✋#یا-ام-البنین
👌#حاجٺ از دل نگذشتہ تو روا مےسازے
🍃از #گرفتارے ما با خبرے ما را بس
💔جان #ارباب قسم، این #دلمان-تنگ-شده
😍یڪ سفر #ڪرببلا هم ببرے ما را بس
#اللهـمارزقناڪربـلا💚
❤#هوای-دلتون-ابالفضلی
https://eitaa.com/sajjadi313
✋#یا-رسول-الله
✨آری ستاره ایم که بی خواب می شویم
شب ها بدون ماه، چه بی تاب می شویم
🌹تک مصرعیم بی تو، پراکنده، بی ثمر
اینگونه با تو ما غزل ناب می شویم
💧ما را ببخش گرچه #مسلمان نبوده ایم
توهین شنیده ایم و چنین آب می شویم
☀️#خورشید-مکه-ای و جهان ریزه خوار توست
بی تو پر از سیاهی مرداب می شویم
❤️نبض زمین و نظم زمان، #حضرت-رسول
اذنی بده، ز خشم چو گرداب می شویم
🕌در خود فرو بریم جهان را، بدون تو
منجی برای #مسجد و #محراب می شویم
😍اصلا اگر اجازه دهی ما فداییِ:
جدّ بزرگ حضرت #ارباب می شویم
❤️#فداک-یا-رسول-الله
🌸#شنبه-های-محمدی
پاتوق همه بچه شیعه ها 🌹کانال حقیقت ناب🌹
https://eitaa.com/sajjadi313
👆👆👆👆
مهربانی کنید و ما را به دیگران معرفی کنید
وقتی گداے فاطمه بودن برای ماست
احساس میڪنیم ڪہ دو عالم گداےماست
تنها وسیله ای ڪه #نخش هم شفاعت است
#چادر نـمـاز مادر #ارباب ماست
🌸🍃🌸🍃
پاتوق همه بچه شیعه ها 🌹کانال حقیقت ناب🌹
👇👇👇👇
🆔https://eitaa.com/sajjadi313
👆👆👆👆
مهربانی کنید و ما را به دیگران معرفی کنید
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی...🌹