eitaa logo
سجده بر خاک
283 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
368 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 بعداز ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ... مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود ، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود ... تیرماه شصت و یڪ ... @sajdeh63
💢 بعداز ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ... مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود ، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود ... تیرماه شصت و یڪ ... @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 🕊 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره... بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبہ خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده بہ جعبه خرما نگاه ڪرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار ڪرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یڪ... 💠 @sajdeh63
🚩 بعد از ۴۸ ساعت درگیری با دشمن نیمه شب به اردوگاه رسیدیم. مقداری آب و یک جعبه خرما باقی مانده بود، فرمانده بچه های گردان را به خط کرد و گفت: برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می ‌توانند، تا فـردا صبح تحمل کنند. جعبه خرما بیـن بچه ها دست به دست چرخید تا به فرمانـده رسید. فرمانده به جعبه خرما نگاه کرد، خرماها دست نخورده بود، بچه‌ها تنها با آب قمقمه‌هایشان افطار کرده بودند. ماه رمضـــان بود... تیر ماه شصت و یک... 💠 @sajdeh63