#روایت_دم_افطار
🔸 دم اذان مغرب براي افطار دور هم جمع میشدیم و سفره بزرگی انداخته و با خواندن دعا، روزه خود را افطار میكردیم.
دعا را معمولا فرماندهان میخواندند و ما كه جوانتر بوديم بيشترين ادعيه ماه رمضان را در جبهه و از زبان فرماندهانمان ياد میگرفتيم. قرآن خواندن بعد از افطار و به ويژه شبهاي قدر هم از لحظات فراموش نشدنی جبههها بود.
بعضی از اوقات هم در زمان افطار، دشمن بعثی حملاتش را تشديد می كرد و توپخانهاش پشت سر هم گلوله روي سرمان ميريخت. يك بار هم تانكر آب را نزديك به زمان افظار هدف گرفتند و در نتيجه ديگر آبی براي خوردن در افطار نداشتيم.
یک بار دم افطار آنقدر به سمت ما گلوله شليك كردند كه تركش يكی از گلولهها پاي يكي از رزمندگان را در كنار سفره افطار قطع كرد...
#راوی
#محمد_حسن_بخشی
💠 @sajdeh63