🚩 سرودهاے از شـهید...
برو اے نفس اماره تو را هم پا نباشم من
نےاَم آن مرغ، كاندر بند آب و دانہ باشم من
من آن صيدم كہ دنبال بلا حيران همے گردم
دلم گنج است و سرگردان پے پروانہ باشم من
برو اے نفس، مےخواهم كہ در راه وصال او
بگردم بے كس و سرگشتہ و بے خانه باشم من
برو اے نفس، در راهش رضايت دادهام از جان
شَوَم آواره همچون مرغكے بے لانہ باشم من
برو اے نفس، آسايش، نباشد شيوۀ عاشق
چنان خواهم كہ شيدا مثل يک پروانہ باشم من
برو اے نفس، پابند تعلق، كِے شود جانم
نهادم سر بہ غربت، كز همہ بيگانہ باشم من
بہ جان و دل خريدم محنت و رنج سفرها را
خوشم در غربت از سوداے آن جانانہ باشم من
"بہ سامان تا كہ آرَم، حالت شوريدگانم"
ندارم باک اگر سرگشتہ همچون شانہ باشم من
🌱شاعر: #شهید_علی_بسطامی🕊
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
رأفت سربازان خمینی(ره) نسبت به اسرای عراقی از زبان "سردار نعمان غلامی": یه شب به دشمن تك زده بوديم و يه نفر از نيروهای عراقی كه "زخمی" شده بود را به اسارت گرفتيم و همراه خود آورديم. با توجه به اينكه اين اسير وزن زیادی داشت، شهيد علی بسطامی اون را كول گرفته بود و يواش يواش به سمت نيروهای خودمان میآورد و با لبخند اين كار را انجام میداد و با لهجۀ خوب و شيرينش به اسير میگفت: همانجا كه هستی راحت باش و ناراحت نشو. بعد از مداوای اسير، اومديم مقر. اسير عراقی جذب سكنات و رفتار خوب علی شده بود. علی چایی را داخل شيشه مربا ريخت و شيرينش كرد، به اسير عراقی تعارف كرد و جلوش میگذاشت.
#شهید_علی_بسطامی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
رأفت سربازان خمینی(ره) نسبت به اسرای عراقی از زبان "سردار نعمان غلامی": یه شب به دشمن تك زده بوديم و يه نفر از نيروهای عراقی كه "زخمی" شده بود را به اسارت گرفتيم و همراه خود آورديم. با توجه به اينكه اين اسير وزن زیادی داشت، شهيد علی بسطامی اون را كول گرفته بود و يواش يواش به سمت نيروهای خودمان میآورد و با لبخند اين كار را انجام میداد و با لهجۀ خوب و شيرينش به اسير میگفت: همانجا كه هستی راحت باش و ناراحت نشو. بعد از مداوای اسير، اومديم مقر. اسير عراقی جذب سكنات و رفتار خوب علی شده بود. علی چایی را داخل شيشه مربا ريخت و شيرينش كرد، به اسير عراقی تعارف كرد و جلوش میگذاشت.
#شهید_علی_بسطامی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
رأفت سربازان خمینی(ره) نسبت به اسرای عراقی از زبان "سردار نعمان غلامی": یه شب به دشمن تك زده بوديم و يه نفر از نيروهای عراقی كه "زخمی" شده بود را به اسارت گرفتيم و همراه خود آورديم. با توجه به اينكه اين اسير وزن زیادی داشت، شهيد علی بسطامی اون را كول گرفته بود و يواش يواش به سمت نيروهای خودمان میآورد و با لبخند اين كار را انجام میداد و با لهجۀ خوب و شيرينش به اسير میگفت: همانجا كه هستی راحت باش و ناراحت نشو. بعد از مداوای اسير، اومديم مقر. اسير عراقی جذب سكنات و رفتارخوب علی شده بود. علی چایی را داخل شيشه مربا ريخت و شيرينش كرد، به اسير عراقی تعارف كرد و جلوش میگذاشت.
#شهید_علی_بسطامی
💠 @sajdeh63
🚩 سنگر خاطره...
رأفت سربازان خمینی(ره) نسبت به اسرای عراقی از زبان "سردار نعمان غلامی": یه شب به دشمن تك زده بوديم و يه نفر از نيروهای عراقی كه "زخمی" شده بود را به اسارت گرفتيم و همراه خود آورديم. با توجه به اينكه اين اسير وزن زیادی داشت، شهيد علی بسطامی اون را كول گرفته بود و يواش يواش به سمت نيروهای خودمان میآورد و با لبخند اين كار را انجام میداد و با لهجۀ خوب و شيرينش به اسير میگفت: همانجا كه هستی راحت باش و ناراحت نشو. بعد از مداوای اسير، اومديم مقر. اسير عراقی جذب سكنات و رفتار خوب علی شده بود. علی چایی را داخل شيشه مربا ريخت و شيرينش كرد، به اسير عراقی تعارف كرد و جلوش میگذاشت.
#شهید_علی_بسطامی
💠 @sajdeh63