eitaa logo
حقیقت ناب
1.2هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
458 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معروف و منکر اعتقادی.mp3
1.47M
🏴 روز هفتم ماه ▪️ معروف و منکر اعتقادی
🏴 معروف و منکر اعتقادی ▪️ سالار شهیدان (سلام الله علیه) گرچه به عنوان امر به معروف و نهی از منكر قیام كرد، لكن معروف برخی اعتقادی ‌اند، برخی اصلی‌اند و برخی فرعی، چه اینكه منكر برخی اعتقادی ‌اند و برخی فرعی. گناه دو قسم است، واجب هم دو قسم است؛ برخی از گناهان ‌اند كه كفرند، برخی از گناهان‌اند كه كفر نیستند ولی با حفظ اصل اسلام معصیت ‌اند. معروف هم دو قسم است: برخی از معروف ها جزء اصول دین ‌اند مثل توحید، برخی از معروف ها جزء فروع دین ‌اند مثل نماز. یك وقت انسان نماز نمی ‌خواند، مسلمانی است كه معصیت كرده است؛ یك وقت ـ معاذالله ـ می‌ گوید نماز را كه خدا در قرآن كریم فرمود من ـ معاذالله ـ قبول ندارم، این منكری است كه كفر است و آن یكی منكری است كه معصیت است. ▪️ در عصر سالار شهیدان حسین ‌بن‌ علی بن‌ ابی ‌طالب (سلام الله علیه) جریان منكر كه ابی ‌عبدالله فرمود: «من برای نهی از منكر قیام كردم»[1] تنها منكر فرعی و عملی نبود، تنها معصیت نبود، تنها بد اخلاقی نبود، بلكه آن منكر ریشه‌ ای و اعتقادی بود؛ یعنی بازگشت شرك به جای توحید بود، رجوع جاهلیت به جای عقلانیت بود، عود كفر به جای اسلام بود، وقتی شرك به جای توحید برگشت، جاهلیت به جای عقلانیت برگشت و كفر به جای اسلام برگشت قهراً [معاصی] مناسب خود را هم به همراه دارد، در جریان معروف هم به شرح ایضاً؛ اینكه سالار شهیدان (سلام الله علیه) فرمود: «من به قصد امر به معروف قیام كرده ‌ام» تنها معروف فرعی و اخلاقی و عملی نبود، هم معروف اعتقادی بود هم معروف اخلاقی بود و هم معروف عملی؛ یعنی شرك به جای توحید نشست، توحید معروف است؛ تواضع رخت بربست و تكبر به جای تواضع نشست، تواضع اخلاق است؛ صدق رخت بربست و دروغ به جای صدق نشست، صدق یك واجب فرعی است. سالار شهیدان هم برای آن معروف اعتقادی قیام كرد، هم برای معروف اخلاقی قیام كرد و هم برای معروف عملی تا جامعه موحّد بشود در بخش اعتقاد، متخلّق به اخلاق الهی بشود در بخش صفات نفس، عامل به دستورهای دینی بشود در بخش فروع دین. [1]. مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص89؛ «ا ِنِّی لَمْ أَخْرُجْ بَطِراً وَ لَا أَشِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ فِی أُمَّةِ جَدِّی مُحَمَّدٍ أُرِیدُ آمُرُ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ أَنْهَى‏ عَنِ‏ الْمُنْكَرِ أَسِیرُ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ سِیرَةِ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ هُوَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِینَ...». 📚 سخنرانی ماه محرم تاریخ: 1385/11/06
حقیقت ناب
📝 🔺 تربت کربلا در منابع اهل سنت 🔹عظمت واقعه عاشورا به حدی است که در منابع روایی فریقین در احادیث متعددی به آن اشاره شده است. نکته حائز اهمیت وجود روایاتی از معصومین است که نشان دهنده خبر دادن از شهادت امام حسین (علیه السلام) پیش از واقعه کربلا و اهمیت می باشد. احمد بن حنبل در روایتی در کتاب خود مسند نقل کرده است: 🍀«حدثنا محمد بن عبيد، حدثنا شرحبيل بن مدرك، عن عبد الله بن نجي، عن أبيه، أنه سار مع علي، وكان صاحب مطهرته، فلما حاذى نينوى وهو منطلق إلى صفين، فنادى علي: اصبر أبا عبد الله، اصبر أبا عبد الله، بشط الفرات قلت: وماذا قال؟، دخلت على النبي صلى الله عليه وسلم ذات يوم وعيناه تفيضان، قلت: يا نبي الله، أغضبك أحد، ما شأن عينيك تفيضان؟ قال: " بل قام من عندي جبريل قبل، فحدثني أن الحسين يقتل بشط الفرات " قال: فقال: " هل لك إلى أن أشمك من تربته؟ " قال: قلت: نعم. فمد يده، فقبض قبضة من تراب فأعطانيها، فلم أملك عيني أن فاضتا»[1] 🍀عبدالله بن نجی می گوید در مسیر صفین همراه با علی بن أبی عبدالله به کنار نینوا رسیدیم. حضرت ناگهان فرمودند: صبر کن ای اباعبدالله، صبر کن ای اباعبدالله در کنار شط فرات. پرسیدم : چه فرمودید؟ فرمودند: روزی بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) وارد شدم در حالی که از دو چشمشان قطرات اشک سرازیر بود. پرسیدم : ای پیامبر خدا آیا کسی شما را خمشگین کرده است؟ چرا گریه می کنید؟ فرمودند: لحظاتی پیش جبرئیل به من خبر داد که حسین در کنار شط فرات کشته می شود. امیر المومنین پرسیدند: آیا می توانم تربت او را ببویم؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: بله. پس دست خود را کشیدند و یک قبضه از خاک کربلا را به من دادند و من نتوانستم از فرود آمدن قطرات اشکم خودداری کنم. 👈محقق کتاب در مورد این روایت می نویسد: «إسناده صحیح و هو فی مجمع الزوائد 9 : 187 و قال : رواه أحمد و ابویعلی و البزار و الطبرانی و رجاله ثقات و لم ینفرد نجی بهذا»؛ سند این روایت صحیح است. هیثمی در جلد 9 صفحه 187 کتاب مجمع الزوائد این روایت را نقل کرده و گفته است: این روایت را احمد و ابویعلی و بزار نقل کرده اند و سند این روایت معتبر است و «نجی» به تنهایی این روایت را نقل نکرده است. 📚شيبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، دارالحدیث، قاهره، 1416 هـ، ج 1، ص 446، ح 648
💜💛 دانش آموزی اولین نماز خود را این‌گونه توصیف می کند : 💚 «مشوق من برای نماز خواندن خانم مدیر ما بود. وقتی کلاس سوم ابتدایی بودم برای اولین بار خواندم. آن هم به جماعت در مدرسه. 💚 آن روز خانم مدیر برای تبریک گفتن به ما نقل و نخودچی و کشمش داد و گفت : به نمازخانه خوش آمدید. 💚 بعد از نماز از ما خواست برای مریضان و حاجتمندان کنید و شکر خدای را به جای آوریم.» 💜💛 برخورد خوب خانم مدیر همراه با پخش خوراکی در اولین نماز این دانش آموز را در ذائقه او شیرین کرد. 📚 ، شیوه‌های ترغیب و جذب به نماز، صفحه ۷۵.
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 پرسش و پاسخ از حضرت آیت الله خوشوقت ره 🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ 🏴 ❓کدامیک از مورد تایید می‌باشد؟ ❓چرا ع ملقب به هستند؟ ❓ یعنی چه؟ و ....
💠 عنایت حضرت سیدالشهدا (ع) به آقا نجفی و حافظه فوق‌العادۀ ایشان ❖از بیانات آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی: 📝 آقای حاج آقا جواد زنجانی ظاهراً از آقای حاج آقا مهدی حائری یزدی و او هم از آقای سیّد محمد کاظم عصار نقل کرد که ایشان می‌گفت: در دوره مظفرالدین شاه، شیخ محمد تقی اصفهانی(م ۱۳۳۲) معروف به آقانجفی (ره) را از اصفهان به تهران تبعید کردند؛ چون آقا نجفی بر نهی از منکر خیلی اصرار داشت و حدود را اجرا می‌کرد. معمولاً چنین کارهایی برای سلاطین ناخوشایند است. چند مرتبه ایشان به تهران احضار شد. یک بار که به تهران احضار شد از او خواستند که در تهران بماند و به اصفهان برنگردد، تا در بین علمای تهران هضم شود. ایشان که به تهران وارد می‌شود، در آنجا درسی شروع می‌کند و شهریه‌ای هم می‌دهد و حلقه درسش هم درست می‌شود و روز به روز نفوذش بیشتر می‌گردد. سید محمد کاظم عصّار می‌گفت: 🔻 من هم به درس ایشان می‌رفتم. یک وقت دستگاه حاکمه که می‌خواست آقا نجفی را خُرد کند، بعضی را تحریک کرد که با اشکال کردن در درس، او را در آن محیط کوچک کنند. ایشان هم که باهوش بود، از نحوه اشکال کردن‌ها حدس می‌زند که تحریک شده‌اند و این اشکال‌ها طبیعی نیست. یک روز بالای منبر می‌رود با لهجه‌ی اصفهانی می‌گوید: «شما تِقی را این‌جوری خیال نکنید. تِقی تمام کتب اربعه را متناً و سنداً حفظ است. آقایان بعداً کتاب بیاورند، امتحان کنند». آخر هفته بوده که فردایش درس تعطیل بود. روز شنبه که درس شروع می‌شود، بالای منبر می‌رود و می‌گوید اگر آقایان کتاب آورده‌اند، بپرسند تا من پاسخ بدهم. ▫️آقای عصار می‌گفت: من مثلاً کتاب کافی را آورده بودم و دیگری کتاب تهذیب و سومی کتاب من لایحضره الفقیه آورده بود. من از کتاب کافی، بابی را که کمتر محل مراجعه است –مثل احادیث کتاب لُقَطه– پرسیدم. ایشان شروع کرد و چند ورق از متن و سند آن را خواند. از جای دیگر کافی پرسیدم، باز چند ورق خواند. دیگری از کتاب تهذیب پرسید، باز عین آن را خواند. سومی از فقیه پرسید، همین‌جور پاسخ داد. مدّتی طولانی از هر جا می‌رسید، با متن و سند خواند و این‌جور نبود که تصادفاً برخی از ابواب را یاد گرفته باشد و اقتراح هم نبود؛ یعنی این‌طور نبود که او پیشنهاد بدهد، بلکه آن اشخاص تعیین می‌کردند. مطمئن شدند که تصادف نیست. بعد آقا نجفی(قدس سره) فرمود: من حافظه نداشتم. یک وقت حرم رفتم –به نظرم حرم حضرت سید الشهداء(ع) بود– درباره بی‌حافظگی به حضرت متوسل شدم که اگر من حفظی نداشته باشم، شاید نتوانم برای اسلام کاری انجام بدهم. خلاصه توسّلی پیدا کردم و بعد از آن توسّل این حفظ به من عطا شد. ایشان کتب اربعه را با سند و متن حفظ شد؛ مثل این‌که از رو می‌خواند. ▫️از منبر که پایین آمد، تمام آنها –حتّی بعضی مشایخ که پای منبرش بودند– به عنوان این‌که از طرف معصوم(ع) مورد عنایت قرار گرفته بود، همگی دستش را بوسیدند و تبرّک جستند. کارش در تهران بالا گرفت؛ به گونه‌ای که دستگاه حاکمه می‌بیند که نقض غرض شد؛ زیرا ایشان را آورده بود که در تهران هضم شود، ولی الآن در آنجا اوج گرفته است. لذا ماندن او را در تهران مصلحت نمی‌بینند، بلکه می‌بینند که اگر در تهران باشد، مزاحم حکومت آنهاست. به ایشان می‌گویند اگر می‌خواهید به اصفهان برگردید، مانعی نیست. لذا ایشان را به اصفهان برمی‌گردانند. 📚جرعه ای از دریا، ج1، ص528
38.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شور عاشورایی چرا؟ شعور حسینی چه سان؟ فلسفه عزاداری از زبان شهید مطهری 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️ ☑️پرسش: زمانى كه امام حسين(علیه السلام) به همراهان خود فرمود "من بيعت خود را از شما برداشتم، هر كه خواست ميتواند برود و به امور زندگى برسد ..." ؛ آيا آن چند هزار نفرى كه امام حسين(ع) را ترك كردند، مرتكب گناه شدند و در قيامت بخاطر اين عمل دچار عذاب خواهند شد؟ ◾️ پاسخ: حسین بن علی (علیه السلام) نزدیک غروب تاسوعا پس از آنکه از طرف دشمن مهلت داده شد (یا پس از نماز مغرب)، در میان افراد بنی هاشم و یاران خویش قرار گرفت و این خطابه را ایراد فرمود: «خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه در مقابل نعمتهایش سپاسگزارم. خدایا! تو را می ستایم که بر ما خاندان، با نبوت، کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و با دین و آیین، آشنایمان ساختی و به ما گوش (حق شنو) و چشم (حق بین) و قلب (روشن) عطا فرمودی و از گروه مشرک و خدانشناس نگرداندی. اما بعد، من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدم و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیقتر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد.» 🍀 آنگاه فرمود: «جدم رسول خدا (ص) خبر داده بود که من به عراق فراخوانده می شوم و در محلی به نام عمورا و کربلا فرود آمده و در همانجا به شهادت می رسم و اکنون وقت این شهادت رسیده است. به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست یابند با دیگران کاری نخواهند داشت. خدا به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند.» آخرین آزمایش حسین بن علی (علیهما السلام ) که در طول راه از مدینه تا کربلا و در موارد مختلف، شهادت خویش را اعلام نموده و به یارانش اجازه مرخصی داده و بیعت را از آنان برداشته بود، در شب عاشورا و برای آخرین بار نیز این موضوع را با صراحت مطرح فرمود که «قد قرب الموعد؛ یعنی هنگام شهادت فرا رسیده است» و من بیعت خود را از شما برداشتم، از تاریکی شب استفاده کنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید.» ☘️ این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش بود از سوی آن حضرت و نتیجه این آزمایش، عکس العمل یاران آن بزرگوار بود که هر یک با بیان خاص، وفاداری خود را به آن حضرت و استقامت و پایداری خویش را تا آخرین قطره خون اعلام داشتند و بدین گونه از این آزمایش، روسفید و سرفراز بیرون آمدند. با توجه به خطبه سرور و سالار شهیدان حسین بن علی (علیه السلام) چند نكته قابل تذكر هست : الف:📌 همه افراد حاضر بر مظلومیت امام عصر خویش واقف بودند و وظیفه مسلمانی ایجاب می كرد كه یار و یاور امام عصر خویش باشند . ب:📌 منظور امام (علیه السلام) از اینكه فرمود « من بیعت خود را از شما برداشتم » آزمایش اصحاب خود بود نه اینكه امر به رفتن بكند ، اگر چه امام خود این جمله را فرمودند اما هیچ مسلمانی حق ندارد جان جانان خود یعنی امام را به مهلكه بیاندازد ، امام جان جانان انسان هاست همچنانكه حفظ جان یك وظیفه دینی است حفظ جان جانان به طریق اولی واجب و ارجح می باشد ، فلذا یارانی كه امام علیه السلام را ترك كردند هیچ گونه توجیهی برای ترك امام ندارند و به یقین عواقب این كار را خواهند دید ، اگر چه ترك امام معصوم به خاطر ترس از شهادت گناه و معصیت است ولی موجب خروج آن ها از دین نمی شود . ج:📌 خروج امام علیه السلام به خاطر احیای دین مقدس اسلام بود و احیای دین جز با جهاد بر عیله دشمنان اهل البیت مقدور نبود ، ( همچنانكه این موضوع از خطبه های متعدد امام در طول سفر فهمیده می شود) امام علیه السلام با خروج خود قصد جهاد با یزید و یزیدیان داشت و هدفش احیاء دین بود فلذا صحاب موظف بودند پا به پای امام در ركاب ایشان باشند.