eitaa logo
سجده بر خاک
281 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
260 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج عباس مسئول تدارکات گردان بود. او برای جلوگیری از اسراف ، اجناسی را که مورد نیاز بچه ها بود به آنها می داد و مازاد بر آن را جواب رد میداد. کلمه " نداریم" همیشه بر زبانش جاری بود. بچه ها هم برای مزاح می گفتند ، « ندارکات » حاج حسین خرازی روزی به گردان آمد ، او را به تدارکات گردان بردم و گفتم ، ما مسئول تدارکاتی داریم که در خواب هم به خوبی انجام وظیفه می کند !! بالای سر حاج عباس که رسیدیم به حاج حسین گفتم ، حاج عباس را صدا بزن !! او صدا زد ، حاج عباس .... حاج عباس در حالت خواب گفت ، نداریم ! دوباره گفت: ، حاج عباس ! حاج عباس غلتی خورد و گفت ، گفتم که نداریم ، نداریم !! خنده ، حاج حسین را امان نداد... 📕 رفاقت به سبک تانک ✅ @sajdeh63
استاد سرکار گذاشتن بچه ‌‌ها بود. روزی از یکی از برادران پرسید ، شما وقتی با دشمن رو به‌ رو می ‌شوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه می‌گویید؟! آن برادر خیلی جدی جواب داد ، البته بیشتر به اخلاص بر می ‌گردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمی‌کند. اولاً باید وضو داشته باشی ، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی ، اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدَستَنا یا پایَنا و لا جای حسّاسَنا برحمتک یا ارحم‌ الراحمین !! طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت ، این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است ! اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد ، شک کرد و گفت ، اخوی غریب گیر آورده ‌ای؟!.... 📕 رفاقت به سبک تانک ✅ @sajdeh63
😊 🔻هوا خیلی سرد بود. از بلندگو اعلام کردند جمع شوید جلوی تدارکات و پتو بگیرید. فرمانده گردان با صدای بلند گفت: «کی سردشه؟» همه جواب دادند: «دشمن» فرمانده گفت: «احسنت، احسنت. معلوم می‌شود هیچکدام سردتان نیست. بفرمایید بروید دنبال کارهایتان. پتویی نداریم که به شما بدهیم». داد همه رفت به آسمان...! (البته شوخی میکردند جناب فرمانده) ✅ @sajdeh63
🔻عجب رازداری هستی! 🔅 پاشو پاشو بریم! اینو اکبر کاراته گفت: راننده‌ی آمبولانس گفت: من از جام تکون نمی‌خورم. اکبر کاراته گفت: چرا؟ راننده گفت: خب دیگه. اکبر کاراته گفت: اگر نیایی، مجبورم به فرمانده بگم! - خب بگو! برو به هرکس دلت می‌خواد بگو. - اکبر کاراته گفت: خب بگو چه مرگته؟ چرا نمی‌آیی؟ راننده گفت: یه رازه. اکبر کاراته گفت: فقط به من بگو. راننده گفت: به کسی نمی‌گی؟ 🔅 - اصلاً. مگه دیونه‌‌ام! من رازدار این مقرم و بچه‌هاش. راننده گفت: قول دادی باشه؟ اکبر کاراته گفت: من امینِ امینم. راننده گفت: پس نمی‌گویی؟ - نه که نمی‌گم. - حتی به فرمانده؟ - آره بابا، به هیچ‌کس. راننده مِن‌مِن‌کنان گفت: راستش من می‌ترسم! هنوز حرفش تموم نشده بود که فرمانده و بچه‌ها رفتند طرفشان و داد زدند: اکبر کاراته چرا نمی‌آیید؟ اکبر کاراته بلند گفت: آخه این راننده‌ی آمبولانس می‌ترسه. 🔅 هنوز حرفش تموم نشده، راننده گفت: عجب رازداری هستی اکبر کاراته ! ✅ @sajdeh63
| | دو تا از بچہ هاے گردان،غولـے را همراه خودشان آورده بودند و هاے هاے مـےخندیدند. +"این ڪیہ!؟" -"عراقے😬" +"چطورے اسیرش ڪردید؟"😐 مـےخندیدند. -"از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگے فشار آورده با لباس بسیجےها آمده ایستگاه صلواتـےشربت گرفتہ بود،پول داده بود!"🥴✌️🏻 اینطورے لو رفتہ بود، بچہ‌ها هنوز مـےخندیدند...😅 ✅ @sajdeh63
🔻 🔅《ما را هم تو نماز دعا کنید》 برخلاف همه اشخاصی که موقع نماز و دعا و استغاثه، اگر به آن‌ها می‌گفتی: التماس دعا، جواب می‌شنیدی: محتاجیم به دعا، به بعضی از برادرها وقتی می‌گفتی: فلانی ما را هم تو نماز دعا کن، جدی جدی برمی‌گشت می‌گفت: نمی‌رسیم برادر این روزها آن‌قدر گرفتاری مردم زیاد شده که نمی‌توانند جواب سلام همدیگر را بدهند؛ وقت نمی‌شد الان چند وقته یکی از بچه‌ها گفته التماس دعا؛ یعنی بچه‌های دیگر هم همین‌طور ما شرمنده همه هستیم. حالا، چشم سعی خودمو می‌کنم؛ اگر رسیدم و مشکلی پیش نیامد، رو چشام! @sajdeh63
🍊🌱 [ ] یک قناسہ چے ایرانے کہ بہ زبان عربے مسلط بود اشک عراقے ها را در اورده بود با سلاح ایرانے دوربین دار مخصوص چند مترے از خط عراقے ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقے ها. چہ میکرد!؟ بار اول بلند شد و فریاد زد ماجد کیہ!؟ یکے از عراقے ها کہ اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت منم،ترق! ماجد کلہ پا شد و قل خورد آمد پاے خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعہ‌ے بعد قناسہ چے فریاد زد یاسر کجایے!؟ و یاسر هم بہ دست بوسے مالک دوزخ شتافت چند بار این کار را کرد تا این کہ بہ رگ غیرت یکے از عراقے ها بہ اسم جاسم برخورد، فکرے کرد و بعد با خوشحالے بشکن زد و سلاح دوربین دارے پیدا کرد و پرید روے خاکریز و فریاد زد حسین اسم کیہ و نشانہ رفت، اما چند لحظہ اے صبر کرد و خبرے نشد. با دلخورے از خاکریز سر خورد پایین.یک هو صدایے از سوی قناسہ چے ایرانے بلند شد: کے با حسین کار داشت!؟جاسم با خوشحالے هول و ولا کنان رفت بالاے خاکریز و گفت من.جاسم با یک حال هندے بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید. . 🍃| 💠 @sajdeh63