eitaa logo
حقیقت ناب
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5هزار ویدیو
453 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴روضه حضرت ◀️اهل حرم نياز شديد به داشتند؛ امام (ع) و برادرش عباس در صدد تهيّه آب برآمدند‎ و با هم وارد ‎ميدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.(1) ◀️مردي از بني‌دارِم گفت: واي بر شما! ميان امام حسین(ع) و آب حائل و مانع شويد و نگذاريد او به آب دسترسي پيدا کند. ◀️لشكر ، عباس را از هر طرف كرده و او را از امام حسين(ع) جدا كردند. عباس [که از برادرش جدا شده بود] به تنهايي با آنان جنگيد.(2) ◀️حضرت عباس در حالي که براي آوردن آب عازم شده بود، اين‌گونه رجز مي‌‌خواند: «جان من فداي [حسين] برگزيدة پاك باد. من عباس هستم و هر بامداد، كارم سقّايي است. آن روز كه با شرّ روبرو گردم، از آن نمي‎هراسم». آن گاه حمله برد و دشمن را متفرّق كرد.(3) ◀️در اين هنگام زيد بن‌ورقاء جُهَني، پشت درخت نخلي كمين كرد، حُكَيْم بن‌طُفَيْل سِنْبِسي نيز او را ياري كرد؛ حُكَيْم، ضربتي بر عباس وارد كرد، عباس را به دست چپ گرفت و به آنان حمله كرده و اين رجز را مي‎خواند: «به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع كرديد، من پيوسته از دين خود و از امام راستگوي داراي يقين كه نوة پيامبر پاك و امين است، دفاع مي‎كنم».‏ ◀️حضرت عباس آن‌قدر جنگيد كه بي‎حال و ناتوان شد. در اين زمان حُكَيْم بن‌طُفَيْل طائي ملعون پشت نخلي كمين كرد و ضربتي بر او وارد كرد. ◀️سپس حُكَيْم بن طُفَيْل جلو آمد و او را با به قتل رساند.(4) و اين، زماني بود که عباس [بر اثر تيرها و ضربات ديگر دشمن] زخم‌هاي شديدي برداشته بود و ديگر توان حرکت نداشت و بدين‌گونه او پس از كشتن گروهي از دشمن، به رسيد.(5) ◀️بنابر برخي گزارش‎ها، حُكَيْم بن‌طُفَيْل، پس از به شهادت رساندن حضرت عبّاس، لباس او را به برد. ◀️چون امام حسين(ع)، عباس را در كنار فرات بر زمين ديد، به سبب كشته شدن عباس به شدّت گريه كرد(6) و [با حالت انکسار] فرمود: الآنَ اِنْكَسَر ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتي؛ «اكنون كمرم شكست و رشتة تدبيرم گسسته شد».(7) 📚(1)، (2)،شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 110 ـ 109؛ 📚(3)ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابي‎طالب، ج4، ص117؛ 📚(4)ابن‌سعد، ترجمة‌الحسين و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ‌ص 184؛ 📚(4)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج5، ص 468؛ 📚(4)ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص85؛ 📚(5)شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 110 ـ 109؛ 📚(5)ابوحنيفه دِيْنَوَري، الاخبار الطوال، ص380. 📚(5)ابن‌اعثم، كتاب الفتوح، ج 5، ص 114؛ 📚خوارزمی، مقتل‌الحسين، ج2، ص 30. 📚(6)سيد ابن‌طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف، ص 170. 📚(7)قاضي نُعمان، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، ج3،ص191.
🏴روضه حضرت ◀️اهل حرم نياز شديد به داشتند؛ امام (ع) و برادرش عباس در صدد تهيّه آب برآمدند‎ و با هم وارد ‎ميدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.(1) ◀️مردي از بني‌دارِم گفت: واي بر شما! ميان امام حسین(ع) و آب حائل و مانع شويد و نگذاريد او به آب دسترسي پيدا کند. ◀️لشكر ، عباس را از هر طرف كرده و او را از امام حسين(ع) جدا كردند. عباس [که از برادرش جدا شده بود] به تنهايي با آنان جنگيد.(2) ◀️حضرت عباس در حالي که براي آوردن آب عازم شده بود، اين‌گونه رجز مي‌‌خواند: «جان من فداي [حسين] برگزيدة پاك باد. من عباس هستم و هر بامداد، كارم سقّايي است. آن روز كه با شرّ روبرو گردم، از آن نمي‎هراسم». آن گاه حمله برد و دشمن را متفرّق كرد.(3) ◀️در اين هنگام زيد بن‌ورقاء جُهَني، پشت درخت نخلي كمين كرد، حُكَيْم بن‌طُفَيْل سِنْبِسي نيز او را ياري كرد؛ حُكَيْم، ضربتي بر عباس وارد كرد، عباس را به دست چپ گرفت و به آنان حمله كرده و اين رجز را مي‎خواند: «به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع كرديد، من پيوسته از دين خود و از امام راستگوي داراي يقين كه نوة پيامبر پاك و امين است، دفاع مي‎كنم».‏ ◀️حضرت عباس آن‌قدر جنگيد كه بي‎حال و ناتوان شد. در اين زمان حُكَيْم بن‌طُفَيْل طائي ملعون پشت نخلي كمين كرد و ضربتي بر او وارد كرد. ◀️سپس حُكَيْم بن طُفَيْل جلو آمد و او را با به قتل رساند.(4) و اين، زماني بود که عباس [بر اثر تيرها و ضربات ديگر دشمن] زخم‌هاي شديدي برداشته بود و ديگر توان حرکت نداشت و بدين‌گونه او پس از كشتن گروهي از دشمن، به رسيد.(5) ◀️بنابر برخي گزارش‎ها، حُكَيْم بن‌طُفَيْل، پس از به شهادت رساندن حضرت عبّاس، لباس او را به برد. ◀️چون امام حسين(ع)، عباس را در كنار فرات بر زمين ديد، به سبب كشته شدن عباس به شدّت گريه كرد(6) و [با حالت انکسار] فرمود: الآنَ اِنْكَسَر ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتي؛ «اكنون كمرم شكست و رشتة تدبيرم گسسته شد».(7) 📚(1)، (2)،شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 110 ـ 109؛ 📚(3)ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابي‎طالب، ج4، ص117؛ 📚(4)ابن‌سعد، ترجمة‌الحسين و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ‌ص 184؛ 📚(4)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج5، ص 468؛ 📚(4)ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص85؛ 📚(5)شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 110 ـ 109؛ 📚(5)ابوحنيفه دِيْنَوَري، الاخبار الطوال، ص380. 📚(5)ابن‌اعثم، كتاب الفتوح، ج 5، ص 114؛ 📚خوارزمی، مقتل‌الحسين، ج2، ص 30. 📚(6)سيد ابن‌طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف، ص 170. 📚(7)قاضي نُعمان، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، ج3،ص191.
📌 امام (ع) در قتلگاه ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند!. به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گلو گرفت و هر وقت پر از خون مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن!. خولي خواست اين کار را بکند امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. سنان به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود.(1) 📚(1)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35.
📌 امام (ع) در ◀️امام حسين(ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و در حالي كه از نبرد، ناتوان شده بود، ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند؛ به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گرفت و هر وقت پر از مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن. خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. لعنت الله علیه به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. اين در حالي بود که قبلاً زخمهاي متعددي با شمشير بر آن حضرت وارد شده بود. 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35. 📚ر.ک. مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام.
🏴روضه حضرت ◀️اهل حرم نياز شديد به داشتند؛ امام (ع) و برادرش عباس در صدد تهيّه آب برآمدند‎ و با هم وارد ‎ميدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.(1) ◀️مردي از بني‌دارِم گفت: واي بر شما! ميان امام حسین(ع) و آب حائل و مانع شويد و نگذاريد او به آب دسترسي پيدا کند. ◀️لشكر ، عباس را از هر طرف كرده و او را از امام حسين(ع) جدا كردند. عباس [که از برادرش جدا شده بود] به تنهايي با آنان جنگيد.(2) ◀️حضرت عباس در حالي که براي آوردن آب عازم شده بود، اين‌گونه رجز مي‌‌خواند: «جان من فداي [حسين] برگزيدة پاك باد. من عباس هستم و هر بامداد، كارم سقّايي است. آن روز كه با شرّ روبرو گردم، از آن نمي‎هراسم». آن گاه حمله برد و دشمن را متفرّق كرد.(3) ◀️در اين هنگام زيد بن‌ورقاء جُهَني، پشت درخت نخلي كمين كرد، حُكَيْم بن‌طُفَيْل سِنْبِسي نيز او را ياري كرد؛ حُكَيْم، ضربتي بر عباس وارد كرد، عباس را به دست چپ گرفت و به آنان حمله كرده و اين رجز را مي‎خواند: «به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع كرديد، من پيوسته از دين خود و از امام راستگوي داراي يقين كه نوة پيامبر پاك و امين است، دفاع مي‎كنم».‏ ◀️حضرت عباس آن‌قدر جنگيد كه بي‎حال و ناتوان شد. در اين زمان حُكَيْم بن‌طُفَيْل طائي ملعون پشت نخلي كمين كرد و ضربتي بر او وارد كرد. ◀️سپس حُكَيْم بن طُفَيْل جلو آمد و او را با به قتل رساند.(4) و اين، زماني بود که عباس [بر اثر تيرها و ضربات ديگر دشمن] زخم‌هاي شديدي برداشته بود و ديگر توان حرکت نداشت و بدين‌گونه او پس از كشتن گروهي از دشمن، به رسيد.(5) ◀️بنابر برخي گزارش‎ها، حُكَيْم بن‌طُفَيْل، پس از به شهادت رساندن حضرت عبّاس، لباس او را به برد. ◀️چون امام حسين(ع)، عباس را در كنار فرات بر زمين ديد، به سبب كشته شدن عباس به شدّت گريه كرد(6) و [با حالت انکسار] فرمود: الآنَ اِنْكَسَر ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتي؛ «اكنون كمرم شكست و رشتة تدبيرم گسسته شد».(7) 📚(1)، (2)،شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 110 ـ 109؛ 📚(3)ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابي‎طالب، ج4، ص117؛ 📚(4)ابن‌سعد، ترجمة‌الحسين و مقتله، فصلنامة تراثنا، شمارة 10، ‌ص 184؛ 📚(4)طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج5، ص 468؛ 📚(4)ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين، ص85؛ 📚(5)شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 110 ـ 109؛ 📚(5)ابوحنيفه دِيْنَوَري، الاخبار الطوال، ص380. 📚(5)ابن‌اعثم، كتاب الفتوح، ج 5، ص 114؛ 📚خوارزمی، مقتل‌الحسين، ج2، ص 30. 📚(6)سيد ابن‌طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف، ص 170. 📚(7)قاضي نُعمان، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، ج3،ص191. 📚ر.ک. مقتل جامع سیدالشهدا علیه السلام.
📌 امام حسین(ع) در ◀️امام (ع) آنقدر جنگيد تا آن كه پيكر پاکش دهها برداشت و ايستاد تا اندکي بياسايد. در همان حال كه ايستاده بود، سنگي آمد و بر او خورد و ‎ از پيشاني‎اش جاري گشت. ◀️ در ميان سپاهيانش ندا داد: چرا ايستاده‌ايد؟ دربارة او منتظر چه هستيد؟ تيرها او را از پا افکنده است، به او کنيد، مادرتان به عزايتان بنشيند؛ به دنبال اين فرمان، از هر طرف به امام حمله کردند و زخم شمشيرها او را از پا درآورد. ◀️نخستين كسي كه سراغ امام حسين(ع) رفت، زُرْعَة بن‌شَريك تَميمي بود كه بر او ضربه‎اي زد. عمرو بن‌طلحه جُعْفي هم از پشت سر بر شانة حضرت ضربه محكمي زد. سنان بن‌انس هم تيري بر گلوي حضرت زد. صالح بن‌وَهَب يَزَني هم با ضربتي بر پشت امام وارد کرد،‌ بر اثر اين زخمها و ضربت‌ها امام حسين(ع) از اسب بر زمين افتاد. ◀️امام برخاست و نشست و از گلويش بيرون کشيد و دستانش را به هم وصل کرد و زير گرفت و هر وقت پر از مي‌شد سر و محاسن خود را با آن آغشته مي‌کرد و مي‌فرمود: خدا را با اين وضع ملاقات مي‌کنم در حالي که حق من غصب شده است. آنگاه از اطراف امام پراکنده شدند در حاليکه او گاهي با صورت روي زمين مي‌افتاد و گاهي برمي‌خاست. در اين حال بن‌اَنس به او نزديک شد و با نيزه ضربتي بر او زد که در اثر آن، امام نقش بر زمين شد. سنان به بن‌‌يزيد اصبحي گفت: سر او را از بدن جدا کن. خواست اين کار را بکند، امّا دچار سستي شد و لرزه بر اندامش افتاد. لعنت الله علیه به او گفت:‌ خدا بازوانت را سست و دستانت را از بدن جدا کند. آنگاه از اسب فرود آمد و سر مبارک امام را از تن جدا کرد و آن را به خولي داد. 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص453. 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112؛ 📚ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 118؛ 📚خوارزمي، مقتل‌الحسين، ج2، ص35. 🏴🏴کانال حقیقت ناب🏴🏴 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @sajadi43 ┈┈••✾•✨⁦🏴⁩✨•✾••┈┈•~~~