eitaa logo
قربان صحرائی چاله‌سرائی
181 دنبال‌کننده
534 عکس
333 ویدیو
4 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم در این کانال بخشی از دست نوشته‌ها، مقالات، گزارشات و تصاویر تهیه شده توسط اینجانب درج می‌شود. راه ارتباط 👇 @sahraei
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 هنگامه اوج ماتم
قربان صحرائی چاله‌سرائی
🏴 هنگامه اوج ماتم
بسم الله الحسين 🔴 سلام بر حسين و سلام بر دوستداران و محبان و شيعيان حسين عليه‌السلام ◾️ صفحه مجازي این کوچکترین محبان حسين عليه‌السلام در ايام محرم حسينيه‌اي مي‌شود که در آن ده مجلس برپا خواهد شد. ✍️ «هنگامه اوج ماتم» عنوان گزارش بسيار ناقابلي است به محضر ارباب بي‌کفن ما حضرت حسين‌بن علي عليهماالسلام که در محرم (پاييز) ۱۳۹۴ از قلم اين کمترين بندگان خدا در فصلنامه شماره ۱۹ «اشارات ايام»، به محضر مبارکش عرضه شد. 🔳 اينک پس از هشت سال اين گزارش احساسي‌ در ده مجلس مقابل ديدگان باراني شما رونمايي مي‌شود تا شما نيز شاهد باشيد قطره‌اي از اقيانوس دلدادگي، شيفتگي و عشق و ارادت مردم شهر و ديار ما به حسين مظلوم عليه‌السلام در سوگ‌آئين محرمش را. 🏴 مجلس اول: شيرين‌زباني در معرفي خود به عنوان يکي از ميليون‌ها عزادار در «بوي محرم» 🏴 مجلس دوم: فراهم نمودن مقدمات سوگ‌آئين محرم در «روزهاي سياه تقويم» 🏴 مجلس سوم: بوستان متنوع هيئت‌هاي سياه‌پوش در «کدام هيأت؟» 🏴 مجلس چهارم: عزيمت به کوفه و سوگ آئين سفير کربلا با «مسلم غريب» 🏴 مجلس پنجم: صدق و صفاي مردمان روستاي من با طواف کف‌العباس در «صفاي روستايي» 🏴 مجلس ششم: سوگ آئين ماه بني‌هاشم، حضرت اباالفضل العباس عليه‌السلام با «مير علمدار» 🏴 مجلس هفتم: خاطرات کودکي با دستجات عزاداريِ تاسوعا با «عباس در امامزاده شفيع» 🏴 مجلس هشتم: حسينيه‌اي منحصر به فرد در دل جنگل‌هاي «خشکه دريا» با «هيأت يک نفره» 🏴 مجلس نهم: عزاداري صبح‌گاهي کودکان و نوجوانان روستا با «صبح زار زار» 🏴 مجلس دهم: با مردمان بهشتي‌زمين در «شام غريبان ماسال» 🖤 از اينکه قدم رنجه نموده و به اين حسينيه و مجالس بي‌ريايش مشرف مي‌شويد ان‌شاءالله که اجرتان با خود حضرت ارباب عليه‌السلام خواهد بود. 📣 بلند بگو ❤️ عليه‌السلام ✍️ 🏴🏴🏴 🔹 🔰 🆔 @sahranevesht
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس يکم ـ بوي محرم ◾️سلام حسين جان 🏴 باز بوي محرمت مي‌آيد، هنگامه اوج ماتمت مي‌آيد... از قديمْ‌ زماني است كه مشامم با بوي محرمت خو گرفته است و آن را از فاصله فرسنگ‌ها زمان، با تمام وجود استشمام مي‌كند. يا للعجب! اين چه عطر شگرفي است كه هركس به روشي آن را بو مي‌كشد و در وجودش به شيوه خود احساسش مي‌كند؟ ◾️ حسين جان! 🏴 من يك شيعه‌ام، شيعه اسدالله الغالب، حيدر كرار. شيعيان همه‌شان بااحساسند، چه زن، چه مرد، چه جوان، چه پير. كدام شيعه است كه نام نازنينت را بشنود و احساس درونش غليان نكند؟ از محضر مباركت اجازه مي‌خواهم تا از احساسم برايت بگويم. بگذار صندوقچه دل بگشايم و احساسم را نسبت به تو اقرار كنم. اين احساس، تنها براي من نيست، بلكه درد دل همه علاقه‌مندان و دل‌سوختگانت است كه مي‌خواهم چند كلامي از زبان همشهريان و هم‌زبانانم پيش تو شيرين‌زباني كنم. آخر ما به اين شيرين‌زباني سخت نيازمنديم. مگر نه اين است كه در زيارتت از خدا درخواست مي‌كنيم: «اللّهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ خدايا شفاعت امام حسين عليه السلام را در روز ورود به صحنه محشر به من روزي كن.» آيا براي رزق شفاعت تو بهانه نمي‌خواهيم؟ حاشا به كرمت. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249524 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس دوم ـ روزهاي سياه تقويم 🏴🏴🏴 👇👇👇
قربان صحرائی چاله‌سرائی
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس دوم ـ روزهاي سياه تقويم 🏴🏴🏴 👇👇👇
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس دوم ـ روزهاي سياه تقويم ◾️ حسين جان! 🏴 تقويم روميزي‌ام را ورق زده‌ام تا رسيده به روز‌هاي سياهش. سررسيد مغازه‌ام كه در آن حساب و كتاب روزانه كسب و كار را يادداشت مي‌كنم هم به صفحات سياهش رسيده. همچنين است تقويم تصويري كه روي ديوار منزلم جا خوش كرده است. آن هم با شرمندگي ناگزير است اين روزها از شماره‌هاي سياهش رونمايي كند. اينها همگي نشان از شورشي است كه قرار است در عالم جان بيفتد؛ شورشي كه قرن‌ها پيش مُحتشم سرود و گفت: «باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است». راستي! اين چه شورشي است كه امروز به جان وجودم افتاده و آرام و قرار را از من گرفته است؟ مي‌خواهم دو صندوقچه را بگشايم، يكي صندوقچه دل است و ديگري صندوقچه ابزار عزاداري تو. اصولاً گشايش صندوقچه دل، مرا به سوي صندوقچه ابزار عزاي تو روان مي‌كند. داغ جانسوز تو با فرا رسيدن روزهاي سياه تقويم كه نامش محرّم است، بر قفل صندوقچه دل كليد انداخته است و اين دل است كه مرا به سراغ صندوقچه ابزار مي‌فرستد. به سراغش مي‌روم. بوي محرّمت از اندرونش آشكارا احساس مي‌شود. بلكه از ميانش عطر حيات‌بخش تو مي‌تراود. گويي كهنه‌پيراهن تو مُشك خُتَن دل اين صندوقچه شده است. قفلش را كه باز مي‌كنم اول از همه پيراهن سياه است كه غمين و افسرده، خودي نشان مي‌دهد. بر چشمانم مي‌نهم و مي‌بوسم، آنگاه با افتخار و اندوهي بي‌پايان تَنَش مي‌كنم. ناله‌اي مي‌شنوم از اين صندوقچه! آه خداي من! اين آه و ناله زنجير است كه با جيرينگ جيرنگ از نهانش، بيرون مي‌جهد. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249521 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
30.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 گفتگو با ذاکر قدیمی اهل بیت (ع) روستای چاله سرای شاندرمن | بخش اول ▪️ عباس شهبرگ، ذاکر پيشکسوت مسجد صاحب‌الزمان (عج) روستاي چاله‌سرا خاطرات مداحي‌هايش را مرور مي‌کند: 🏴 از سال ۱۳۴۲ تاکنون مداحي مي‌کنم؛ 🏴 اولين مرثيه‌ را براي حر بن يزيد رياحي خواندم؛ 🏴 در گذشته ميکروفون و بلندگو نبود؛ 🏴 اولين بلندگو که يک بلندگوي دستي بود را مشهدي شعبان پورمحمد براي مسجد و هيأت صاحب الزمان عج چاله‌سرا خريد؛ 🏴 مرحوم امامي، پدر شهيد دانيار امامي استاد مداحي من بود؛ 🏴 مرثيه‌خوان‌هاي بسياري در مسجد چاله‌سرا مداحي کرده‌اند؛ 🏴 روز عاشورا دسته عزاداري هيأت را به گلزار شهداي شاندرمن مي‌بريم؛ 🏴 روز تاسوعا دسته‌ي عزادار هيأت صاحب‌الزمان عج به امام‌زاده شفيع مي‌رود؛ 🏴 حضرت عباس عليه‌السلام را بسيار دوست دارم؛ 🏴 از ميان مرثيه‌ها، بحر طويل حضرت اباالفضل عليه‌السلام (شير سرخ عربستان) را خيلي دوست دارم؛ 🏴🏴🏴 عج تدوين و تنظيم 🎬 🎥& ✍️ 🏴🏴🏴 🖤 ♦️ @MasalNews
28.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 گفتگو با ذاکر قدیمی اهل بیت (ع) روستای چاله سرای شاندرمن | بخش دوم ▪️ عباس شهبرگ، ذاکر پيشکسوت مسجد صاحب‌الزمان (عج) روستاي چاله‌سرا خاطرات مداحي‌هايش را مرور مي‌کند: 🏴 از سال ۱۳۴۲ تاکنون مداحي مي‌کنم؛ 🏴 اولين مرثيه‌ را براي حر بن يزيد رياحي خواندم؛ 🏴 در گذشته ميکروفون و بلندگو نبود؛ 🏴 اولين بلندگو که يک بلندگوي دستي بود را مشهدي شعبان پورمحمد براي مسجد و هيأت صاحب الزمان عج چاله‌سرا خريد؛ 🏴 مرحوم امامي، پدر شهيد دانيار امامي استاد مداحي من بود؛ 🏴 مرثيه‌خوان‌هاي بسياري در مسجد چاله‌سرا مداحي کرده‌اند؛ 🏴 روز عاشورا دسته عزاداري هيأت را به گلزار شهداي شاندرمن مي‌بريم؛ 🏴 روز تاسوعا دسته‌ي عزادار هيأت صاحب‌الزمان عج به امام‌زاده شفيع مي‌رود؛ 🏴 حضرت عباس عليه‌السلام را بسيار دوست دارم؛ 🏴 از ميان مرثيه‌ها، بحر طويل حضرت اباالفضل عليه‌السلام (شير سرخ عربستان) را خيلي دوست دارم؛ 🏴🏴🏴 عج تدوين و تنظيم 🎬 🎥& ✍️ 🏴🏴🏴 🖤 ♦️ @MasalNews
قربان صحرائی چاله‌سرائی
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس سوم ـ کدام هيأت؟ ◾️ حسين جان! 🏴 من شيعه‌اي شمالي‌ام. همه مي‌گويند سرزمين مرطوب شمال، زنجير را زنگ‌زده كرده است، اما نه، اين داغ توست كه وجودش را فرسوده كرده و آن را اين‌گونه بيرون ريخته. شال سياه را بر گردن مي‌افكنم و پيشاني‌بند يا حسين بر جَبين مي‌بندم و به زنجير مي‌گويم: «بزن زنجير بر دوشم امشب...». شب اول محرّم است. مي‌خواهم به هيئت بروم، تمام شهرم «هيئت» شده است، اما كدام هيئت؟ با خود مي‌گويم بگذار از خاطرات كودكي‌هايم شروع كنم: امشب به هيئت عزاداري مسجد امام حسين عليه السلام روستايم مي‌روم، فرداشب هيئت صاحب‌الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف روستاي ديگر خواهم رفت و شب بعد هم هيئت عزاداري مسجد مهديه آن يكي روستا و... نه، اينجوري نمي‌شود. پس با هيئت‌هاي «قمر بني‌هاشم عليه السلام » و «روضةالحسين عليه السلام » و بقاع «سيد صفي‌الدين» و «امامزاده شفيع» و «امامزاده ابراهيم» چه كنم؟ پس كي به هيئت «امام جعفر صادق»، «رضويه»، «علي‌اصغر»، «زينبيه» و... بروم؟ عجب بوستان وسيعي داري كه گستره جغرافيا و زمان را در نورديده و رايحه‌اش را كه از هر اقليم حس كني، مطبوع و نامكرر است. مگر نه اين است كه صدها كيلومتر راه را از سمنان، كاشان، قم، تهران، شيراز، اصفهان، تبريز، كرمان، كرج و... پيموده‌ام تا خود را به عزاداري سنتي تو در «زادگاهم» برسانم؟ ◾️حسين جان! 🏴 شرمنده‌ام، شرمنده‌ام از ضعف و ناتواني‌ام كه لياقت حضور در همه اين مجالس را ندارم، پس ‌اجازه بده در برخي شركت كنم و از هر بوستاني، گلبرگي سرچين كنم، آن هم فقط حضور! همه جاي شهرم سياهپوش است. بر سردَرِ مغازه‌ها و منازل و اماكن عمومي و خصوصي كه بنگري اين پرچم سياه عزاي توست كه در ترنم نسيم خنك پاييزي، گويي لالايي اصغرت را زمزمه مي‌كنند. هرجا بنگري سياه است و سياه است و سياه‌. جامه ياران سياه و محفل و پرچم سياه، آري، آري اين سياهي يادگار زينب است. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249520 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
✍️ اگر میرمحله شاندرمن روزگاری به واسطه سادات بنی‌الزهرا سلام الله علیها، به «میرمحله» موسوم گشته بود، امروز اما در پیشانی ورودی روستای میرمحله تابلویی نصب شده که روی آن درج است: «به روستای زیبای میرمحله، زادگاه شهید سید فربود قوامی خوش آمدید». ... 🥀🥀🥀 نام: شهید سید فربود قوامی میرمحله نام پدر: میرشمس محل تولد: روستای میرمحله شاندرمن تاریخ تولد: ۰۱ / ۰۵ / ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۱۰ / ۰۵ / ۱۳۶۲ سن به هنگام شهادت: ۲۱ ساله یگان اعزامی: لشگر ۲۱ حمزه نزاجا وضعیت تأهل: مجرد تحصیلات: دیپلم محل شهادت: مهران، عملیات والفجر ۳ محل مزار شهید: میرمحله‌، مسجد سید طاهر 🥀🥀🥀 متن کامل در پيوندهاي زير 👇👇👇 http://deran52.blogfa.com/post/323/ و http://masalnews.ir/78367/ و http://www.rangeiman.ir/?p=14721/ و http://www.rangeiman.ir/?p=14729/ ♦️دهم مرداد ۱۴۰۱ مطابق با سي و نهمين سالگرد شهادت ✍️ 🌷 🔰 🆔 @sahranevesht
🏴 صله‌ي ميرزا کوچک جنگلي به مرثيه‌خوان عاشورا ◾️ مؤلف [سيد صفا موسوي] به خاطر دارم در سال‌های ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ هجری قمری مرحوم میرزا کوچک جنگلی در گوراب زرمیخ گیلان، عمارت و خانه مسکونی حاج سید رضی که از مالكين متنفذ و قدرتمند زمان بود سکونت داشت. مرکز حکومت میرزا در همین ساختمان بود. در ماه محرم، دهه اول عاشورا عموم قُراء اطراف گوراب زرمیخ دسته‌های عزاداری امام سوم شیعيان، حسين بن على (ع) را طبق رسم محلی، به خصوص در شب‌های تاسوعا و عاشورا و روز عاشورا به گوراب‌زرمیخ، مقابل بقعه سید ابراهیم حضور یافته مشغول عزاداری می‌شدند. هر يك از دسته‌ها که از مقابل عمارت حکومتی میرزا می‌گذشتند، قبلاً به حضور میرزا مي‌رسیدند. مؤلف جزء اطفال جلوی دسته، با برچم‌های سیاه اشعار زبر را می‌خواندیم: اندر عزای شاه شهیدان سرت سلامت میرزاکو چک خان سرت سلامت سالار گیلان سرت سلامت میرزاکو چک خان ... مرثیه‌خوان آن‌زمان به نام عيسى انتصاری که شاگرد زرگر و ساکن تَطَف بود، فعلا زنده است این جمله را ساخته و می‌خواند. مرحوم کوچک‌خان به هر يك از اطفال جلوی دسته، دو قران نقره احمدشاهی و به مرثيه‌خوان، ده تومان پول نقره می‌داد. 🏴🏴🏴 📚 منبع: تاريخ مکمل جنگل، ميرزاکوچک‌خان، نوشته سيد صفا موسوي، ص ۹ 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس چهارم ـ مسلم غريب ◾️ حسين جان! 🏴 به حسينيه‌اي مي‌روم و هيئتي. كم‌كم مي‌رسند مهمانان عاشقت، همه بي‌دعوت. گويي عقربه تقويم همه، روي صفحات سياه رسيده و زنگ حضور نواخته است. گرداگرد هر مسجد و حسينيه كه مي‌بيني دلباخته و شيفته است كه رديف به رديف نشسته‌اند. مداح ميكروفونش را بر مي‌دارد و با بسم الله الرحمن الرحيم و ذكر سلام و صلوات بر خاتم پيامبران، مقدمه‌اي را دم مي‌گيرد: بار الاها، نشود لال به هنگام ممات هر زباني كه فرستد به محمد صلوات بارها گفت محمد كه علي، جان من است هم به جان علي و جان محمد صلوات آنگاه مرثيه‌اي را دم مي‌گيرد. اوايل محرّم است. به همين دليل به كوفه بي‌وفا مي‌رود و با غربت مسلم عليه السلام هم‌نوا مي‌شود و غريبي او را ندا مي‌دهد: «منم مسلم كه در كوفه / غريب و در به در گشتم» جوانان و مردان سيه‌پوش، سينه‌زني را آغاز مي‌كنند و زنان هم، شيون و ناله سر مي‌دهند. ساعتي مي‌گذرد. عزاداران براي استراحت، دقايقي از مداحي و مراثي دست مي‌كشند. استكان‌هاي چايي توزيع مي‌شود. رنگ چاي آلبالويي است. اين چايي روضه‌ات عجب طعم خوش‌گواري دارد. بي‌انصافي و ناسپاسي است اگر نگويم قيمه خيمه‌گاه و حسينيه‌ات هم بسيار خوشمزه و ويژه و جان‌نشين است. وه كه تو چه مهمان‌نواز و رعيت‌پروري. يكي از خادمان مسجد كه معمولاً مأمور جمع‌آوري كمك‌هاي مردمي است، كلاه را از سر برمي‌دارد و با صلواتي دعا مي‌كند و مي‌گويد: «الاهي كه تن بيمار و كيسه بيمار نشوي، ‌بلند بگو يا حسين» و جمعيت در حالي كه صلوات مي‌فرستند، يا حسين‌گويان با جان و دل، دست به جيب مي‌برند و مبالغي در آن كلاه مي‌ريزند. اين كمكي است براي خرجي امور جاري مسجد كه جمع مي‌شود. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249518 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️ عطر چای روضه هیئت 🔸عباس آقا؛ لطفا آقا را برای ما معرفی نمائید. 🔹 ایشان مشته بوری شعبانی هستند که از سالها پیش تاکنون چای دستگاه امام حسین علیه السلام در مسجد چاله سرا را تهیه و تدارک می بیند و از هیئت صاحب الزمان عج پذیرائی می کند. حتی سال ۱۳۸۵ علیرغم طوفان بسیار شدیدی که در ایام محرم رخ داد، آقای شعبانی با افتخار و خستگی ناپذیر در پذیرایی از هیئت سنگ تمام گذاشتند. 🏴🏴🏴 عج 🎥& ✍️ 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
قربان صحرائی چاله‌سرائی
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس پنجم ـ صفاي روستايي ◾️ حسين‌جان! 🏴 اهالي روستاي من، با صفاي روستاييشان هر شب محرم براي تو و اهل بيت عظيم‌الشأن و ياران بلندمرتبه‌ات به شيوه سنّت اجدادي خويش عزاداري مي‌كنند. آنان شبي را به سفيرت مسلم بن عقيل اختصاص داده‌اند و شب ديگر به حُرّ خطاكار، نادم و پشيمان متوسل مي‌شوند. شب‌هاي بعد هم همين‌طور، يك شب دست توسل به قنداقه علي‌اصغر شش‌ماهه حلقه مي‌كنند و شبي هم بر دامن علي‌اكبرت چنگ مي‌زنند. اما شب نهم مخصوص ماه بني‌هاشم و علمدار غيور توست. آن شب، هر كس با هر تواني كه دارد در عزاي علمدار رشيدت، حضرت عباس عليه السلام مرثيه‌سرايي مي‌كند. آنان به ابوالفضل العباس عليه السلام بسيار باورمندند و علاقه دارند. «عباس» تو در زندگي و فرهنگ اين اهالي همچون «آب» روان كوهساران اين ديار، جاري است. آه! شرمنده‌ام حسين‌جان كه مقابل سكينه‌ات گفتم «آب». اين «آب» عجب قصه‌اي دارد. دست خودم نيست. مگر مي‌شود نام تو را برد و از آب يادي نكرد؟ ما همه تشنه آب فراتيم. گفتم فرات. آه از داغ عمو عباس. آدم به كربلايت كه مي‌آيد، قبل از حرم باصفا و مضجع شريف عبّاسَت، جذب گنبدي كوچك و فيروزه‌اي‌رنگ، مي‌شود. اين گنبد زيبا در ابتداي دو كوچه است كه به بازار، باز مي‌شود. ناخودآگاه به سويش مي‌روي، مي‌بيني روي آن نوشته: «مقام سقوط الكف الايسر لابي الفضل العباس.» اين جمله آتش به جان آدم مي‌زند و مي‌گويد: اينجا مكان افتادن دست ابوالفضل العباس عليه السلام است، جايي كه دست چپش از پيكر جدا شد. اندكي آن طرف‌تر و در ميان بازار انگشترفروشان، مقام دست راست عباست قرار دارد. تو گويي همه بازاريان و مشتريان زائر، انگشترها را به اين مقام متبرك مي‌كنند. سپس آن را بر انگشت خويش زينت مي‌دهند تا نشاني باشد از دست خدايي عباس عليه السلام . اين دو مقام همان جايي است كه عمو عباس مشك آب را به دست گرفته بود تا به طفلان عطشانت برساند، اما اُف بر روزگار كه دشمن امانش نداد و دستان نازنينش را قطع كرد و عباس دستانش را كنار نهر علقمه و شريعه فرات، ميان نخلستان كاشت تا عرش بر آن دستان مبارك تكيه زند و فرو نريزد. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249517 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
◾️ دهم مرداد سالروز درگذشت استاد «سید نهضت حسینی نژاد پونلی » است. ⬅️ استاد حسيني‌نژاد که از اهل سنت تالش و مؤلف کتاب «تالشنامه» بود، علاوه بر سبقه فرهنگي، از معدود افرادي بود که مي‌توان گفت تاريخ زنده بيش از هشتاد ساله اخير بخشي از گيلان، به ويژه «تالش» به شمار مي‌رفت. 🔶🔶🔶 ⬅️ اما شيفتگي‌اش به خاندان عصمت و طهارت، به خصوص حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام و سرور شهيدان حضرت حسين‌بن‌علي عليهماالسلام وصف‌ناپذير بود. ⬅️ آن مرحوم شعار پدرش را تکرار مي‌کرد و می‌گفت: «هرکس به کسي نازد، ما هم به علي نازيم». ⬅️ و يا وقتي نام امام حسين عليه‌السلام بر زبان جاري شد، بي‌درنگْ مرثيه‌اي سوزناک از سروده‌هايش را برايمان با احساس زمزمه کرد که آغازين ابياتش چنين است: ره به سوي کربلا دارد حسين (ع) لشکر از خيف و مني دارد حسين (ع) شهريار پاسدار دين حق عزم کوي نينوا دارد حسين (ع) سرفرازان مي‌رود تا سر دهد هر دو عالم خون بها دارد حسين (ع) آل طاها عترت ختم رُسُل دشمناني بي‌حيا دارد حسين (ع) ... ⬅️ به واسطه علاقه‌ي مفرطي که به ائمه اطهار عليهم‌السلام داشت در مدح و منقبت چهارده معصوم عليهم السلام اشعار نغز و شيواي زيادي سروده بود. ... 🔶🔶🔶 🔹در زمان حياتش فرصتي پيش آمد تا به ديدارش برويم. لمس پيوند زير شما را با متن گزارش خواندني و جذاب اين ديدار به ياد ماندني مرتبط مي‌کند: 👇👇👇 http://masalnews.ir/77093/ ✍️ 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
◾️ دهم مرداد سالروز درگذشت استاد «سید نهضت حسینی نژاد پونلی » است. ⬅️ استاد حسيني‌نژاد که از اهل سنت تالش و مؤلف کتاب «تالشنامه» بود، علاوه بر سبقه فرهنگي، از معدود افرادي بود که مي‌توان گفت تاريخ زنده بيش از هشتاد ساله اخير بخشي از گيلان، به ويژه «تالش» به شمار مي‌رفت. 🔶🔶🔶 ⬅️ اما شيفتگي‌اش به خاندان عصمت و طهارت، به خصوص حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام و سرور شهيدان حضرت حسين‌بن‌علي عليهماالسلام وصف‌ناپذير بود. ⬅️ آن مرحوم شعار پدرش را تکرار مي‌کرد و می‌گفت: «هرکس به کسي نازد، ما هم به علي نازيم». ⬅️ و يا وقتي نام امام حسين عليه‌السلام بر زبان جاري شد، بي‌درنگْ مرثيه‌اي سوزناک از سروده‌هايش را برايمان با احساس زمزمه کرد که آغازين ابياتش چنين است: ره به سوي کربلا دارد حسين (ع) لشکر از خيف و مني دارد حسين (ع) شهريار پاسدار دين حق عزم کوي نينوا دارد حسين (ع) سرفرازان مي‌رود تا سر دهد هر دو عالم خون بها دارد حسين (ع) آل طاها عترت ختم رُسُل دشمناني بي‌حيا دارد حسين (ع) ... ⬅️ به واسطه علاقه‌ي مفرطي که به ائمه اطهار عليهم‌السلام داشت در مدح و منقبت چهارده معصوم عليهم السلام اشعار نغز و شيواي زيادي سروده بود. ... 🔶🔶🔶 🔹در زمان حياتش فرصتي پيش آمد تا به ديدارش برويم. لمس پيوند زير شما را با متن گزارش خواندني و جذاب اين ديدار به ياد ماندني مرتبط مي‌کند: 👇👇👇 http://masalnews.ir/77093/ ✍️ 🏴🏴🏴 🖤 ♦️ @MasalNews
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس ششم ـ مير علمدار ◾️ حسين‌جان! وقتي نام عباس تو مي‌آيد، داغ جانسوز آن يگانه برادر وفادار و سردار نام‌آور سپاه تو، سينه را مي‌فشارد و سرشك اشك از ديدگان ناقابل علاقه‌مندانت همچون باران بهاري فرو مي‌ريزد. آنگاه بي‌اختيار دست به سوي سينه مي‌رود. ◾️ حسين‌جان! 🏴 براي ما گفته‌اند و در تاريخ ثبت است كه قامت عباس دلاورت، همچون سروي افراشته، رشيد بود و طلعت زيبا و نوراني‌اش، ماه را شرمنده مي‌كرد. وقتي سوار بر اسبي تنومند و فربه مي‌شد، ‌پاهاي مباركش به زمين مي‌رسيد؛ گويي اسب، هيبت و شكوه و جلالش را برنمي‌تابد. كسي چه مي‌داند شايد اسب هم، در مقابل آن نام‌آور، تواضع و سر كُرنش فرود مي‌آورد. شايد هم وقتي عباس بر پشتش سوار مي‌شد، اين اسب در ميان هم‌نوعان به خود مباهات مي‌كرد و به ديگر اسبان فخر مي‌فروخت كه سواري چون عباس بر پشتش نشسته است. باور كن امروز هم وقتي انسان با پاي دل، قدم در مضجع شريف ابوالفضل العباس عليه السلام مي‌گذارد، با همين چشمان دنيايي‌اش، هيمنه و هيبت رشيدش را مي‌تواند از فضاي ضريح منورش صيد كند و خوشا به حال آنان كه چشم بصيرتشان باز است. ديروز و امروز و فردا و فرداهايي كه از روزگار باقي است، عباس دلاور تو همچون آبي زلال در فرهنگ مردم شيعه و حتي ديگر مذاهب، جاري است و شيعيان، آن را با چيز ديگري عوض نمي‌كنند. شب نهم با عزاداري براي عباس تو گذرانده مي‌شود. روز تاسوعا مردمان اين ديار آرام و قرار ندارند. همگان خود را به دسته‌ها و هيئت‌هاي مختلف مي‌رسانند تا در صفوفي فشرده و متراكم به سمت چند بقعه متبرك در شهر حركت كنند. آنان در حالي كه سرتاپا سياه‌پوشند بر سر و سينه مي‌زنند و با ذكر مصائب تو و اهل بيت مكرمت، خود را به بقاع متبرك ميرمحله، شالما، امامزاده ابراهيم، وردم، سنگ‌بست، امامزاده شفيع و پيرون‌بست مي‌رسانند. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249516 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس هفتم ـ عباس در امامزاده شفيع ◾️ حسين جان! اجازه بفرما براي احياي خاطرات كودكي‌هايم، تاسوعا را همراه هيئت‌هاي عزاداري مساجد امام حسين عليه السلام دران، صاحب‌الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف چاله‌سرا، مهديه نيلاش، چله‌خانه ظهرابچي انجيلان، امام صادق عليه السلام سياهمرد و... به بقعه مبارك امامزاده شفيع بروم و تاسوعاي عبّاست را از آنجا به محضرت گزارش دهم. ◾️ حسين جان! 🏴 اين بقعه متبرك در دل طبيعت زيباي شاندرمن و در كنار رودخانه مرغك قرار گرفته است. عباس تو آن قدر خواهان دارد كه روز تاسوعاي عزاداري تو، تمام امامزاده شفيع، سياه‌پوش مي‌شود و جايي براي سوزن انداختن باقي نمي‌ماند. موج جمعيت عزادار كه در سوگ علمدار رشيد كربلا، حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام آنجا گرد مي‌آيند مثال‌زدني و توصيف‌ناشدني است. آنان تا اذان مغرب عزاداري مي‌كنند و سپس ساعتي به رتق و فتق امور زندگي خويش مي‌پردازند و دوباره به مساجد و هيئت‌ها بر مي‌گردند تا در شب عاشورايت در سوگ تو سنگ تمام بگذارند و به دل خويش تسلي دهند. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249514 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
قربان صحرائی چاله‌سرائی
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس هشتم ـ هيأت يک نفره ◾️ حسين‌جان! 🏴 مي‌خواهم از هيئتي ويژه و منحصر برايت بگويم؛ هيئتي كه شايد تاكنون از آن گزارشي در هيچ دفتر و ديباچه‌اي ثبت نشده باشد، اما فقط خدا و خودت از راز آن هيئت آگاهيد. مي‌خواهم براي شما از هيئتي يك‌نفره بگويم؛ آري، هيئتي با جمعيتي يك نفره. هنوز ساعتي به اذان صبح باقي است. صداي زنگوله رمه از حاشيه ييلاق «خشكه‌دريا» در حومه ييلاق سرسبز «دَشتِه» و در پايين‌دست قله سر به آستان آسمان كشيده «خِنديلَه پِشت» به گوش مي‌آيد. پيرمرد هشتاد ساله، امشب پسران را به هيئت «سيّدالقاسم» فرستاده است و خود به تنهايي گلّه را چوپاني مي‌كند. او جوانانش را كه علي‌اكبري پرورانده، عاشقانه فرستاده هيئت. اما عشق تو، حبيب‌وار در تمام وجودش تنيده، مگر مي‌تواند تو را فراموش كند؟ در حالي كه او فانوس كلبه جنگلي‌اش را خاموش كرده است و رداي چوپاني بر دوش افكنده و به چوب‌دستي شباني‌اش همچون عصاي كليم تكيه داده، آرام‌آرام بر سينه مي‌زند و با كربلايي محمود بهجت فومني هم‌نوا مي‌شود و زمزمه مي‌كند: 🖤 امشبي را شه دين در حرمش مهمان است، مكن اي صبح طلوع 🖤 عصر فردا بدنش زير سم اسبان است، مكن اي صبح طلوع ◾️ حسين جان! 🏴 در اين هيئت عظيم، او به تنهايي هم مداح است و هم سينه‌زن و هم گريه‌كن. مرحبا به صفايش كه نه كسي مي‌بيند و نه كسي مي‌شنود و نه كسي مي‌داند كه اينجا هم هيئتي است، اما هيئتي به ژرفاي اقيانوس با باوري به گستره هستي، ولي با جمعيتي يك‌نفره. كسي چه مي‌داند، شايد در اين درخت‌زار تاريك، صداي زنگوله رمه، نوحه‌اش را دم گرفته باشد. مرحبا به صفاي اين پير و حسينيه و هيئتش. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249513 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht
⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس نهم ـ صبح زار زار ◾️ حسين جان! 🏴 در بخش‌هايي از اين ديار بعد از نماز صبح، ساعتي به سوگواري صبحگاهي با نام «زار زار» مي‌پردازند كه عزاداري نوجوانان و كودكان است. آنها به ياد لب خشكيده و تشنه علي‌اصغر و قاسم بن الحسن خواب بامدادي را بر خود حرام مي‌كنند و با هدايت چند بزرگ‌تر مراسمي ويژه و خاصي برگزار مي‌كنند كه سوز مرثيه‌هايش دل را ريش مي‌كند و آواي سينه‌زني‌اش ديده را باراني. اينجا مرسوم است كه همه اهالي روستاها، هيئت‌هايشان را به سوي مساجد جامع شهر روان ‌كنند. حضور جمعيتي را كه تا عصر عاشورا، اطراف مسجد جامع شهر ماسال و شاندرمن عزاداري مي‌كنند نمي‌توان توصيف كرد. آنان در ماتم تو و فرزندان و ياران وفادارت بر سر و سينه مي‌زنند تا بلكه اندكي توانسته باشند با خواهر مظلومت، حضرت زينب كبري عليها السلام همراهمي و همدردي كرده باشند. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249511 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht