🚩 #سنگره_خاطر
چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند. یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجیها باید ماسک میزدند. اما یک ماسک کم بود. به همین خاطر هیچکس راضی نمیشد ماسک بزنه. تا اینکه یک نفر از اونا، بقیه رو قانع کرد. لحظاتی بعد در حالیکه اون بندهی خدا شدیداً سرفه میکرد، دوستاش بهش نگاه میکردند و از زیر ماسک اشک میریختند.
👤 نام این رزمندگان عزیز در منبع نیامده
📚سالنامه عطش ظهور ۱۳۸۵
💠 @sajdeh63