا میشود، آيات خدا را كه راه نيل به توحيد است دقت نمیكند، و سرانجام اين غفلتها موجب كفر او میشود و زمينه ى عذاب شديد قيامتش را فراهم میآورد.
ان الذين لايرجون لقاءنا و رضوا بالحيوه الدنيا و اطمانوا بها و الذين هم عن آياتنا غافلون. اولئك ماويهم النار بما كانوا يكسبون.
آنانكه به لقاى خداوند و بازگشت به سو ى او عقيده ندارند، فقط به زندگى دنيا خشنود و مطمئناند و همچنين كسانى كه از آيات الهى غافل اند به كيفر اعمالى كه مرتكب شده اند، جايگاهشان در قيامت، آتش دوزخ خواهد بود.
كلمه ى «#ذكر»
الذكر بالكسر له معنيان: احدهما التلفظ بالشيئ ى و الثان ى احضاره ف ى الذهن بحيث لا يغيب عنه.
«ذكر» دارا ى دو معنى است:
اول، تلفظ نمودن و به زبان آوردن چيزى است.
دوم، حاضر ساختن چيزى در ذهن به طور ى كه از صفحه ى خاطر غايب نشود.
در روايات اوليا ى اسلام، كلمه ى « ذكر » به هر دو معنى در مورد ياد بارى تعالى آمده است، ولى ذكر قلب بالاتر از ذكر زبان است، زيرا ذكر قلب است كه میتواند افراد را به راه طاعت الهى سوق دهد و از معصيت بازدارد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: از شديدترين فرايض خداوند بر مردم، يكى انصاف دادن از ناحيه ى خودت نسبت به دگران، دوم تعاون برادر مسلم در مالت، و سوم بسيار در ياد خدا بودن.
سپس فرمود: مرادم از «ياد خداوند» ذكر به زبان نيست با آنكه به زبان ياد خدا بودن ذكر است، بلكه مرادم از ذكر خداوند در زمينه ى حلال و حرام الهى است، اگر چيزى طاعت است، عمل كند و اگر معصيت است، ترك گويد.
ان من اشد ما فرض الله على خلقه انصافك الناس عن نفسك و مواساتك اخاك المسلم فى مالك و ذكر الله كثيرا. اما انى لا اعنى سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر، و ان كان منه، لكن ذكر الله عند ما احل و حرم، فان كان طاعه عمل بها و ان كان معصيه تركها.
ذكر قلبى به اعتبار آثار و نتايج مفيدى كه از خود به جا ى میگذارد، ارزشهاى معنو ى متفاوت دارد.
مهمترين اثر ذكر قلبى آن است كه بتواند انسان را از گناه منصرف كند و سد راه هوى و شهوات نفسانى گردد.
اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: الذكر ذكران: ذكر الله عز و جل عند المصيبه و افضل من ذلك ذكر الله عند ما حرم الله عليك فيكون حاجزا.
ذكر حضرت بارى تعالى دو قسم است: يكى ذكر خداوند است در موقع مصيبت، و برتر از آن ذكر خداوند است در مورد محرمات الهى كه بتواند ياد خدا آدمی را از گناه بازدارد.
حب مال و علاقه به تكثير ثروت از جمله امورى است كه میتواند در زمينه ى تجارت و داد و ستد، آدمی را از مسير پاكى و درستكار ى منحرف كند و به اعمال خائنانه و خلاف انصاف و انسانيت وادار سازد.سودجويى قادر است انسان عاشق مال را از طرفى چنان مجذوب نمايد كه از اطاعت الهى و اداى فرايض يوميه بازماند، متوجه نشود كه وقت نماز رسيده و بايد امر الهى را اجابت كند يا اگر متوجه شود، جاذبه ى مال نگذارد از جاى برخيزد و به نداى پروردگار #لبيك گويد، و از طرف ديگر برا ى نيل به منافع بيشتر، در انجام معاملات به انواع گناهان از قبيل ربا و خيانت، تقلب و دروغ، اغفال مشتر ى و قسمتها ى خلاف واقع، احتكار و كمفروشى، و ديگر اعمالى از اين قبيل دست بزند و راه فساد و تباهى را در پيش گيرد.بازرگانان و پيشه ورانى كه مومن واقعى هستند و همواره دلشان در ياد خداوند است، از اين قبيل خطرات و آلودگيها مصون و محفوظ اند، قرآن شريف درباره ى اينان فرموده:
رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكر الله.
مردان باايمانى كه از خلق و خو ى مردانگى برخوردارند، تجارت و داد و ستد، آنان را از ياد خداوند غافل نمینمايد و به انحراف گرايش نمی يابند، اوامر الهى را اطاعت میكنند و از منهياتش اجتناب مینمايند و عمر را به پاكدامنى و درستكارى میگذرانند.