https://eitaa.com/joinchat/1526268320C4647fef38b
چله ترک گناه داریم همگی بسم الله بگید بیاید
انشاءالله سربلند باشیم همگی در این راه
#فور
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
-
شھادت
آغازخوشبختیاست
خوشبختیایکھپایانندارد
شھیدکهبشوی
خوشبخت ابدۍمیشوی(:
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
_
آقایِ امام حسین!
ما خسته ایم،
از دنیایی که هر چی فراق داشت
یک جا نوشت پایِ ما ..💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثلا امام حسین...❤️🩹
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
"كأنَّضُلوعيتُناديك"
+انگاراستخوانهایمصدایتمیزنند❤️🩹-
#دلی
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 #پارت۱۰۱ صدای دختر حاجی آروم و ملایم امد _بابا میشه کمک کنید حاج اکبر رو جابه جا کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۱۰۴
به محض رسیدن به خونه عکسی که با دل جون گرفته بودمش رو تو لب تاب ریختم و از گوشیم پاکش کردم.
فردا وقتی عکسها رو به نازنین نشون دادم
اول شوکه و بعد متعجب نگاهم کرد سکوتش نشون میداد باور نکرده.
_چیه ؛ باور نداری؟
_نه
آخه مگه میشه اون دایی کله گنده فقط این رفقا رو داشته باشه؟
یا تو داری ما رو میپیچونی یا اونا دارن بازیت میدن!
_چی میگی برای خودت؟
اونا اصلا نمیدونستند من میخوام برم مسجد
که بخوان من رو بازی بدن!
من هرچی فکر میکنم متوجه نمیشم کجای این خانواده و دایی مشکوکه که نقشه ی قتل کشیدید!
_به به آقا محمد حرفای جدید میگی!
این بار چیزی از حرفات گزارش نمیکنمولی دفعه ی بعدی وجود نداره
تو هم هر کاری که بهت گفته میشه فقطیگی چشم.
در ضمن ما دنبال این چهار تا جانبازی که بدون کپسول نفس ندارن نیستیم
دنبال دوستای کله گنده و نفوذیشون هستیم تو هم اگر خیلی زرنگی یه چیزی ازاونا پیدا کن.
نه که تو همه عکس ها جوری عکس گرفتی انگاری رفتی سیزده بدر...!
حرفی باهاش نداشتم و حرفی نزدم که رفت و در رو محکم پشت سرش بست.
باید فکری میکردم
باید به ظاهر دنبال این باشم که از دایی مدرک جمع کنم
ولی در اصل باید پول عمل دختر عموم رو جور میکردم تا بتونم سفته هام رو پس بگیرم و خودم رو از بند خلاص کنم.
تو مرام من نمک خوردن و نمکدون شکستن نبود.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 تواب💗
#پارت۱۰۵
چند روزی از امدن نازنین می گذشت
خبری ازش نبود منم باهاش تماسی نگرفته بودم.
ولی صبح با پیامکی که فرستاد شوکه شدم
حالا هرچی شمارش رو میگیرم که یه توضیح بهم بده برنمیداره.
عصبی طول و عرض اتاق رو طی میکردم و به خودم و کسی که باعث این گرفتاری بود بد و بیراه میگفتم.
صدای در خونه که آمد از آیفون نازنین رو دیدم در رو باز کردم و منتظر جلوی در ایستادم.
_سلام شاه داماد
حال و احوالتون ؛ خوبید ان شاالله
داداشی چقدر دوست داشتم تو رخت دامادی ببینم تو رو
خدایا شکرت که این آرزوی منم برآورده شد.
اگر چیزی نمیگفتم به چرت و پرت گفتن ادامه میداد
بدون هیچ جواب فقط پرسیدم :
_بگو بدونم پیامکی که فرستادی یعنی چی؟
_یعنی اینکه قراره داماد بشی!
بلند شدم و عصبی به طرفش رفتم که لبخندش رو جمع کرد و جدی گفت:
_گوش کن ببین چی میگم
هر چی فکر کردیم به این نتیجه رسیدیم که هرچی هست تو اتاق کار دایی هست
از اونجایی که همیشه تو اتاق کارش هست و ماهم به اونجا دسترسی نداریم باید تو عضوی از این خانواده بشی تا بتونی به اون اتاق بری و مدارک و هرچی که نیاز هست رو بذاری وبیاری
بعد آزادی...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۱۰۶
_صبرکن ؛ من متوجه نشدم مگه شما به جاهای دیگه خونه ی حاجی ودایی دسترسی دارید؟
باخنده گفت:
_خیلی دست کم گرفتی!
تو اون خونه شنود کار گذاشتیم خونه ی حاجی کنترل شده هست و خبری هم نیست فقط خونه ی دایی یه اتاق قفل بود و وقتی هم برای باز کردنش نداشتن اون اتاق در دسترس مانیست نمیدونیم اونجا چه خبره
_لعنت به شما
لعنت به من که کنار شما کار میکنم
شما معنی حریم رو میدونید؟
چه طور اون شنود رو کار گذاشتید؟
_بس کن محمد هرچی کمتر بدونی برای خودت بهتره
منم حوصله نداره بخوام تو رو قانع کنم
فقط کاری که قرار هست انجام بدی رو بهت میگم.
قرار شده بری خواستگاری سوجان.
سکوت من رو که دید ادامه داد
تازه خیلی هم ازتو خوششون میاد
همین چند شب پیش وقتی روجا از تو تعریف میکرد و وسط حرفش گفت عمو محمد
سوجان یه سوال ازش پرسید
با اینکه دلم میخواست بدونم چی در مورد من میگفتن ولی بازم حالت عصبی خودم رو حفظ کردم و چیزی نگفتم که ادامه داد
سوجان از دخترش پرسید حتما خیلی عمو محمد رو دوست داری که همش در موردش حرف میزنی؟
روجا هم وقتی گفت:
_اره مامان خیلی...
سوجان در جوابش میدونی چی گفت؟
اگر خودم گوش نکرده بودم باورم نمیشد وقتی گفت:
_ایشون آدم مهربون و بامحبت و خیری هستند مامانم باید این جور آدم هارو دوست داشت چون تعدادش تو دنیا کمه !
_محمد باورت میشه دختر حاجی اینجوری بگه درموردت ؟
خدایی کلی خوشمان امد.ایولاداری!
همون موقع بود سند ازدواجت رو امضا کردند و گفتند بهت اطلاع بدم مثل اینکه دخترحاجی دلش پیش تو گیر کرده...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۱۰۷
هرچند که خودم مشتاق بودم و آرزو هر پسری ازدواج با دختر نجیب و با حیایی مثل دختر حاجی هست.
ولی این ازدواج از هر لحاظ درست نبود
و من حق انتخاب نداشتم.
فعلا نقش من نقش یه مترسک بود.
به هر حال...
من نمیخواستم با دروغ برم جلو...
دلم نمی خواست یه محمد پوچ رو بشناسن
اگر دختر حاجی درمورد من نظر خوبی داره
پس نباید با دروغ این نگاه رو خراب کنم.
با تکان خوردن دست نازنین جلوی صورتم به خودم امدم و نگاهی بهش کردم که یعنی چی؟
_حله دیگه ؟
با سوجان صحبت کنم ؟
_نه
_محمد تو حق انتخاب نداری!
حق مخالفت نداری!
دلت نمیخواد که تهدیدت کنن!
با اونا نمیشه شوخی کرد دیدی چه راحت روجا رو دزدیدن به همون راحتی میتونن زندگی یکی رو محو و نابود کنن.
با سری پایین افتاده و دلخور از موقعیتی که داشتم گفتم :
_محلت بده کمی فکر کنم
خودم بهت خبر میدم
_باشه حله تا فردا خبرش رو بهم بده
بعد هم رفت و پشت سرش در رو بستم
بهتر بود خودم پا پیش میگذاشتم
بهترین کار این بود خودم جلو میرفتم ولی چه جوری ؟
بهتره اول به حاجی بگم
نه اول به دخترش میگم باید بهش ثابت کنم نیت من پاک هست.
فقط گرفتارم و نیاز به کمکشون دارم.
یعنی چه واکنشی نشون میده
کمکم میکنن یا نه تحویل پلیسم میدن
با این فکرهای آشفته روزم رو گذروندم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۱۰۸
امروز صبح با هر بدبختی بود
تصمیمم رو گرفتم ؛ بهتر بود خودم پا پیش بگذارم و خودم تمام ماجرا رو بگم اینجوری وجدانم آرامش میگرفت
مگر نه اینکه حاجی تو سخنرانیش گفته بود:
بزرگترين گناه کبيره مايوس و نااميد شدن از رحمت الهي هست.
یادمه این حرف امام علی بود.
پس نا امیدی جایی نداشت .
منم با تمام وجودم امید داستم به نگاه خدا
از مولا علی مدد گرفتم رو دلم رو یک دل کردم و راهی بیمارستانی که دختر حاجی اونجا کار میکردم شدم.
بعد از پرس و جو کردن متوجه شدم شیفت شب بوده و الان احتمالا شیفتش تموم میشه
برای همین بدون معطلی بیرون بیمارستان منتظر ایستادم.
زیاد طول نکشید که دختر حاجی با همون چادر مشکی و باهمون حیا ی همیشگیش
ازورودی بیمارستان خارج شد و به طرف خیابون اصلی راه افتاد
سریع خودم رو نزدیکش رسوندم
_سلام
_سلام
شما این وقت !
اینجا چی کار میکنید ؟
_باشما کاری داشتم میشه صحبت کنیم ؟
_بله بفرماید
ولی بابا خونه هست
_خونه نه
اگر امکانش هست اول باخودتون صحبت کنم
بعد با حاجی
اینجا یه پارک هست.
من زیاد مزاحمتون نمیشم اگر میشه بیایید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 تواب 💗
#پارت۱۰۹
حالا که نشسته بودم و دختر حاجی منتظر حرفهای من بود قفل کرده بودم و هیچ جوره نمیدونستم باید از کجا شروع کنم.
کمی دست دست کردم و بالاخره با حرف دختر حاجی مجبور شدم شروع کنم.
_اگر حرفی هست بفرمایید من گوش میکنم
واگر نه که من برم پدر دلواپس میشن.
ناچار سرم رو پایین انداختم و عرق پیشونیم رو پاک کردم و در دل توکلی به امام علی کردم و شروع کردم
اول اینکه نظرتون هر چی بود.لطفا واکنش نشون ندید که جلب توجه کنه .
_راستش برای خودم سخته گفتنش در این شرایط و در این مکان ولی چاره ای ندارم.
راستش سوجان خانم من ؛ من میخواستم اگر شما اجازه بدید برای خواستگاری با خانواده مزاحمتون بشم.
سکوتش باعث میشد بیشتر خجالت زده سر به پایین نگه دارم.
_آقا محمد نظر من منفی هست.
با شنیدن این حرفش یخ کردم
حتی نخواست فکر کنه !
پس چی فکر کردی آقا محمد شما شخصیتی نیستی که بخواد برات وقت بگذاره و بهت فکر کنه!
به حال خراب خودم پوزخندی زدم که بلند شد
همراهش بلند شدم و بدون معطلی ادامه دادم
ممنون که حتی قابل ندونستید ساعتی فکر کنید ولی حرف من تموم نشده
میشه بنشینید
_نشست و نشستم.
راستش من هم مثل شما
خودم رو لایق این امر با شما نمیدونستم ولی حرف دل رو باید گفت منم خوشحالم که گفتم و شانسم رو صادقانه محک زدم حالا به بن بست خوردم هم به فال نیک میگیرم.
اما ادامه ی حرفام کمی تلخ هست
ولی به کمکتون نیاز دارم
حمله ایران در پی انتقام خون شهدای فلسطین و کنسول گری ایران در دمشق به سمت سرزمین اشغالی آغاز شد
بِسـمِرَبِّنآمَــتْکھاِعجٰآزمیکنَد••
یـٰااُمٰـاهْ🌼••
سلامروزتونمعـطربهنآم
امامصـٰآحِبَالزمٰان؏💛.•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادتونه گفتیم انتقام میگیریم…!
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
هدایت شده از ♥️🌸
شمارھ شما:(13)✨♥️🌻
بسمڪیااللہ؛ 🌱
+أيْنَماڪانَاسمالحُسَيْن فهُناڪ َالجنّة . . . ″ -هرڪجانامحـسیناست..؛ همانجاستبهشت ..🩵🫀..′':)) ️
شروع:³⁰'¹'¹⁴⁰³ ッ♥️✨
فرصت:¹'²'¹⁴⁰³ ッ♥️✨
جایزھ:اولین نفر 300 هزار تومن✨
دومین نفر 200 هزار تومن💖✨
سومین نفر 100 هزار تومن.✨🌸
جهت شرکت در مسابقھ:👇♥️✨
@ffffip5
کانال اصلی:
@Dhoktarane_fatemii 🥺
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
-❤️🩹-
-شنیدهامکهخرابهتحویلمیگیریولیآبادتحویلمیدی!
آقاجان؛ میشهمنممیشهتحویلبگیری؟(:💔
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
ماه کربلا..
شما که باب الحوائجی
میشه دعا کنی ماهم بشیم علمدارِمولامون؟!((:❤️🩹
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
هدایت شده از نـبـض زنـدگـی؛
مـراتاجــانبـودجـانـانتوبـاشـی
زِجــانخوشـتـرچـهبـاشـد؟
آنتـوبـاشـی...🤍🗞
شکستههای دلترا به بازارِخدا بِبَر ؛
خدا خود، بَهایِ شِکستهدِلان است ❤️🩹:)))
#بیوگرافی🤍
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
پروردگارت هیچگاه فراموشکار نیست
پس با تمام وجود به او اعتماد کن
#بیوگرافی🤍
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」