🚩 ایستگاه خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟
گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست.
هوا خیلے سرد بود،
ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد.
دلم نیامد؛...
همان روز رفتم و
یڪ ڪلاہ برایش خریدم.
صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت.
ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!!
گفتم: ڪلاهت ڪو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟
گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟
گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون
با دمپایے میاد؛
امروز سرما خوردہ بود؛
دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟ گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست. هوا خیلے سرد بود، ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یڪ ڪلاہ برایش خریدم. صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت. ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!! گفتم: ڪلاهت ڪو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟ گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟ گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون با دمپایے میاد؛ امروز سرما خوردہ بود؛ دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟
گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست.
هوا خیلے سرد بود،
ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد.
دلم نیامد؛...
همان روز رفتم و
یڪ ڪلاہ برایش خریدم.
صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت.
ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!!
گفتم: ڪلاهت ڪو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟
گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟
گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون
با دمپایے میاد؛
امروز سرما خوردہ بود؛
دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟
گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست.
هوا خیلے سرد بود،
ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد.
دلم نیامد؛...
همان روز رفتم و
یڪ ڪلاہ برایش خریدم.
صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت.
ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!!
گفتم: ڪلاهت ڪو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟
گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟
گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون
با دمپایے میاد؛
امروز سرما خوردہ بود؛
دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟
گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست.
هوا خیلے سرد بود،
ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد.
دلم نیامد؛...
همان روز رفتم و
یڪ ڪلاہ برایش خریدم.
صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت.
ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!!
گفتم: ڪلاهت ڪو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟
گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟
گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون
با دمپایے میاد؛
امروز سرما خوردہ بود؛
دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟
گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست.
هوا خیلے سرد بود،
ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد.
دلم نیامد؛...
همان روز رفتم و
یڪ ڪلاہ برایش خریدم.
صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت.
ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!!
گفتم: ڪلاهت ڪو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟
گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟
گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون
با دمپایے میاد؛
امروز سرما خوردہ بود؛
دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟
گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست.
هوا خیلے سرد بود،
ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد.
دلم نیامد؛...
همان روز رفتم و
یڪ ڪلاہ برایش خریدم.
صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت.
ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!!
گفتم: ڪلاهت ڪو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟
گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟
گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون
با دمپایے میاد؛
امروز سرما خوردہ بود؛
دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟ گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست. هوا خیلے سرد بود، ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یڪ ڪلاہ برایش خریدم. صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت. ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!! گفتم: ڪلاهت ڪو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟ گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟ گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون با دمپایے میاد؛ امروز سرما خوردہ بود؛ دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
مادر بهش گفت:
ابراهیم، سرما اذیتت نمے ڪنہ؟
گفت: نہ مادر، هوا خیلے سرد نیست.
هوا خیلے سرد بود،
ولے نمے خواست ما را توے خرج بیندازد.
دلم نیامد؛...
همان روز رفتم و
یڪ ڪلاہ برایش خریدم.
صبح فردا، ڪلاہ را سرش ڪشید و رفت.
ظهر ڪہ برگشت، بدون ڪلاہ بود!!
گفتم: ڪلاهت ڪو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمے ڪنے؟
گفتم: نہ مادر؛ مگہ چیڪارش ڪردے؟
گفت: یڪے از بچہ هاے مدرسہ مون
با دمپایے میاد؛
امروز سرما خوردہ بود؛
دیدم ڪلاہ براے اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسے
💠 @sajdeh63
🚩 #سنگر_خاطره
مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟ گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست. هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاہ برایش خریدم. صبح فردا، کلاہ را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاہ بود!! گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خوردہ بود؛ دیدم کلاه برای اون واجب ترہ.
#شهید_ابراهیم_امیرعباسی
💠 @sajdeh63