#ادامه_قسمت_چهار
حمید ادامه داد: قران نه اغراق میکنه و نه افسانه رو میگه . قول خدا عین حق هست.دروغ هم نمیگه
این آیه میگه هرکی از دنیا رفته بخاطر خدا،در راه خدا یعنی شهید شده باشه اصلا نمرده. بلکه زنده است. شاید در نگاه اول ما اینو متوجه نشیم یعنی چی؟
یه معنیش اینه که اصلا پیش مُرده های عادی نیستن. یه معنیش اینه که میتونن در دنیا دست گیری کنند.
حالا شهادت امام حسین هم همینه. مقامی بوده که فقط و فقط لایق خود امام هست. یعنی خدا میخواسته امام حسین به او درجه ی والای شهادت برسه.
اما این رو باید خود امام بخواد. یعنی چی؟
یعنی امام حسین باید در مقابل ظلم و جور بایسته تا شهید بشه!
ببین بذار برات واضح تر بگم. تو الان شاید پیش خودت بگی چطور امام حسین با وجودی که میدونستن کشته میشن باز هم به کربلا رفتند ایا این خودکشی نیست؟
گفتم: آفرین سوال منم همینه.
حمید مکثی کرد و این طور جواب داد:
ببین پیشینه ی فرزندان هندجگرخوار، پیشینه ی حیله و نیرنگ بود که جدیدترین خیانتشون رو در مواجهه با امام مجتبی علیه السلام می شه دید.
ایشون رو حتی بعد از امضای صلح نامه و در تنهایی شون با مکر اموی مظلومانه شهید کردن.
دور از انتظار نبود که سرنوشت سیدالشهدا هم چیزی جز شهادتی غریبانه نباشه.
با این تفاوت که دیگه ظالمان امان نمی دادند که احدی از اهل بیت باقی بمونند.
انحراف هم امان نمی داد که خطی از اسلام بمونه
در این وضع، امام یا باید با ذلت گوشه ای ساکت می شدن و به میراث انبیای الهی که در حال محوشدن بود نعوذبالله خیانت می کردن،
یا گاهی مخالفتی با انحرافات ابراز می کردند که اون هم آخرش ، با توجه به پیشینه طاغوتی و استبدادی اموی ها، مهجورانه شهادت را در سکوت و بی خبری مردم می چشیدند.
یا این که خروج می کردند و با پرچم امر به معروف و نهی از منکر شهادتشون را علنی می کردند .
خب به نظرتون نتیجه اولی چی میشد؟ اینکه امام ساکت بشن.
محسن کمی فکر کرد و گفت: اون وقت دین از بین میرفت و در واقع امام دیگه لایق امامت نبود.
_آفرین. نتیجه اش میشد محو دین و خروج امام از عدالتشون . نتیجه دومی چی؟
شهادت غریبانه امام، و رخوت امت و ادامه این فسادها بود.
نتیجه سومی هم که خروج امام بود با پرچم امر به معروف ، شهادت جریان ساز امام و فریاد بر سر امت اسلامی تا اون ها علیه انحراف انقلاب بیدار بشن.
پس امام از میان مرگ و زندگی که نه، از میان شهادت جریان ساز با شهادت در سکوت یکی رو انتخاب کردند. پرچمی رو بالا بردند که تا امروز هم پایین نیومده.
🏴هیهات من الذله.
فواد پرسید: خب حالا چرا زن و بچه اش رو ببره با اون طرز فجیع که اذیت شن.
حمید نفسش را آه مانند بیرون داد.
یه دلیلش این بود که مردم بدونن که ظلم یزید تا چه حد هست که از زن و بچه هم نمی گذره. یه دلیلش هم این بود که این مفاهیم قشنگ و ماندگار و هدف امام حسین به روشنی برای بعدها و سال ها درست منتقل بشه.
یه دلیلش هم سهیم بودن زن ها و خانواده ی امام حسین در این امر مهم هست. اگر شهید نشدند اما ثواب شهید رو ببرند. یعنی اسیر بشن و ...
کیوان گفت: آیا خدا نمیتونست یا قادر نبود جلوشو بگیره؟
حمید گفت: چرا هم قادر بود و هم میتونست. اما اونجا دیگه اراده ی غیر طبیعی دخیل میشد. دنیا باید سیر طبیعیش رو میرفت.
مگه در تاریخ نیومده که طوایف جن هم میان به کمک امام حسین ولی امام قبول نمیکنه. چون همه چیز باید در بستر طبیعی رخ بده.
الان مگه خدا قادر نیست که مارو شفا بده؟
همه سر تا پا گوش بودیم.
_قادر هست یا نیست؟
به زبان آمدم
_اگر خدا عادله و مهربون باید شفا بده. چون ایه ی قران اینه یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
👇👇👇👇