🚩بدون تعارف...
میـگفت، زبان استخوان نـدارد، اما استخوان میشڪند
- یہ خورده بیشتر مواظب باشیم...
💠 @sajdeh63
🚩 مناجات با امام حسین علیه السلام
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلم دارم
اگر چه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم
میان نامه ی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
مرا به حُرمتِ موسی الرضاست می بخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
#شب_جمعه #زیارت_کربلا
💠 @sajdeh63
🚩 حدیث روز...
امام باقر عليه السلام:
پیش از سخن گفتن راستگویی بیاموزید.
📚 کافی، جلد ۲، صفحه ۱۰۴
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
بهم گفت: جایگاه من توی سپاه چیه؟ سوال عجیب و غریبی بود! ولی می دانستم بدون حکمت نیست. گفتم: شما فرمانده نیروی هوایی سپاه هستید سردار. به صندلی اش اشاره کرد و گفت: شما ممکنه به موقعیتی که من الان دارم نرسی؛ ولی من که رسیدم، به شما میگم که این جا هیچ خبری نیست.
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
💠 @sajdeh63
🚩ڪــلام شهـــید...
کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد.
یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود.
#شهـــید_عباس_بابایی
💠 @sajdeh63
سجده بر خاک
🚩 شهید علی اصغر حسینی محراب 💠 @sajdeh63
🚩 معرفی شهید....
▫️با آغاز عملیات ڪربلای۵، از شب چهارم به عنوان فرمانده ے محور عملیاتے لشکر وﻳﮋه ے ﺷﻬﺪا ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﺮد. او ﺗﻮاﻧﺴﺖ در آن ﺷﺐ ﭘﺎﺗﻚ ﺷﺪﻳﺪ ﻋﺮاق را ﻗﺎﻃﻊ ﭘﺎﺳﺦ دﻫﺪ. ﺑﻪ ﻃﻮرى ﻛـہ ﺗﺎ ۹ ﺻﺒﺢ ﻫﻴﭻ ڪﺲ از ﻧﻴﺮوﻫﺎى ﻟﺸڪﺮ وﻳﮋه ى ﺷﻬﺪا ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت ﻧﺮﺳﻴﺪﻧﺪ.
▫️در ﺷﺐ ﺷﺸﻢ ﻋﻤﻠﻴﺎت و درﺣﺎلے ﻛﻪ ﺑﺨﺶ ﻋﻈﻴمے از ﭘﺎدﮔﺎن ﻗﺼﺮ را ﺗﺼﺮف ڪﺮده ﺑﻮدﻧﺪ؛ ﺗﻮپﻫﺎ و راڪﺖﻫﺎى ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻰ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪﻧﺪ. محراب دچار عارضہ شیمیایے شد او را به اهواز منتقل کردند ولی با همان سوزش چشمان و گلویش و ﺑﺮﺧﻼف دﺳﺘﻮرات ﭘﺰﺷﻚ دوﺑﺎره راهے جبهہ ﺷﺪ.
▫️در ﻓﺎﺻﻠﻪى روزﻫﺎى ﻫﻔﺘﻢ ﺗﺎ دﻫﻢ ﻋﻤﻠیات، او ﻣﺪام درﺗﻚ و ﺗﺎبِ رﻓﺘﻦ به خط مقدم ﺑود ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻃﺎﻗﺖ از ﻛﻒ داد و ﺑﻌﺪ از ﺧﻮاﻧﺪن ﻧﻤﺎز در ﺣﺎلے ﻛﻪ زﻳﺮ ﻟﺐ آﻳﻪ: « اﻟﻠّﻬﻢ ارزﻗﻨﺎ ﺗﻮﻓﻴﻖ اﻟﺸﻬﺎدة ﻓﻰ ﺳﺒﻴﻠﻚ » را زﻣﺰﻣﻪ مےﻛﺮد، ﺑﻪ اﺗّﻔﺎق ﻳﻜﻰ از ﻧﻴﺮوﻫﺎى اﻃّﻼﻋﺎت ﺑﻪ ﻃﺮف ﺧﻂّ ﺑـﻪ راه اﻓﺘﺎد و در ﺣﺎلے ﻛﻪ ﺳﻮار ﺑﺮ ﻣﻮﺗﻮر ﺑﻪ ﭘﻞ ﺷﻬﺮ دوﺋﻴﭽﻰ ﻋﺮاق ﻧﺰدﻳﻚ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ، ﺗﻮﺳﻂ راﻛﺖﻫﺎىﻋﺮاﻗﻰ ﺑﻤﺒﺎران ﺷﺪﻧﺪ.
▫️از وﺟﻮد ﻣﺤﺮاب و یار ﻫﻤﺮاﻫﺶ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺎقے ﻧﻤﺎﻧـﺪ. و ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ در تارﻳﺦ سےدیماه ۱۳۶۵ ﻣﺤﺮاب ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺻﻒ ﺷﻬﺪا ﭘﻴﻮﺳﺖ.
▫️ﭼﻨﺪ روز ﺑﻌﺪ، ﺑﺮادرش ﺑﻪ ﻗﺮارﮔﺎه ﺗﺎﻛﺘﻴﻜﻰ ﻟﺸﻜﺮ رﻓﺖ و ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺑﺮادر ﺻﻼﺣﻰ ﺑﻪ ﻣﺤﻞّ ﺷﻬﺎدت رﻓﺘﻨﺪ آن ﭼﻪ از ﺑﺪن ﻣﺤﺮاب ﺑﻪدﺳﺖ آﻣﺪ؛ ﭼﻴﺰى ﺣﺪود ۳ﻛﻴﻠﻮﮔﺮم ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮد. و اﻳﻦ ﻫﻢ ﺗﻘـﺪﻳﺮ اﻟهے ﺑﻮد ؛ ﺑﺮاى اینکہ اﻳﻦ فراز از وصیتنامہ ﻣﺤﺮاب را بہ ﻳﺎد ﻫﻤﮕﺎن ﺑﻴﺎورد : « بہ ﺷﺮق و ﻏﺮب ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ اﮔﺮ ﺧﺎنہ ام را ﺑﻪ آﺗﺶ ﺑﻜﺸﻨﺪ و ﻗﻠﺒﻢ را ﺳﻮراخ ﺳﻮراخ ﻛﻨﻨﺪ، آرزوى اﻇﻬﺎر ﺿﻌﻒ و ﺷﻜﺴﺖ اﺳﻼم را و دﻳﻨﻢ را ﺑه ﮔﻮر ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﺮد. و اﮔﺮ پیکرم را زﻧﺪه زﻧﺪه، ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ و ﭘﺎره ﭘﺎره ﻛﻨﻨﺪ و ﭘﺎرهﻫﺎى ﺗﻨﻢ را ﺑﺴﻮزاﻧﻨﺪ، ﺑﺎز ﻓﺮﻳﺎد ﺧـﻮاﻫﻢ زد: اﺳـﻼم ﭘﻴـﺮوز اﺳـﺖ، ﻛﻔـﺮ و ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻧﺎﺑﻮد اﺳﺖ.»
#شهید_علےاصغر_حسینے_محراب
#سالروز_شهــادت🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
کربلای ۵ شیمیایی شده بود. او را به عقب منتقل ڪـردند. باید استراحت می ڪرد و تحت نظر پزشڪ می بود اما پاکت داروهایش را برداشت و به منطقه برگشت..!! بچه هـا هر چه اصرار ڪردند حالِ شما خوب نیست برگردید عقب و استراحت کنید قبول نڪرد میگفت: « الان عملیاته و بچهها به من نیاز دارند من نسبت به نیروهام مسئولم ،نمیتونم تنهاشون بزارم و استراحت ڪنم بایـد ڪنارشون باشم...» ماسڪش را بر می داشت بچه ها را هدایت می ڪرد دارویـش را می خـورد و دوباره ماسڪش را می زد... محراب در همین عملیات "شهید" شد.
#شهید_علیاصغر_حسینی_محراب
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
پاسدار بود، متواضع و دوست داشتنی، ولی هیچگاه لباس سپاه را نپوشیده بود. برای همه سوال شده بود که چرا لباس سپاه را نمیپوشد؟! بعد از شهادتش راز او فاش شد، در وصیت نامه اش نوشته بود: این لباس مقدس، لباس سربازان امام زمان است، وقتی لایق پوشیدن این لباس میشوم که، شهید شوم، آنگاه لباس سبز سپاه را بر جنازه ام بپوشید و همانگونه شد.
#شهید_ابوالفضل_صادقی
💠 @sajdeh63