•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است
دائم گرفته چون دل من روی ماهش است
دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند
شرح خزان دل به زبان نگاهش است
دیدم نهان فرشته شرم و عفاف او
آورده سر به گوش من و عذرخواهش است
بگریخته است از لب لعلش شکفتگی
دائم گرفتگی است که بر روی ماهش است
افتد گذار او به من از دور و گاهگاه
خواب خوشم همین گذر گاه گاهش است
هر چند اشتباه از او نیست لیکن او
با من هنوز هم خجل از اشتباهش است
اکنون گلی است زرد ولی از وفا هنوز
هر سرخ گل که در چمن آید گیاهش است
این برگهای زرد چمن نامه های اوست
وین بادهای سرد خزان پیک راهش است
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
تا درخشیدن خورشید بریز ای ساقی
آب چون آتش زرتشت به جام جمشید
وقت آنست که با هم ره صحرا گیریم
کز دم باد سحر بوی بهار آمد و عید
سبزه آیات هدی بر ورقِ کِشت نوشت
داد با مرغ سحر درس مقام توحید
سرونازا لب جو با تو نشستن دارد
بامدادان که برآشفت صبا طُرّۀ بید
گل چو شاهنشه ایران زده خرگه به چمن
سرو افراشته چون پرچم شیر و خورشید
گل درآمد دگر از پرده چو نسوان وطن
باد نوروز چو فرمان شه این پرده درید
روز آزادی نسوان به شب عید امسال
شهریار دهد از صبح امید تو نوید
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه تار
که پرده های شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکسته دل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفه زار آمد
به سان دختر چادرنشین صحرائی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد
فکند زمزمه گلپونه ئی به برزن وکو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد
گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بارآمد
دگر به حجره نگنجد دماغ سودائی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد
بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سه تار
غزل بیار که بلبل به شاخسار آمد
برون خرام به گلگشت لاله زار امروز
که لاله زار پر از سرو گل عذار آمد
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهاکه بر سرم از دور روزگار آمد
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بی قرار آمد
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد
آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
قندیل مه آویزه محراب برآمد
دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد
چون غنچه دل تنگ من آغشته به خون شد
تا یادم از آن نوگل سیراب برآمد
ماهم به نظر در دل ابر متلاطم
چون زورقی افتاده به گرداب برآمد
از راز فسونکاری شب پرده برافتاد
هر روز که خورشید جهانتاب برآمد
دیدم به لب جوی جهان گذران را
آفاق همه نقش رخ آب برآمد
در صحبت احباب ز بس روی و ریا بود
جانم به لب از صحبت احباب برآمد
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد
ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا
چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد
نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین
به سراغ غزل و زمرمه یار آمده باشد
از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری
باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر
شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی
به تماشای من آن لاله عذار آمده باشد
شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند
روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
دل و جانیکه دربردم من از ترکان قفقازی
به شوخی می برند از من سیه چشمان شیرازی
من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم
تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی
بیا این نرد عشق آخری را با خدا بازیم
که حسن جاودان بردست عشق جاودان بازی
ز آه همدمان باری کدورتها پدید آید
بیا تا هر دو با آیینه بگذاریم غمازی
غبار فتنه گو برخیز از آن سرچشمه طبعی
که چون چشم غزالان داند افسون غزل سازی
به ملک ری که فرساید روان فخررازیها
چه انصافی رود با ما که نه فخریم و نه رازی
عروس طبع را گفتم که سعدی پرده افرازد
تو از هر در که بازآیی بدین شوخی و طنازی
هر آنکو سرکشی داند مبادش سروری ای گل
که سرو راستین دیدم سزاوار سرافرازی
گر از من زشتئی بینی به زیبائی خود بگذر
تو زلف از هم گشائی به که ابرو در هم اندازی
به شعر شهریار آن به که اشک شوق بفشانند
طربناکان تبریزی و شنگولان شیرازی
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈
#شهریار سخن
صدها سلام برگل رخسار شهریار
صدها درود بر دل تبدار شهریار
گفتار من به نقطهی پایان کجا رسد؟
کآغاز کردهام سر گفتار شهریار
او بود اگر اسیرو گرفتار عشق یار
یاران کنون اسیرو گرفتار شهریار
شور پری چوحال پریشان او گرفت
داغی نهاد بر دل بیمار شهریار
این داغ عشق تا به ثریای معرفت
شد همچو شمع قافله سالار شهریار
در بوستان سبز غزل لالهها نشاند
آن نالههای سرخ دل زار شهریار
برقلههای ملک ادب پرچمی بلند
ماندهست یادگار ز آثار شهریار
شد شهریار شعرو سخن، شهریار عشق
تاج است بر سر سخن اشعار شهریار
خط کمال بر ورق جان او عیان
چشمم خطا ندیده ز انوار شهریار
خوابش حرام گشت و حلالش که حال او
دارد حکایت از دل بیدار شهریار
دیوان مگو که گلشن عشق است و مرز دوست
دیوان پر ز رمز و پر اسرار شهریار
سلطان شعر و حافظ ثانی لقب گرفت
حقّا که این مقام سزاوار شهریار
ریزد ز کوه سینهی او چشمه چشمه شهد
در جام جان کلام شکربار شهریار
یک آسمان ستاره و صد بغض پاره داشت
شبهای تار و زمزمهی تار شهریار
سرشار شد شکوفهی شعر از نگاه او
از اشک و از تبسم سرشار شهریار
(حیدربابا)که خاروخس وسنگ و خاک بود
دردانه شد ز کلک گهربار شهریار
دیوار، دور باغ ادب شد بنا بسی
افکند سایه بر همه دیوار شهریار
گفتیم و گفتهاند چه بسیار ازو ولی
کم گفتهایم باز ز بسیار شهریار
(راوی)منم که ازدل دیوانهام نرفت
یک لحظه عشق و حسرت دیدار شهریار
#اکبرامیرخانی #راوی
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
جز من به شهرِ یار کسی شهریار نیست
شهری به شاه پروری شهر یار نیست
در بارگاه سلطنت فقر ، شاه را
بندند در برخ که به دربار بار نیست
من طایر بهشتیم اما در این قفس
حالی اسیر عشقم و جای فرار نیست
برگ خزان به زردی رخسار من مباد
ای گل که در طراوت رویت بهار نیست
از خون لاله بر ورق گل نوشته اند
کاوخ به عهد لاله رخان اعتبار نیست
شاهد شو ای ستاره که آن مست خواب ناز
آگه ز حال عاشق شب زنده دار نیست
گویند مرگ سخت بود ، راست گفته اند
سخت است لیک سخت تر از انتظار نیست
از روزگار عاطفه هرگز طمع مدار
اصلا نشان عاطفه در روزگار نیست
منصور زنده باد که در پای دار گفت
آسان گذر ز جان که جهان پایدار نیست
جان پرور است زندگی شهر یار لیک
جز غم به شهریار در این شهر ، یار نیست
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
سری به سینه خود تا صفا توانی یافت
خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت
در حقایق و گنجینه ادب قفل است
کلید فتح به کنج فنا توانی یافت
به هوش باش که با عقل و حکمت محدود
کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت
جمال معرفت از خواب جهل بیداریست
بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت
تحولی است که از رنجها پدید آید
نه قصه ای که به چون و چرا توانی یافت
تو حلقه بردر راز قضا ندانی زد
مگر که ره به حریم رضا توانی یافت
ز قعر چاه توان دید در ستاره و ماه
گر این فنا بپذیری بقا توانی یافت
کمال ذوق و هنر شهریار در معنی است
تو پیش و پس کن لفظی کجا توانی یافت
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردن است
از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
این هم اگر چه شکوه ی شحنه به شاه کردن است
گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است
بوسه ی تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزه ی آب زندگی توشه راه کردن است
خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24
•┈┈•❀🕊🍃🌸🌺🌸🍃🕊❀•┈┈•
تا درخشیدن خورشید بریز ای ساقی
آب چون آتش زرتشت به جام جمشید
وقت آنست که با هم ره صحرا گیریم
کز دم باد سحر بوی بهار آمد و عید
سبزه آیات هدی بر ورقِ کِشت نوشت
داد با مرغ سحر درس مقام توحید
سرونازا لب جو با تو نشستن دارد
بامدادان که برآشفت صبا طُرّۀ بید
گل چو شاهنشه ایران زده خرگه به چمن
سرو افراشته چون پرچم شیر و خورشید
گل درآمد دگر از پرده چو نسوان وطن
باد نوروز چو فرمان شه این پرده درید
روز آزادی نسوان به شب عید امسال
شهریار دهد از صبح امید تو نوید
#شهریار
─═┅✰❣✰┅═─
لطفا" به کانال شهر شعر و ادب #بپیوندید👇
@sahreseroadab
کانال #شعرای_هیدج در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/4128112887C04235b2b24