eitaa logo
صحیفه فاطمیّه سلام اللّه علیها
314 دنبال‌کننده
343 عکس
190 ویدیو
49 فایل
مجموعه معارفی بَيْتُ اَلْمَقْدِس👇 صحیفه فاطمیه "سلام الله علیها" @sahife_fatemieh القرآن الکریم @alquran_olkarim قاهر العدو (تولی و تبری) @Ghaher_Aladov احیاء الاموات @ehyaol_amvat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ۲۶ لکه ننگ دیگری بر جبین در این روز در سال 11 ه’ صلّی اللَّه علیه و آله به عده ای خاص از صحابه و به خصوص ابوبکر و عمر و عثمان امر فرمودند برای سفر به روم و جنگ با رومیان به امیری اسامه بن زید آماده شوند. آنان از این امر کراهت داشتند و نسبت به فرماندهی اسامه بر سپاه اسلام به خاتم الانبیاء صلّی اللَّه علیه و آله اعتراض کردند. 🔻حضرت فرمودند: خدا لعنت کند کسی را که از لشکر اسامه تخلف کند ولی با این همه و و تخلف کردند و بازگشتند! 📚بحار الانوار: ج ۳۰، ص ۴۲۸، ج ۲۱، ص ۴۱۰. 📚طبقات ابن سعد: ج ۲، ص ۱۳۶ 📚 مستدرک سفینه البحار: ج ۶ ص ۲۹۵ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام الله علیها 🔹حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، خود با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید : 《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》 بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند. من در پشت درب ایستاده بودم و آن‌ ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. 《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی! فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـوَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی ناگهان تازیانه را از دست ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازوی من زد. در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. 《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》 سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود- سقط کردم. فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!! وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم آیا این‌ ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!! در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته‏ اند، من نيز از آنان برائت می ‏جويم. 📚بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام الله علیها 🔹دروایتی، خود عمر می گوید : 《فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》 از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشواره‌ها پاره شد و به زمین ریخت. در روایتی دیگر : 《لَطَمَهَا حَتَّی خَرَّت لِوَجهِهَا وَ جَبِینِهَا》 با سیلی فاطمه(سلام الله علیها) را زد و او با صورت و پیشانی بر زمین آمد. 📚بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴،الهجوم عبدالزهراء، ص۳۳۶ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام الله علیها 🔹حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، خود با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید : 《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》 بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند. من در پشت درب ایستاده بودم و آن‌ ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. 《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی! فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـوَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》 ناگهان تازیانه را از دست ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازوی من زد. در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند. 《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》 سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود- سقط کردم. 📚بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام الله علیها 🔹 بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیرالمومنین(سلام الله علیه) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) شرح می دهد. عمر می گوید : بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه(سلام الله علیها) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم : 《إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ》 اگر علی(سلام الله علیه) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(سلام الله علیه) برای بیعت به مسجد بیاید. در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم : 《أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا》 تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم. آنگاه فاطمه(سلام الله علیها) از پشت در به من گفت : 《يَا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ! فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ‏ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا》 ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(صلی الله علیه واله) و دشمن امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)! پس فاطمه(سلام الله علیها) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند. به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم. نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(سلام الله علیه) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(صلی الله علیه واله) و سحرش افتادم؛ پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد. در این هنگام فاطمه(سلام الله علیها) ناله زنان گفت : 《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》 ای پدرم! ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت! آه ای ! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد. 《وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ‏ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》 صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم. در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد. از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشواره‌ها پاره شد و به زمین ریخت. در این هنگام علی(سلام الله علیه) از خانه بیرون آمد. همین که چشمم به او افتاد، به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و و همراهانشان گفتم : از گرفتاری بزرگی رها شدم. 📚بحار الأنوار مجلسی، ج‏۳۰، ص۲۹۴ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام الله علیها 🔹هجوم به بیت ولایت 🔽قسمت اول صحاب در طی این هجوم، درصدد شکستن تحصّن و پراکنده کردن متحصّنین و معترضین و یاران، از خانه امام علی(ع) بودند. در تاریخ اشاره دقیقی به تعداد افراد متحصن در خانه امام علی(ع) نشده است، ولی در روایتی مخالفین به تعداد دوازده نفر نام برده شده اند. شیخ صدوق می نویسد : 《كَانَ اَلَّذِينَ أَنْكَرُوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ جُلُوسَهُ فِي اَلْخِلاَفَةِ وَ تَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(سلام الله علیه) اِثْنَيْ عَشَرَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ كَانَ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ : خَالِدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ وَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ وَ بُرَيْدَةُ اَلْأَسْلَمِيُّ وَ كَانَ مِنَ اَلْأَنْصَارِ : خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو اَلْهَيْثَمِ بْنُ اَلتَّيِّهَانِ وَ غَيْرُهُمْ》  كسانی که با عمل أبوبكر و نشستن او در مسند خلافت مخالفت نمودند و او را انكار كردند، و به جانشینی امام علی(سلام الله علیه) اقرار و تصریح نمودند، دوازده نفر از مهاجرین و انصار بودند. از مهاجرين : خالد بن سعيد و مقداد بن اسود و ابی بن کعب و عمّار بن ياسر و أبوذر و سلمان و عبدالله بن مسعود و بريده اسلمى. و از انصار : خزيمة بن ثابت و سهل بن حنیف و أبوایوب انصاری و ابو ایوب انصاری و الهيثم بن التّيّهان بودند.(۱) اما در شمار این افراد، کسانی که در خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) حضور داشتند، فارسی، بن اسود، و بن عوام بودند. ابوبکر و مشاهده کردند که وقتی جمعی از مهاجران و انصار پیرامون علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) گرد آمده اند و تا زمانی این افراد در کنار علی(سلام الله علیه) باشند، توانایی غلبه بر علی(سلام الله علیه) و اخذ بیعت از ایشان را نخواهند داشت. البته پیشتر عمر به متحصنین خانه دستور پراکنده شدن داده بود و به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) گفته بود : 《اَيْمُ اَللَّهِ مَا ذَاكِ بِمَانِعِي إِنِ اِجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ اَلنَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِتَحْرِيقِ اَلْبَيْتِ عَلَيْهِم》 به خدا سوگند! اگر اجتماع این افراد در خانه تو ادامه داشته باشد، دستور خواهم داد تا خانه را بر آنها آتش بکشند.(۲) 📚(۱)خصال شیخ صدوق، ج۲، ص۴۶۱ 📚(۲)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۸ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام الله علیها 🔹ابان بن ابى عيّاش از سُليم بن قيس نقل می كند كه گفت : نزد عبدالله بن عباس در خانه‏ اش بودم، و گروهى از پيروان على(سلام الله علیه) با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى‏ گفت. از جمله ماجرای هجوم را برای ما بازگو کرد‌. او گفت : 《يَا إِخْوَتِي! تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله)، فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! افْتَحِ الْبَابَ‏!》 اى برادران! بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) به درب خانه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) آمد و بر در كوبيد و فرياد زد : اى پسر ابوطالب! در را باز كن! حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) فرمود : 《يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ!》 اى عمر! ما را به تو چه کار؟! ما را در مصيبت‏مان هم رها نمى‏ كنى؟ عمر گفت : 《افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ!》 در را باز كن وگر نه آن را بر سر شما به آتش مى‏ كشيم. حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) فرمود : 《يَا عُمَرُ! أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي؟》 اى عمر! از خدا نمى‏ ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه‏ ام يورش آوردى؟! 《فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَر》 عمر برنگشت، سپس آتش خواست، و درب خانه را آتش زد و در آتش گرفت.(۱) عمر هیزم ها را شعله ور می ساخت و خالد بن ولید، و ابوعبیده بن جراح و هم در حال جمع آوری هیزم بودند. و با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) پشت در نشسته بود! در این حال، قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند. حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد. کم کم آتش به سوی در خانه رسید، در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) می خورد. در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد. پیش از آنکه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی بر آن حضرت(سلام‌الله‌علیها) برخورد کرد و حضرت(سلام‌الله‌علیها) بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت(سلام‌الله‌علیها) آسیب رسید. در این هنگام حضرت(سلام‌الله‌علیها) بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعله ورتر می شد و مهاجمین در این هنگام وارد خانه شدند. فشار در، بر بدن حضرت(سلام‌الله‌علیها) به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن(سلام الله علیه) در رحم مادر به شهادت رسید. حضرت(سلام‌الله‌علیها) در این هنگام صیحه ای زد و ناله زنان فرمود : 《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ؟》 ای پدرم! ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت! سپس ناله زد: 《آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》 آه ای ! مرا دریاب! به خدا قسم فرزندی را که در رحم داشتم، کشته شد!(۲) ابن حجر عسقلانی می نویسد : 《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ(سلام‌الله‌علیها) حَتَّي أسقَطَت بمُحسِن(سلام الله علیه)》 در این هنگام عمر به فاطمه(سلام‌الله‌علیها) لگد زد که سبب سقط محسن(سلام الله علیه) گرديد.(۳) سپس حضرت(سلام الله علیها) عاملین این کار را نفرین کرد. سپس از زمین برخاست وخود را به زحمت بلند کرد و از شدت جراحات و ضربات، بر دیوار تکیه داد. عمر خود می گوید : به طرف در رفتم، او استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم. 《فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ(سلام الله علیه) وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، فَرَكَلْتُ‏ الْبَابَ》 نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(سلام الله علیه) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم و ناگهان پشت در افتاد. 📚۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۶۴ 📚۲)بحار الانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴ 📚۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام الله علیها 🔹شیخ صدوق می نویسد : 《كَانَ اَلَّذِينَ أَنْكَرُوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ جُلُوسَهُ فِي اَلْخِلاَفَةِ وَ تَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(سلام الله علیه) اِثْنَيْ عَشَرَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ كَانَ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ : خَالِدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ وَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ وَ بُرَيْدَةُ اَلْأَسْلَمِيُّ وَ كَانَ مِنَ اَلْأَنْصَارِ : خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو اَلْهَيْثَمِ بْنُ اَلتَّيِّهَانِ وَ غَيْرُهُمْ》  كسانی که با عمل أبوبكر و نشستن او در مسند خلافت مخالفت نمودند و او را انكار كردند، و به جانشینی امام علی(سلام الله علیه) اقرار و تصریح نمودند، دوازده نفر از مهاجرین و انصار بودند. از مهاجرين : خالد بن سعيد و مقداد بن اسود و ابی بن کعب و عمّار بن ياسر و أبوذر و سلمان و عبدالله بن مسعود و بريده اسلمى. و از انصار : خزيمة بن ثابت و سهل بن حنیف و أبوایوب انصاری و ابو ایوب انصاری و الهيثم بن التّيّهان بودند.(۱) اما در شمار این افراد، کسانی که در خانه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) حضور داشتند، فارسی، بن اسود، و بن عوام بودند. ابوبکر و مشاهده کردند که وقتی جمعی از مهاجران و انصار پیرامون علی بن ابی طالب(سلام الله علیه) گرد آمده اند و تا زمانی این افراد در کنار علی(سلام الله علیه) باشند، توانایی غلبه بر علی(سلام الله علیه) و اخذ بیعت از ایشان را نخواهند داشت. البته پیشتر عمر به متحصنین خانه دستور پراکنده شدن داده بود و به حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) گفته بود : 《اَيْمُ اَللَّهِ مَا ذَاكِ بِمَانِعِي إِنِ اِجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ اَلنَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِتَحْرِيقِ اَلْبَيْتِ عَلَيْهِم》 به خدا سوگند! اگر اجتماع این افراد در خانه تو ادامه داشته باشد، دستور خواهم داد تا خانه را بر آنها آتش بکشند.(۲) پس بدین ترتیب ابوبکر به عمر دستور داد که ابتدا اجتماع متحصنین را پراکنده سازد. 《وَ إِنْ أَبَوْا فَقَاتِلْهُمْ》 و اگر مقاومت کردند با آنها بجنگد.(۳) در پی این دستور، عمر بن خطاب به همراه برخی افراد از جمله خالد بن ولید و أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم به درب خانه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) آمدند. عمر اهل خانه را خطاب قرار داد و فریاد کشید : 《وَ اَلَّذِي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَيَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِيهِ》 قسم به کسی که جان عمر در دست اوست يا اهالی خانه از خانه خارج مى‌ شوند يا خانه را با هر چه در آنست به آتش می كشم!(۴) طبری می نویسد : عمر بن خطاب گفت : 《وَ اَللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ اَلْبَيْتَ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى اَلْبَيْعَةِ》 به خدا قسم! خانه را بر شما به آتش می کشم، یا اینکه برای بیعت خارج شوید.(۵) در این هنگام زبیر بن عوام به همراه عده ای از متحصنین به بیرون خانه رفتند و با شمشیر بیرون از غلاف به مقابله با مهاجمین پرداختند. زبیر شمیشیر کشید و به آنان حمله کرد و گفت : 《یَا مَعشَرَ بَنِی عَبدِالمُطلّبِ(سلام الله علیه)! أ یَفعَلُ هَذَا بِعَلِیِِّ(ع) وَ اَنتُم أَحیَاءُ؟》 ای فرزندان عبدالمطلب شما زنده باشید و با علی(سلام الله علیه) چنین برخوردی شود؟! ولی در این هنگام پای زبیر لغزید و بر زمین افتاد و خالد بن ولید از پشت سنگی به زبیر زد که منجر به افتادن شمشیرش شد. و عمر شمشیر را برداشت و شکست.(۶) مهاجمین حمله بردند و او را دستگیر کردند و سایر متحصنین را همچنین یکی پس از دیگری محاصره و سپس دستگیر کردند. سپس حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بیرون آمد و آنان را تهدید به نفرین کرد. پس آنان برای مدتی عقب نشینی کردند تا دستور بعدی صادر گردد. حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) با توجه به لزوم حفاظت از جان امیرمومنان(ع)، دستور خروج برخی دیگر از افراد متحصن را صادر کرد و فرمود : 《فَانْصَرِفُوا عَنَّا رَاشِدِينَ》 به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید. متحصنین دیگر به خانه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) بازنگشتند و مهاجمین آنان را برای بیعیت اجباری نزد ابابکر بردند.(۷) اما اهل سقیفه همچنان دنبال بیعت از امام علی(سلام الله علیه) بود. 📚منابع : ۱)خصال شیخ صدوق، ج۲، ص۴۶۱ ۲)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۸ ۳)العقد الفرید ابن عبد ربه، ج۵، ص۱۴ ۴)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۰ ۵)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳ ۶)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۶ ۷)المصنّف ابن ابی شیبه، ج۷،ص۴۳۳ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
سلام‌الله‌علیها ✅برخی از آنچه در کتب شیعه و اهل سنت درباره لطمات و صدمات وارده بر حضرت در طی حمله مهاجمین به خانه ایشان آمده است، عبارت است از : 1⃣ضرب :👇🏻 🔹بر پهلوها و پشت : نقل شده است : ▪️《فَمَاتَت وَ آثَارُ السِّیَاطِ بِجَنبِهَا》 🔺حضرت فاطمه(س) از دنیا رفت، در حالی که آثار تازیانه بر پهلوی او بود.(۱) و در روایتی : ▪️《ضَرَبَ قُنفُذُ فَاطِمَهَ(س) بِالسَّوطِ عَلَی ظَهرِهَا وَ جَنبَیهَا》 🔺 با تازیانه بر دو طرف پهلوی فاطمه(س) زد.(۲) 🔹بر دست : نقل شده است : ▪️《وَ ضَرَبَ یَدَ الصِّدِّیقَةِ الکُبرَی فَاطِمَةِ(س) بِالسَّوْطِ》 🔺و آن ملعون دست صدیقه کبری(س) را با تازیانه زد.(۳) ✳️در روایتی خود عمر می گوید : ▪️《فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا》 🔺با تازیانه بر دستانش زدم و او از آن ضربه من درد کشید.(۴) 🔹بر بازو : در روایتی از خود حضرت فاطمه(س) نقل شده است : ▪️《فَالتَوَی السَّوطَ عَلَی عَضُدِی، حَتَّی صَارَ کَالدُّملُجِ》 🔺عُمَر با تازیانه به بازوی من زد و مانند دستبندی سیاه، کبود شد.(۵) 2⃣شکستن شدن پهلو :👇🏻 نقل شده است که : ▪️《وَ کُسِرَت جَنبُهَا》 🔺و پهلویش شکسته شده است.(۶) در روایتی دیگر : ▪️《فَدَفَعَها فَکَسَرَ ضِلعَاً مِن جَنبِها》 🔺 بانو را به سمتی از خانه‌اش پرت کرد و استخوان دنده پهلویش را شکست.(۷) 3⃣لگد خوردن :👇🏻 نقل شده است : ▪️《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ (بِرِجلِهِ) فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》 🔺عُمر لگدی بر فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(س) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۸) در روایتی دیگر : ▪️《لَکَزَهَا قُنفُذُ》 🔺 با لگد به سینه فاطمه زهرا(س) زد.(۹) 4⃣ضربه با غلاف شمشیر :👇🏻 نقل شده است : ▪️《فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیفَ وَ هُوَ فِی غِمدِهِ فَوَجَاَ بِهِ جَنبَهَا》 🔺سپس عمر شمشير را بلند کرد، در حالی که در غلاف بود، پهلو های فاطمه(س) را مجروح ساخت.(۱۰) 5⃣فشار بین در و دیوار :👇🏻 نقل شده است : ▪️《وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّسَاءِ بِالبَابِ》 🔺سرور زنان را با درب مورد فشار قرار دادند.(۱۱) در روایتی دیگر : ▪️《ضَغَطَ عُمَرُ لَهَا بَینَ البَابِ وَ الحَائِطِ》 🔺عُمر، فاطمه(س) را بین در و دیوار فشار داد.(۱۲) در روایتی دیگر : ▪️《أنـَّهُ حَصَرَ فاطِمَةَ(س) فِی الْبابِ حَتّی أسْقَطَتْ مُحْسِناً》 🔺عمر، فاطمه(س) را چنان در میان در فشرد که محسن را سقط کرد.(۱۳) و در روایتی دیگر : ▪️《عَصَرَ عُمَرُ فَاطِمَةَ(س) خَلفَ البَابِ》 🔺  ؛ فاطمه(س) را پشت در فشرد.(۱۴) 6⃣سیلی به صورت :👇🏻 نقل شده است : ▪️《لَطَمَ وَجَهَ الزَّکِیَّةِ》 🔺عمر به صورت فاطمه زکیه(س) سیلی زد.(۱۵) در روایتی، خود عمر می گوید : ▪️《فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》 🔺از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشواره‌ها پاره شد و به زمین ریخت.(۱۶) در روایتی دیگر : ▪️《لَطَمَهَا حَتَّی خَرَّت لِوَجهِهَا وَ جَبِینِهَا》 🔺 با سیلی فاطمه(س) را زد و او با صورت و پیشانی بر زمین آمد.(۱۷) در روایتی دیگر : ▪️《ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ‏》 🔺سپس عمر، سیلی به صورت ایشان زد، که گویا میبینم که بر اثر سیلی او گوشواره از گوشش بر زمین افتاد.(۱۸) 7⃣زخمی شدن سینه توسط میخ در :👇🏻 نقل شده است : ▪️《وَ نَبَتَ مِسمَارُ البَابِ فِی صَدرِهَا》 🔺میخ در، به سینه فاطمه(س) فرو رفت.(۱۹) 8⃣سوختن صورت :👇🏻 از حضرت فاطمه(س) نقل شده است که : ▪️《وَ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》 🔺پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.(۲۰) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 😭😭😭😭😭😭😭😭 📚منابع : ۱)الهجوم عبدالزهراء، ص۲۷۹ ۲)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۵۳، ص۱۴ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۳ ۵)الهدایه الکبری خصیبی، ص۱۷۹ ۶)نوادر الاخبار فیض کاشانی، ص۱۶۳ ۷)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳ ۸)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶ ۹)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰ ۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۷ ۱۱)اثبات الوصیه مسعودی، ص۱۴۶ ۱۲)الصواعق المحرقه هیثمی، ص۵۱ ۱۳)اثبات الهداة حرّ عاملی، ج۳، ص۳۹۸ ۱۴)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۴۴ ۱۵)بحارالانوار مجلسی، ج۳۱، ص۱۲۶ ۱۶)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴ ۱۷)الهجوم عبدالزهراء، ص۳۳۶ ۱۸)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۵ ۱۹)الهجوم عبدالزهراء، ص۳۱۷ ۲۰)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰ کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/sahife_fatemieh
فاطمه سلام‌الله‌علیها از زبان علیه السلام سلام‌الله‌علیها 🔹امام صادق(ع) فرمود: 🔸فاطمه(س) در سوم ماه جمادی الثانی سال 11 هجری در روز سه شنبه به شهادت رسید! علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام خلیفه دوم با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان خلیفه دوم زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند) پس آن دو نفر از اصحاب پیامبر(ص)-خلیفه اول و دوم- از امیرالمومنین(ع) خواستند که نزد فاطمه برایشان وساطت نماید. پس امیرالمومنین(ع) از زهرا(س) درخواست کرد تا ایشان را بپذیرد. –و زهرا(س) پذیرفت- پس زمانی که به خدمت فاطمه(س) رسیدند به حضرت عرض کردند: حالت چطور است ای دختر رسول خدا(ص)؟ فرمود: حالم خوب است به حمد خدا. سپس فاطمه(س) فرمود: از پیامبر(ص) نشنیدید که فرمود فاطمه(س) پاره تن من است پس هر کس که وی را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازرد همانا خداوند را آزرده است؟ هر دو گفتند: بله شنیده ایم. حضرت فرمود: پس قسم به خدا شما دو نفر مرا آزردید. پس آن دو نفر از نزد فاطمه(س) رفتند در حالی که حضرت از دستشان غضبناک بود. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع فِی جُمَادَى الْآخِرَةِ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالَا لَهَا كَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَ‏یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالَا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا. -------------------------------------------------- 📘بحارالأنوار ج : 43 ص : 171 کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/sahife_fatemieh
(س) از زبان (ع) 🔹امام صادق(ع) فرمود: 🔸فاطمه(س) در سوم ماه جمادی الثانی سال 11 هجری در روز سه شنبه به شهادت رسید! علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام خلیفه دوم با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان خلیفه دوم زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند) پس آن دو نفر از اصحاب پیامبر(ص)-خلیفه اول و دوم- از امیرالمومنین(ع) خواستند که نزد فاطمه برایشان وساطت نماید. پس امیرالمومنین(ع) از زهرا(س) درخواست کرد تا ایشان را بپذیرد. –و زهرا(س) پذیرفت- پس زمانی که به خدمت فاطمه(س) رسیدند به حضرت عرض کردند: حالت چطور است ای دختر رسول خدا(ص)؟ فرمود: حالم خوب است به حمد خدا. سپس فاطمه(س) فرمود: از پیامبر(ص) نشنیدید که فرمود فاطمه(س) پاره تن من است پس هر کس که وی را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازرد همانا خداوند را آزرده است؟ هر دو گفتند: بله شنیده ایم. حضرت فرمود: پس قسم به خدا شما دو نفر مرا آزردید. پس آن دو نفر از نزد فاطمه(س) رفتند در حالی که حضرت از دستشان غضبناک بود. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع فِی جُمَادَى الْآخِرَةِ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَا وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالَا لَهَا كَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَ‏یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالَا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا. -------------------------------------------------- 📘بحارالأنوار ج : 43 ص : 171 سلام الله علیها کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/sahife_fatemieh
🔹نگاهی دیگر به چگونگی (س) 🔸(فیلسوف محقّق، فیض کاشانی) در کتاب عِلْمُ الْیَقین از کتاب «التهاب نیران الاحزان» درباره‌ی چگونگی هجوم به خانه‌ی علی (ع) چنین نقل می‌کند: 🔸عمر، جمعی از بردگان آزاد شده و منافقان را به گرد خود آورد و با آنها به خانه‌ی علی(ع) رهسپار شدند، دیدند در خانه بسته است، فریاد زدند: 🔹«ای علی! از خانه بیرون بیا، زیرا خلیفه‌ی رسول خدا (ص) تو را به حضور می‌خواند». حضرت علی (ع) در را باز نکرد، آنها هیزم آوردند و کنار در خانه گذاشتند، و آتش آوردند تا در خانه را بسوزانند، عمر فریاد زد: «سوگند به خدا اگر در را باز نکنید، خانه را به آتش می‌کشم». 🔸هنگامی که فاطمه (س) فهمید که آنها می‌خواهند خانه‌اش را به آتش بکشند، برخاست و در را گشود، جمعیّت بی‌آنکه مهلت بدهند تا فاطمه (س) خود را بپوشاند در را فشار دادند، فاطمه (س) برای اینکه در برابر نگاه نامحرمان نباشد، به پشت در رفت، عمر در را فشار داد، فاطمه(س) بین فشار در و دیوار قرار گرفت، سپس عمر و همراهان به خانه هجوم بردند، حضرت علی (ع) روی فرش خود نشسته بود، آن قوم آن حضرت را احاطه کردند و اطراف دامن و گریبانش را گرفتند و او را . 🔸فاطمه (س) به میان جمعیّت آمد و بین آنها و علی (ع) قرار گرفت، و فرمود: 🔸«سوگند به خدا نمی‌گذارم پسر عمویم را از روی ظلم به سوی مسجد بکشید، وای بر شما چقدر زود به خدا و رسولش خیانت نمودید، و به خانواده‌اش ستم کردید، با اینکه رسول خدا(ص) پیروی از ما و دوستی با ما را به شما سفارش کرده بود و فرموده بود که در امور به خاندان من تمسّک کنید، و خداوند فرمود: 🔹قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی القُرْبی. 🔸«ای پیامبر! به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمی‌خواهم جز اینکه با خویشان من دوستی نمائید». (شوری- 23) روایت‌کننده می‌گوید: این گفتار فاطمه (س) باعث شد که بسیاری از مردم متفرّق شدند، عمر با جمعی در آنجا ماندند، عمر به پسر عمویش قُنفذ گفت: 🔸«با تازیانه فاطمه (س) را بزن». قنفذ با تازیانه به پشت و پهلوی حضرت زهرا (س) زد که آثار آن در بدن زهرا (س) پدیدار شد، و همین ضربت قویترین اثر را در سقط جنین آن حضرت نمود، که ✳️پیامبر (ص) آن جنین را «مُحْسِنْ» نامیده بود، آن قوم، امیر مؤمنان علی (ع) را کشان کشان به سوی مسجد بردند، و در برابر ابوبکر قرار دادند، در همین هنگام فاطمه (س) سراسیمه به مسجد آمد، تا علی (ع) را از دست آنها بگیرد و نجات دهد، ولی نتوانست، از آنجا به سوی قبر پدرش رفت، و با سوز دل و آه جانکاه گریه می‌کرد و این اشعار را می‌خواند: نَفْسِی عَلی زَفَراتِها مَحْبُوسَةٌ یا لَیْتَها خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَراتِ لا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیاةِ وَ انَّما اَبْکِی مَخافَةَ اَنْ تَطُولَ حَیاتِی 🔹«پدر جان! جانم با آنهمه اندوه و غصّه در سینه‌ام حبس شده است، ای کاش با همان اندوه‌ها از بدنم خارج می‌شد. پدر جان! بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست، گریه می‌کنم از بیم آنکه (مبادا) بعد از تو زیاد زنده بمانم». سپس فرمود: «پدر جان! دریغ و آه از فراق تو، و ای فغان از جدائی حبیب تو ابوالحسن امیر مؤمنان؛ پدر دو سبط تو حسن و حسین (ع)، آنکس که تو او را در کودکی تربیت کردی، و وقتی که بزرگ شد، او را برادر خود خواندی، و او بزرگترین دوستان و محبوبترین اصحاب تو در حضورت بود، او که از همه در قبول اسلام پیشی گرفت، و به سوی تو هجرت کرد، ای پدر بزرگوار و ای بهترین خلائق! 🔹فَها هُوَ یُساقُ فِی الْاسرِ کَما یُقادُ الْبَعِیرَ. «اکنون او را اسیرگونه می‌کشند، چنانکه شتر را می‌کشند». سپس ناله‌ی جانسوزی از دل داغدارش برکشید و گفت: وا مُحَمَّداهُ! وا حَبِیباهُ! وا اَباهُ! وا اَبَا الْقاسِماهُ! وا اَحْمَداهُ، وا قِلَّةَ ناصِراهُ وا غَوْثاهُ، واطُولَ کُرْبَتاهُ، وا حُزْناهُ، وا مُصیبَتاهُ! وا سوءَ صَباحاهُ!! «فریاد، یا محمّدا، فریاد ای دوست، ای پدر، ای اباالقاسم، ای احمد، آه و فغان از کمی یاور!، و مصیبت و اندوه بسیار، و آه از این روزگار تلخ!!». ✳️فاطمه (س) بعد از این گفتار، صیحه زد و بیهوش به روی زمین افتاد، مردم از گریه او گریستند و صدا به ناله بلند کردند، و مسجد پیامبر (ص) ماتم‌سرا گردید. سپس علی (ع) را در پیش ابوبکر متوقّف ساختند، و به او گفتند: دستت را دراز کرده و بیعت کن!! حضرت علی (ع) فرمود:✳️سوگند به خدا بیعت نمی‌کنم، زیرا بیعت من به گردن شما ثابت است (شما با من در غدیر خم بیعت کردید و باید بر آن وفادار بمانید). 📘 (ره) سلام الله علیها کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/sahife_fatemieh
🔹هجوم به در خانه‌ی علی و گفتار فاطمه سلام الله علیها 🔸علّامه طبرسی صاحب کتاب احتجاج، از عبداللَّه بن عبدالرّحمان بن عوف نقل می‌کند که گفت: خلیفه دوم دامن خود را محکم بست و در مدینه گردش می‌کرد و فریاد می‌زد: مردم با ابوبکر بیعت کرده‌اند، بشتابید برای بیعت کردن با ابوبکر، مردم ناگزیر به سوی ابوبکر روانه شده و با او بیعت کردند، عمر اطلاع یافت که گروهی در خانه‌های خود، مخفی شده‌اند، همراه جماعت خود به آنها یورش برده و آنها را در مسجد حاضر می‌کرد، و آنها بیعت می‌کردند. چند روزی از این جریان گذشت، آنگاه عمر همراه جماعت بسیار به در خانه‌ی حضرت علی (ع) آمد، و از آن حضرت خواست که از خانه (برای بیعت با ابوبکر) بیرون بیاید. حضرت علی (ع) امتناع ورزید. عمر، هیزم و آتش طلبید و گفت: وَ الَّذِی نَفْسُ عُمَرٍ بِیَدِهِ لَیخْرجنَّ اَوْ لَاُحْرِقنَّهُ عَلی ما فِیهِ : «سوگند به خداوندی که جان عمر در دست او است، یا باید علی (ع) از خانه بیرون آید، یا خانه را با اهلش به آتش می‌کشم». 🔸بعضی از حاضران به عمر گفتند: «در این خانه، حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) و همچنین فرزندان پیامبر (ص) (حسن و حسین علیهماالسّلام) و آثار رسول خدا (ص) هستند». مردم به عمر اعتراض کردند، وقتی که عمر زمینه را چنان دید، به آنها گفت: «شما چه فکر می‌کنید؟ آیا تصوّر می‌کنید که من چنین کاری انجام دهم؟ قصد من ترساندن بود نه سوزاندن». امام علی (ع) پیام داد که ممکن نیست من از خانه بیرون بیایم، زیرا من مشغول جمع‌آوری و تنظیم قرآن هستم که شما آن را به پشت سر خود افکنده‌اید، و دلبستگی به دنیا شما را به خود سرگرم ساخت، و من سوگند یاد کرده‌ام که از خانه‌ام بیرون نیایم. و عبا بر دوش نیفکنم تا قران را جمع و تنظیم کنم. در این هنگام فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) از خانه بیرون آمد و کنار در خانه در برابر جمعیّت ایستاد و فرمود: «من قومی را نمی‌شناسم که مثل شما بدمحضر (و بد برخورد) باشند، جنازه‌ی رسول خدا (ص) را در دست ما رها کردید، و امر خود را بین خود بریدید، (و مسأله‌ی رهبری را نزد خودتان بدون مشورت با ما پایان دادید) پس با ما مشورت نکردید، حق ما را نادیده گرفتید، گویا اصلاً به جریان «روز غدیر» آگاهی ندارید، و سوگند به خدا، رسول خدا (ص) در آن روز، دوستی و ولایت علی (ع) را از مردم عهد گرفت، تا امید شما را از دستیابی به مقام رهبری قطع کند، ولی شما رشته‌های پیوند خود با پیامبرتان را بریدید. وَاللَّهُ حَسِیبٌ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ : «خداوند در دنیا و آخرت، بین ما و شما را حکم و داوری کند!!». -------------------------------------------------- 📘 (ره) سلام الله علیها کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/sahife_fatemieh
🔻بازگشت لشکر اسامه و بالا گرفتن اعتراضات به خلافت ▪️الف) طول زمان رفت و بازگشت لشکر اسامه 🔹بلاذری و یعقوبی  بنابر قولی  طول زمان رفت و برگشت سپاه اسامه را 60 روز دانسته اند.[74] طبری در این باره می نویسد: آنان 40 روز در آنجا (مناطق جنگی ذوالمره، و قبایل قضاعه و ابل) ماندند تا تمامی آنچه را رسول خدا (ص) به آنان امر کرده بود انجام دهند، سپس به مدینه بازگشتند و این مدت (40 روز) بجز ایام رفت و برگشت آنان است.[75] ابن کثیر نیز زمان رفت و آمد آنان را بین 40 تا 70 روز می داند.[76] این سخن با کلام طبری، که تنها مدت اقامت آنان در مناطق جنگی، بدون احتساب زمان رفت و برگشت را 40 روز می داند، بسیار نزدیک است. 📚[74] (بلاذری، 1417ق، ج1، ص 474؛ یعقوبی، بی تا، ج2، ص127) 📚[75] (طبری، 1387ق، ج3، ص227) 📚[76] (ابن کثیر، 1407ق، ج6، ص304) ▪️ب) اعتراض تعدادی از طرف‏دارانِ امیرالمؤمنین (ع) به غصب خلافت 🔸بر اساس برخی گزارش ها، با بازگشتِ سپاه اسامه، تعدادی از طرف‏دارانِ امیرالمؤمنین (ع) زبان به اعتراض بر غاصبان خلافت گشودند و یکی از آنان خودِ اسامه بود. گفتنی است که ابوبکر پس از حرکت لشکر اسامه، او را از مقامش عزل کرده بود. بدین روی، اسامه پس از بازگشت، در جمع مردم مدینه، ضمن ابراز شگفت از برکنار شدنش توسط ، پس از اعتراض به ابوبکر، خلافت وی را مشروع ندانست و گفت: ✳️من و هر کس که در لشکر من بوده، تو را به خلافت نگمارده است. ✳️معترض بعدی بُرَیده بن حُصَیب اسلمی، پرچمدار سپاه اسامه، بود. بر اساس برخی گزارش ها، بریده زمانی به مدینه بازگشت که مردم با ابوبکر بیعت کرده بودند [77] این نشان از عدم بیعت بریده با ابوبکر دارد. او به بیعت نکردن اکتفا نکرد و ضمن همراه کردن دیگران با خود، در دفاع از وصایت امیرمؤمنان (ع)، رو در روی ابوبکر ایستاد[78]  و پس از آن نیز فریاد می زد: ✳️«تا وقتی علی بیعت نکند من بیعت نخواهم کرد». عملکرد او به گونه ای بود که برخی از افراد قوم او (بنی اسلم)، که خود یکی از ارکان حوادث پس از سقیفه در گرفتن بیعت برای ابوبکر بودند، نیز تحت تأثیر بریده، فریاد برآوردند: ✳️«تا وقتی بریده بیعت نکند ما نیز بیعت نخواهیم کرد». ✳️به جز اسامه و بریده، نام یازده تن دیگر نیز به عنوان معترضان عَلَنی بر ابوبکر ثبت شده است. 🔹حضرت نیز از آنان خواست پس از هر اقدامی، ابتدا به میان مردم بروند و هرچه را از رسول خدا (ص) درباره ابوبکر شنیده اند برای مردم بازگو نمایند تا با این کار، حجت به صورت کامل بر مردم تمام و عذرشان پایان یابد و دوریشان از پیامبر (ص) زمانی که در قیامت بر او وارد می شوند، بیشتر باشد.[79] 🔹این گروه در مسجد پیامبر (ص) هر یک سخنان تندی در ردّ خلافتِ ابوبکر و تأیید جایگاه امیرمؤمنان (ع) بیان کردند. آنان پس از آماده سازی افکار عمومی، در روز جمعه ای که شاید قریب 50 روز پس از رحلت رسول خدا (ص) بوده است، اطراف منبر رسول خدا (ص) را گرفتند. وقتی ابوبکر بالای منبر رفت، اولین کسی که لب به سخن گشود خالد بن سعید بن عاص بود و پس از او دیگر مهاجران و در نهایت، انصار سخنانی گفتند.[80] زبان ابوبکر در حالی که بالای منبر نشسته بود، بند آمد، به گونه ای که نتوانست هیچ جوابی بدهد. وقتی سخنان آنان پایان یافت، ✳️گفت: امیرتان شدم، در حالی که بهترین تان نیستم؛ رهایم کنید! رهایم کنید! 🔺عمر بن خطاب به او گفت: از منبر پایین بیای ای فرومایه نادان! اگر نمی توانی پاسخ قریشیان را بدهی، چرا خودت را در این جایگاه قرار داده ای؟ به خدا سوگند، می خواهم که تو را از این مقام برکنار و آن را به «سالم مولی ابی حذیفه» واگذار نمایم! 🔻ابوبکر از منبر پایین آمد. عمر دست او را گرفت و به منزلش رساند[81] و تا سه روز به مسجدالنبی نیامد. 🔸روز سوم[82] گروهی از مهاجران و انصار هر کدام به همراه عده ای با شمشیرهای کشیده، در حالی که عمر بن خطاب پیشاپیش آنان بود، وارد مسجدالنبی شدند. عمر، خطاب به طرف‏دارانِ امیرالمؤمنین (ع) گفت: به خدا سوگند، اگر سخنان قبل را تکرار کنید سر از بدن شما جدا خواهیم کرد. خالد بن سعید بن عاص و فارسی سخنانی در تأیید امیرمؤمنان (ع) و در ردّ تهدید بیان کردند که موجب حمله عمر به سلمان فارسی شد که با مداخله امیرمؤمنان (ع) بی نتیجه ماند. آنگاه حضرت رو به طرف‏دارانِ خویش کرده، از آنان خواست پراکنده شوند. عمر نیز در مدینه به راه افتاد و با فریاد، از عموم مردم خواست مجدداً با ابوبکر بیعت نمایند و به صورت گروهی بر سر افرادی می ریختند که تمایلی به بیعت نداشتند و آنان را کشان کشان و به اجبار برای بیعت به مسجد می آوردند.[83]  🔴این اقدام موجب خانه نشینی مخالفان شد، به گونه ای که پس از آن، دیگر هیچ صدای اعتراضی بر نخاست.[84] 📚[77] (عاملی، بی تا، ج 2، ص53 ) 📚[78] (ر. ک. همان ) 📚[79] (طبرسی، 1386ق، ج1، ص98) 📚[80] (ر. ک. صدوق، 1403
ق، ص465؛ طبرسی، 1386 ق، ج1، ص 98 تا 105؛ سید بن طاووس، 1413ق، ص341؛ عاملی، بی تا، ص442 به بعد) 📚[81] (طبرسی، 1386ق، ج1، ص 104) 📚[82] (صدوق، 1403ق، ص465) 📚[83] (طبرسی، الاحتجاج، 1386ق، ج1، ص 98105؛ صدوق، 1403ق، ص 465) 📚[84] (صدوق، 1403ق، ص 465) ▪️ج) بیعت خواهی مجدد ابوبکر از امیرالمؤمنین (ع) و یاری خواهی مجدد حضرت علی (ع) از صحابه 🔹سلیم بن قیس به نقل از سلمان، اولین بیعت خواهی ابوبکر را پس از رفتن امیرمؤمنان (ع) و حضرت صدیقه طاهره (س) به در خانه مهاجر و انصار و هنگام جمع قرآن دانسته است. از ادامه این نقل، چنین بر می آید که پس از عرضه قرآن توسط امیرالمؤمنین (ع) و به تحریک ، کسی را برای بیعت خواهی به درِ خانه امام (ع)  فرستاد. ✳️فرستاده ابوبکر طی دو نوبت به درِ خانه امام (ع) آمد و پیغام ابوبکر را رساند، اما با پاسخ منفی و قاطع امام (ع) مواجه شد. ازاین رو، غاصبان خلافت آن روز را صبر کردند. 🔸به گفته سلمان، هنگامی که شب فرارسید، امیرالمؤمنین (ع) حضرت فاطمه (س) را بر مرکبی سوار کردند و دست حسنین (ع) را گرفتند و به درِ خانه تمام اصحاب رسول خدا (ص) مراجعه کردند و یاری خواستند، اما باز همان معدود افرادِ طرفدارِ حضرت پاسخ مثبت دادند.[85] ✳️نکته قابل تأمل در این بخش از گزارش سلمان این است که به گفته وی، در این نوبت از یاری خواهی، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) به در خانه تمام صحابه رفتند، در حالی که در نوبت اول، تنها به در خانه بدریون مراجعه کرده بودند. 🔹در ادامه نقل سلیم از سلمان می خوانیم: امیرالمؤمنین (ع) پس از یاری خواهی و دریافت نکردن پاسخِ مناسب، ملازمِ خانه شدند و این بار نیز مجدداً با تحریکِ عمر، را برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه (س) فرستادند. وی و گروه همراهش طی دو نوبت برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه (س) آمدند، اما پاسخ مثبت دریافت نکردند، و برای سومین نوبت، خودِ عُمَر با هیزم آمد که به فاجعه بزرگ تاریخ منجر شد که در بخش بعد به آن می پردازیم. 🔸اما تاریخ این دو حادثه (بیعت خواهی و یاری خواهی مجدد) چه زمانی بوده است؟ در گزارش سلمان و هیچ گزارش دیگری به تاریخ دقیق این وقایع اشاره نشده است. اما با محاسبه زمان حرکت لشکر اسامه و طول زمان رفت و برگشت آنان، به نظر می رسد ✳️این اقدام قریب 50 روز پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده باشد. 📚 [85] (سلیم بن قیس، 1405ق، ج2، ص581) سلام الله علیها کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/sahife_fatemieh
🔻حرکت لشکر اسامه و وقایع پس از آن ▪️الف) تاریخ حرکت 🔹اطلاعِ مهاجرانِ به قدرت رسیده از دفن پیامبر (ص)، آنان را به تکاپو واداشت تا با اقدامی زیرکانه، لشکر اسامه را به حرکت در آوردند.[51] ابوبکر نیز تا توانست مردان شهر مدینه و قبایل اطراف آن را همراه لشکر اسامه فرستاد و تنها عده قلیلی را آن هم به اندازه محافظت از قبایل باقی گذاشت.[52] 📚[51] (ابن عساکر، 1415 ق، ج10، ص139) 📚[52] (طبری، 1387ق، ج3، ص225 ) ▪️ب) افراد باقی مانده با ابوبکر در مدینه 🔸برخی گزارش ها حاکی از آن است که نیروهای مورد نیاز خود را از لشکر اسامه خارج و در مدینه نگاه داشت. بارزترین این افراد بن خطاب بود.[61] از سوی دیگر، ابوبکر تا می توانست مردانی را که توانایی شرکت در درگیری های احتمالی شهر مدینه را داشتند به همراه لشکر گسیل داشت. بر اساس گزارش های موجود، غالب بزرگان، جنگ جویان و ناموران مسلمان در این لشکر حضور داشتند.[62] بدین سان، او می توانست با کنار هم قرار دادنِ طرف داران خویش در مدت نبودن غالب مردم شهر مدینه و اطراف آن، به راحتی پایه های قدرت خویش را مستحکم سازد. ▪️ج) جذب نیرو از داخل منازل درباره زمان دقیق انجام این کار، نمی توان اظهار نظر قطعی نمود، اما مسلم آن است که این اقدام در نبود لشکر اسامه صورت گرفته است. بنا به نقل طبری، با حرکت لشکر اسامه و خالی شدن شهر مدینه و اطراف آن از مردان [63]، اقدام بعدی ابوبکر تقسیم اموالی بین زنان شهر مدینه بود. جوهری (بنا به نقل ابن ابی الحدید) نقل کرده است: پس از بیعت مردم با ابوبکر، او اموالی را بین زنان مهاجران و انصار تقسیم نمود. از جمله سهمی را توسط زید بن ثابت نزد یکی از زنان بنی عدی بن نجار فرستاد، اما آن زن آن سهم را نپذیرفت و آن را بازگرداند و گفت: آیا به من رشوه می دهید که دین مرا از من بگیرید؟! به خدا سوگند، هیچ از آن سهم برنخواهم داشت. 📚[61] (واقدی، 1409ق، ج3، ص1121؛ بلاذری، 1417ق، ج1، ص384 و 474؛ یعقوبی، بی تا، ج2، ص127؛ ابن کثیر، 1407ق، ج6، ص304) 📚[62] (بلاذری، 1417ق، ص474؛ ابن عساکر، 1415 ق، ج8، ص6263) 📚[63] (طبری، 1387ق، ج3، ص225) ▪️د) تصرف منابع مالی اهل بیت (ع) 🔹منابع تاریخی تصریح دارند: ابوبکر و عمر به قصد جلوگیری از اقدامات امیرمؤمنان (ع) در براندازی حکومت شان، به تصرف آنچه امیرمؤمنان (ع) در اختیار داشت، اقدام نمودند؛ زیرا به عقیده آنان، انسانی که منابع مالی در اختیار ندارد همتش کاهش یافته، احساس حقارت می کند و با اشتغال به کسب و کار، از طلب مُلک و ریاست فاصله می گیرد.[64] با این عقیده، تصرف اموال اهل بیت پیامبر خدا (ص) آغاز شد. حقوق، اموال و دارایی هایی که غصب شد، عبارت است از: 🔴1- خمس و فیء که بر اساس قرآن و سنت از آنِ اهل بیت (ع) بود. 🔴2- آنچه از محصولات و یا سرزمین خیبر توسط پیامبر خدا (ص) برای اهل بیت (ع) قرار داده شده بود.[65] 🔴3- زمین های فدک که به دستور خداوند به حضرت فاطمه (س) واگذار شده بود. 🔴4- صدقات موجود در روستاهای اطراف مدینه و به طور خاص، مزرعه «بانقیا» (در یکی از روستاهای اطراف مدینه) که از آنِ امیرالمؤمنین (ع) بود یا سرپرستی آنان به ایشان واگذار شده بود. ابوبکر به منظور تصرف صدقاتِ یادشده، شخصی به نام «اشجع بن مزاحم ثقفی» را همراه سی تن از بهترین جنگ جویان قبیله ثقیف مأمور به این کار کرد.[66] انتخاب این شخص را می توان هدفمند دانست؛ چرا که برادر وی در جنگ هوازن به دست امیرمؤمنان (ع) کشته شده بود[67]، ازاین رو، وی انگیزه کافی برای اطاعت از ابوبکر در انجام این کار را داشت. 📚[64] (ر. ک. ابن ابی الحدید، 1337، ج16، ص 263) 📚[65] (هیثمی، 1408ق، ج9، ص39؛ طبرانی، 1415ق، ج5، ص288 ) 📚[66] (دیلمی، 1380ق، ج2، ص384 ) 📚[67] (مجلسی، 1403ق، ج29، ص46؛ نمازی، 1412ق، ج1، ص385 ) ▪️ه‍ ) 🔹پس از رحلت رسول خدا (ص) و در زمان حضورِ نداشتن غالبِ مردانِ شهرِ مدینه، ابوبکر افرادی را برای تصرف فدک و اخراج وکلا و کارگزاران حضرت صدیقه طاهره (س)، که در آن مشغول کار بودند، اعزام کرد.[68] در میان تاریخ نگاران، تنها «ابن ابی الحدید» به زمان غصب فدک اشاره کرده است. او در این باره می نویسد: ✳️ماجرای و حضور حضرت فاطمه (س) نزد ابوبکر، ده روز پس از رحلت رسول خدا (ص)، اتفاق افتاد. چنان که گذشت، علت تصرف فدک و منع بنی هاشم از خمس آن بود که مبادا علی بن ابی طالب (با درآمد حاصل از فروش محصولات فدک، قدرت مالی یافته، بر سر خلافت به منازعه با عمر و ابوبکر برخیزد. با تصرف منابع مالی امیرمؤمنان (ع) و به ویژه فدک، از روز دهمِ پس از رحلت رسول خدا (ص) به بعد، اقدامات امیرمؤمنان (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) برای باز پس گیری آن آغاز شد. حضور امیرمؤمنان (ع) به عنوان شاهد، و آمدن حضرت صدیقه طاهره (س) به مسجدالنبی و ایراد خطبه در همین ایام، اتفاق افتاده است. سبب نزول آیه «وَ آت
َانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَ  وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالا لَهَا كَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَّ یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ رُوِیَ أَنَّهَا قُبِضَتْ لِعَشْرٍ بَقِینَ مِنْ جُمَادَى الْآخِرَةِ وَ قَدْ كَمَلَ عُمُرُهَا یَوْمَ قُبِضَتْ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْساً وَ ثَمَانِینَ یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ أَبِیهَا فَغَسَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ لَمْ یَحْضُرْهَا غَیْرُهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ زَیْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةُ جَارِیَتُهَا وَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ وَ أَخْرَجَهَا إِلَى الْبَقِیعِ فِی اللَّیْلِ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ صَلَّى عَلَیْهَا وَ لَمْ یَعْلَمْ بِهَا وَ لَا حَضَرَ وَفَاتَهَا وَ لَا صَلَّى عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ غَیْرُهُمْ وَ دَفَنَهَا بِالرَّوْضَةِ وَ عَمَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا وَ أَصْبَحَ الْبَقِیعُ لَیْلَةَ دُفِنَتْ وَ فِیهِ أَرْبَعُونَ قَبْراً جُدُداً وَ إِنَّ الْمُسْلِمِینَ لَمَّا عَلِمُوا وَفَاتَهَا جَاءُوا إِلَى الْبَقِیعِ فَوَجَدُوا فِیهِ أَرْبَعِینَ قَبْراً فَأَشْكَلَ عَلَیْهِمْ قَبْرُهَا مِنْ سَائِرِ الْقُبُورِ فَضَجَّ النَّاسُ وَ لَامَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ قَالُوا لَمْ یُخَلِّفْ نَبِیُّكُمْ فِیكُمْ إِلَّا بِنْتاً وَاحِدَةً تَمُوتُ وَ تُدْفَنُ وَ لَمْ تَحْضُرُوا وَفَاتَهَا وَ الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ لَا تَعْرِفُوا قَبْرَهَا ثُمَّ قَالَ وُلَاةُ الْأَمْرِ مِنْهُمْ هَاتُمْ مِنْ نِسَاءِ الْمُسْلِمِینَ مَنْ یَنْبُشُ هَذِهِ الْقُبُورَ حَتَّى نَجِدَهَا فَنُصَلِّیَ عَلَیْهَا وَ نَزُورَ قَبْرَهَا فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَخَرَجَ مُغْضَباً قَدِ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَ دَرَّتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَیْهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِی كَانَ یَلْبَسُهُ فِی كُلِّ كَرِیهَةٍ وَ هُوَ مُتَوَكِّئٌ عَلَى سَیْفِهِ ذِی الْفَقَارِ حَتَّى وَرَدَ الْبَقِیعَ فَسَارَ إِلَى النَّاسِ النَّذِیرُ وَ قَالُوا هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَدْ أَقْبَلَ كَمَا تَرَوْنَهُ یُقْسِمُ بِاللَّهِ لَئِنْ حُوِّلَ مِنْ هَذِهِ الْقُبُورِ حَجَرٌ لَیَضَعَنَّ السَّیْفَ عَلَى غَابِرِ الْآخِرِ فَتَلَقَّاهُ عُمَرُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَالَ لَهُ مَا لَكَ یَا أَبَا الْحَسَنِ وَ اللَّهِ لَنَنْبُشَنَّ قَبْرَهَا وَ لَنُصَلِّیَنَّ عَلَیْهَا فَضَرَبَ عَلِیٌّ ع بِیَدِهِ إِلَى جَوَامِعِ ثَوْبِهِ فَهَزَّهُ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ وَ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَكْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُكَ شَیْئاً مِنْ ذَلِكَ لَأَسْقِیَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِكُمْ فَإِنْ شِئْتَ فَاعْرِضْ یَا عُمَرُ فَتَلَقَّاهُ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ بِحَقِّ مَنْ فَوْقَ الْعَرْشِ إِلَّا خَلَّیْتَ عَنْهُ فَإِنَّا غَیْرُ فَاعِلِینَ شَیْئاً تَكْرَهُهُ قَالَ فَخَلَّى عَنْهُ وَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ لَمْ یَعُودُوا إِلَى ذَلِكَ‏. -------------------------------------------------- 📘 دلائل الامامة، ص 45 و 46 و 47 سلام الله علیها کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها https://eitaa.com/sahife_fatemieh