#هادی_دلها
یک روز موتور شوهر خواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند ، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین... ابراهیم رسید... و دزدِ زخمی شده را بلند کرد... نگاهی به چهره وحشتزدهاش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده ! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد... ابراهیم از زندگی اش سوال کرد کمکش کرد و برایش کار درست کرد. طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد...
راوی : خواهر شهید
#علمـدار_ڪمیـل
#شهید_ابراهیم_هادی
✅ @sajdeh63