#سلاحاشک
و به راستی که اشک نه بگو آب #حیات بگو آب #بقا
بگو چشمه ای که جان را میشوید
بگو رودی که غبار غفلت و معصیت و افسردگی را میزداید
آری سلاح اشک
کجایند آنان که میگویند اهل هیئت و اشک افسرده اند تا ببیند آن دل وجانی که از اشک روضه ی اباعبدالله علیه السلام سیرآب میشود چه شاداب و سلامت است
اربابم؛ مولاجان؛
بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمیدانم.
🌿🌿🌸🍃🍃
✨﷽✨
🍃فکر کردن کار دشواری است
👈 به همین دلیل اکثر مردم در سطح میمانند و در دل مشغولی های روزمره و بدبینیها و قضاوتهای نادرست غرق میشوند و از آنچه باید باشند عقب میمانند.
🌸برای موفقیت کافیست تو از آنها باشی که فکر میکنند.
#انگیزشی_انسانی
#انسان_موفق
#گامی_به_سوی_موفقیت
♦️ #حیات انسانی داشته باشیم
جلسه دوم-شرح صلوات شعبانیه آیت الله تحریری.mp3
4.91M
#ماه_شعبان
#کلیپ_صوتی
🔰قسمت دوم
🔸 #حیات واقعی
🔺اللهم صل علی محمد و آل محمد، شجره النبوه
🌸بیانات استاد تحریری
💠 بیانات حضرت آیت الله خوشوقت ره
🌺 قال النبی ص فی حجة الوداع: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِینُهُ»🌺
✳️ پیغمبر اکرم میداند که انسان، #ضعیف است. این مقدار قدرت کمی هم که دارد، از خود او نیست.
⬅️ این را خدای متعال برای او به صورت #ایمان درآورده نه به صورت مفهوم؛ لذا در طول زندگی هیچوقت تخلّف نمیکند. کسی که مفهوماً یاد میگیرد مثل #فلسفه #فراموش میکند و آنجایی که باید، از یادش میرود؛ چون جوهرِ ذات او نیست؛ جزء ذات او نیست؛ بلکه #مفهوم_ذهنی است مثل سایر مفاهیمی که میآید و میرود؛ اما اگر به صورت ایمان در آمد، دیگر فراموش نمیشود؛ در حال #حیات، در حال #بیماری، در حال #فقر و در هیچ حالی آن جریان فراموش نمیشود.
🔆 لذا اول تذکر داد که #خدای_متعال دارای همهی #صفات_کمال و فضائل و خوبیها است و باید او را در اینباره ستایش کرد و تعریف کرد و برای اینکه بتوانیم انجام وظیفه کنیم، باید از او #کمک بخواهیم... اگر #پول داری، #جوانی، #ورزشکاری، #عالمی و خلاصه هرچه هستی، ضعیف هستی و باید کمک بخواهی. اگر نخواهی، همین باعث میشود که به #زمین_بخوری.
حقوق پدر و مادر.mp3
2.06M
💠 بیانات مرحوم حضرت آیت اللَّه خوشوقت ره
🌺#میلاد با سعادت #حضرت_فاطمه س گرامی باد
📖قلْتُ لِلنَّبِيِّ ص يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أبرر قَالَ #أُمَّكَ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ #ثُمَّ_أُمَّكَ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ #ثُمَّ_أُمَّكَ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ #ثُمَّ_أَبَاكَ ثُمَّ الْأَقْرَبَ فَالْأَقْرَب
📌ممکن است #فرزند در زمان #حیات #عاق_والدین نباشد و خدمت کند اما بعد از #مردن عاق والدین بشود
⬅️شخصی خدمت #پیغمبراکرم ص آمد و عرض کرد به چه کسانی نیکی کنم؟ فرمودند: #به_مادرت_خدمت_کن، عرض کردم بعد به چه کسی؟ فرمودند: #باز_مادرت، سه مرتبه پرسید و ایشان فرمود به #مادرت نیکی کن بعد فرمودند به #پدرت.
📌#حق_مادر سنگین تر چون #زحمت آن بیشتر است، بنابراین فرمودند مادر را خیلی باید #مراقب بود و #مواظبت کرد
🌸#14000صلوات #هدیه به روح مطهر #حضرت_زهرا س
📣 با تبلیغ کانال در ثواب نشر معارف حقه شیعه شریک شوید❤️
https://eitaa.com/sajadi43 ─┅═༅𖣔💚𖣔༅═┅─
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔸چطور لقمه از گلویمان براحتی پایین میره؟! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
🐓 پدر دم صبح به شیراز رسیده بودند. نماز را با هم خواندیم. صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیدهاند و کتاب میخوانند و چشمانشان قرمز شده. سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند اما کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند. کج کج راه افتادند.
🐓 متعجب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟»
گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟»
گفتم: «نه»
گفتند: «برو شیرینکاری پدرت را ببین»
🐓 از زمانی که ازدواج کرده بودم، مستأجر و آپارتمان نشین شده بودم. شاید پنج آپارتمان را به فواصل دو سال در میان، جابجا شده بودم. وقتی مادرم مرحوم شد، با اصرار پدر به منزل مادری اسبابکشی کردم. خب بعد از قریب ده سال، به خانۀ حیاطدار رسیده بودم و خاطرات ایام کودکی ...
کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کردم و هفت، هشت تا مرغ و خروس آنجا پرورش میدادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...
واقعا پدر راست میگفت: «اگر خانه ای #حیاط نداشت، اهل خانه #حیات ندارند».
بگذریم.
🐓 آن محرومیت های گذشته را تماماً در این ایام کوتاه جبران کردم. بعد از مدتی هم از صرافت کار افتادم و دیگر مثل سابق به پرندهها رسیدگی نمیکردم. یک ظرف آب مکانیزهای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام میشد، سبک میشد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینیاش آن را به پایین میآورد تا مرغها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردنش را نداشتم ...
🐓 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بستهها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهیگیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکیهای هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرندههای کوچک هم بیبهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ...
🐓 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمیکنید؟»
نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخام خدا به تو #رحم کنه!». بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را بدست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت میکنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور میکند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟»
بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما #مسئولین هستند. چطور ماها لقمه از #گلویمان براحتی پایین میره، وقتی خدا کفالت و اداره امور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنهای هم هست»
بعد گفتند: «استغفار کن برای این بیتوجهی که داشتی»
منبع: (@dralihaeri در تلگرام)
@haerishirazi