داستان تکاندهنده درباره خوشاخلاقی
🔴آيةالله حسنزاده آملی میگويد:
🔸من به آقای سيدمحمدحسن الهی كه در #عرفان و سير و سلوك شاگرد مرحوم قاضی بود، مكرر عرض میكردم، وقتی خدمت آقا میرسيد، از جانب من خواهش كنيد كه مرا هم در شَرَف خدمت حضرت #امام_مهدی سلاماللهعلیه شريك خود نمايند و برای من نيز اجازه #ملاقات بگيرند.
🔸 روزی در شهر آمل، بعدازظهر مشغول #استراحت بودم. بچه ها خيلی سر و صدا میكردند و مانع استراحتم شدند. من #عصبانی شده و به آنها تندی و #پرخاش كردم!
🔸 پس از مدتي، از رفتار خود #پشيمان شدم و از اينكه بچهها را #ناراحت كردهام، #عذاب_وجدان داشتم.
🔸عصر رفتم بازار و مقداری شيرينی و ميوه خريدم و به منزل آوردم كه شايد به اين وسيله دل بچهها را به دست آورم. با اين حال، آشفته خاطر بودم و وجدانم #آرام نمیگرفت.
🔸بالاخره تصميم گرفتم به تبريز سفر كرده و با مرحوم الهی ديداري داشته باشم. خدمت ايشان كه رسيدم ، پيش از آنكه علت سفرم را بيان كنم، گفتم : آقاجان! عرض مرا خدمت استاد رسانديد؟!
🔸 فرمود: من راجع به اين موضوع نامهای به شما نوشتم و چون آدرس شما را نداشتم، خدمت آقاي اخوی فرستادم كه به شما برساند.
🔸در آن نامه آوردهام كه وقتی پيام شما را به آقا عرض كردم، ايشان تأمّلی فرمودند و سپس با ناراحتی ابراز داشتند:
👈 ‹‹ايشان چگونه میخواهند اين راه را طی نمايند با آن اخلاقی كه نسبت به #عائله و #كودكان انجام داده و با آنها #دعوا كردند؟! با آن اخلاق و تندی، چگونه میشود به اين #رتبه و #مقام رسيد؟!»
آری، #سالك بايد هوشيارانه مواظب و #مراقب خود باشد و تمام اعضا و جوارح خود را هميشه #كنترل نمايد.
📚 #مردان_علم_در_میدان_عمل
سید نعمتالله حسینی ج۵ ص۳۷۷
✅ @sajdeh63