eitaa logo
سجاد رستم پور
164 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
149 ویدیو
327 فایل
خداوند جز خوبان را برای لقای خویش بر نمی‌گزیند. شهید آقاسید مرتضی آوینی جهت ارتباط @abdozzahra0313
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🔺تحلیلی از رابطه ی اقتصاد و فرهنگ در جامعه از نظر شهید مطهری رحمه الله علیه با طرح سوال وارد بحث می شویم. چند سوال اساسی مطرح است: 1. در جامعه ، اصالت با اقتصاد است یا فرهنگ؟ 2.رابطه ی اقتصاد با فرهنگ چیست؟ 3.اقتصاد و فرهنگ جامعه با کدام یک از ابعاد وجودی انسان ارتباط دارند؟ اولین نکته ای که شهید مطهری در کتاب انسان و ایمان به آن اشاره می کنند این است که جامعه را یک انسان بزرگ می بیینند وبر همین اساس تحلیلی که برای انسان بیان می کنند همان بیان را برای جامعه دارند. ایشان انسان را دارای دو بعد می دانند : بعد انسانی و بعد حیوانی ، بعد این سوال را مطرح می کنند که انسانیت انسان اصالت دارد یا حیوانیت او؟ و اصلا چه رابطه ای بین آنها بر قرار است؟ جوابی که ایشان می دهند این است : «حقیقت این است که سیر تکاملی انسان از حیوانیت آغاز می شود و به سوی انسانیت کمال می یابد......روح انسان در دامن جسم او زائیده می شود و تکامل می یایدو به استقلال می رسد. حیوانیت انسان نیز به منزله ی لانه و آشیانه ای است که انسانیت او در او رشد می یابد »/انسان و ایمان ص 26 پس اولین مطلبی که ایشان در رابطه ی بین انسانیت و حیوانیت مطرح می کنند این است : " حیوانیت انسان بستر رشد انسانیت اوست ، یعنی زندگی حیوانی انسان بستر رشد زندگی انسانی اوست" بر اساس همین مطلب ایشان جامعه را نیز اینگونه تحلیل می کنند : «نطفه ی جامعه ی بشری با نهادهای اقتصادی بسته می شود. جنبه های فرهنگی و معنوی جامعه به منزله ی روح جامعه است. ایشان در ادامه می فرمایند : انسانیت انسان به هر نسبت که تکامل پیدا می کند به سوی استقلال و حاکمیت بر سایر جنبه ها گام می بردارد.....همان طور که سیر تکاملی فرد به سوی آزادی و استقلال و حاکمیت بیشتر روح است سیر تکاملی جامعه نیز چنین است یعنی جامعه ی انسانی به هر اندازه متکامل تر شودحیات فرهنگی آن استقلال و حاکمیت بیشتری بر حیات مادی آن پیدا می کند. طبق این نظر ، هر چند فرهنگ در ابتدای کار برای رشد وابسته به اقتصاد است اما هرقدر فرهنگ تکامل پیدا کند وابستگی اش به اقتصاد کمتر می شود و استقلال پیدا می کند و بلکه حاکم بر اقتصاد می شود. لذا جامعه ای که فرهنگ قوی دارد ، اقتصاد قوی هم خواهد داشت چون اقتصاد هم تابع فرهنگ است. لذا ایشان اصالت را با فرهنگ می دانند همانطوری که در انسان اصالت را با انسانیت انسان می دانند نه با حیوانیت او چون او در حیوانیت با سائر حیوانات مشترک است و این انسانیت اوست که او را متمایز از جانوران دیگر ساخته است . لذا این فرهنگ است که تمایزی بین جامعه ی انسان ها و جامعه ی حیوانات برقرار می کند . از بیانات شهید مطهری مطلب دیگری که می توان فهمید این است که ما جامعه ای را می توانیم جامعه ی فرهنگی و با فرهنگ به حساب بیاوریم که اصالت در آن با انسانیت انسان باشد و انسانیت انسان در آن جامعه رشد کند و جامعه ای که در آن حیوانیت انسان مورد توجه است ، اصلا فرهنگ ندارد و فاقد فرهنگ است لذا بسیار مضحک و خنده دار است که چین جوامعی را بافرهنگ نامید! البته از باب اینکه فرهنگ حیوانات و روح حیوانی بر آنها حاکم است ، بافرهنگ هستند. به طور خلاصه ، جامعه ی متمدن جامعه ای است که دارای فرهنگی مستقلی باشد که انسانیت انسان در آن تکامل پیدا کرده و رشد می کند و سعادت او را رقم می زند ، لذا این لحاظ اصل با فرهنگ است. اما این نکته نباید مورد غفلت قرار بگیرد که بستر این تکامل فرهنگی ، اقتصاد است و تا اقتصاد تصحیح نشود فرهنگ تکامل پیدا نخواهد کرد یا به طور ناقص تکامل خواهد داشت همانگونه که تا جسم سالم نباشد روح رشد نخواهد کرد و کسالت جسم ، کسالت روح را نیز رقم خواهد زد. و شاید علت اینکه در روایات آمده است که فقیر دین ندارد ، همین نظریه ای باشد که مطرح شد. و دقیقا بر این اساس است که دشمن هم تهاجم فرهنگی دارد تا از این طریق فرهنگ ساخته شده را نابود کند و هم تهاجم اقتصادی دارد تا نگذارد فرهنگ جدیدی رشد کرده و ایجاد شود. برای حل مشکل فرهنگ و ساخت جامعه ای متمدن ، هم باید مشکلات اقتصادی را حل کرد و هم به سراغ کارهای فرهنگی رفت. اما اینکه فرهنگ چگونه ساخته می شود در نوشته ای دیگر خواهم نوشت. ✍️ سجاد رستم پور @sajjad_rostampour
هدایت شده از سجاد رستم پور
﷽ 🔺تحلیلی از رابطه ی اقتصاد و فرهنگ در جامعه از نظر شهید مطهری رحمه الله علیه با طرح سوال وارد بحث می شویم. چند سوال اساسی مطرح است: 1. در جامعه ، اصالت با اقتصاد است یا فرهنگ؟ 2.رابطه ی اقتصاد با فرهنگ چیست؟ 3.اقتصاد و فرهنگ جامعه با کدام یک از ابعاد وجودی انسان ارتباط دارند؟ اولین نکته ای که شهید مطهری در کتاب انسان و ایمان به آن اشاره می کنند این است که جامعه را یک انسان بزرگ می بیینند وبر همین اساس تحلیلی که برای انسان بیان می کنند همان بیان را برای جامعه دارند. ایشان انسان را دارای دو بعد می دانند : بعد انسانی و بعد حیوانی ، بعد این سوال را مطرح می کنند که انسانیت انسان اصالت دارد یا حیوانیت او؟ و اصلا چه رابطه ای بین آنها بر قرار است؟ جوابی که ایشان می دهند این است : «حقیقت این است که سیر تکاملی انسان از حیوانیت آغاز می شود و به سوی انسانیت کمال می یابد......روح انسان در دامن جسم او زائیده می شود و تکامل می یایدو به استقلال می رسد. حیوانیت انسان نیز به منزله ی لانه و آشیانه ای است که انسانیت او در او رشد می یابد »/انسان و ایمان ص 26 پس اولین مطلبی که ایشان در رابطه ی بین انسانیت و حیوانیت مطرح می کنند این است : " حیوانیت انسان بستر رشد انسانیت اوست ، یعنی زندگی حیوانی انسان بستر رشد زندگی انسانی اوست" بر اساس همین مطلب ایشان جامعه را نیز اینگونه تحلیل می کنند : «نطفه ی جامعه ی بشری با نهادهای اقتصادی بسته می شود. جنبه های فرهنگی و معنوی جامعه به منزله ی روح جامعه است. ایشان در ادامه می فرمایند : انسانیت انسان به هر نسبت که تکامل پیدا می کند به سوی استقلال و حاکمیت بر سایر جنبه ها گام می بردارد.....همان طور که سیر تکاملی فرد به سوی آزادی و استقلال و حاکمیت بیشتر روح است سیر تکاملی جامعه نیز چنین است یعنی جامعه ی انسانی به هر اندازه متکامل تر شودحیات فرهنگی آن استقلال و حاکمیت بیشتری بر حیات مادی آن پیدا می کند. طبق این نظر ، هر چند فرهنگ در ابتدای کار برای رشد وابسته به اقتصاد است اما هرقدر فرهنگ تکامل پیدا کند وابستگی اش به اقتصاد کمتر می شود و استقلال پیدا می کند و بلکه حاکم بر اقتصاد می شود. لذا جامعه ای که فرهنگ قوی دارد ، اقتصاد قوی هم خواهد داشت چون اقتصاد هم تابع فرهنگ است. لذا ایشان اصالت را با فرهنگ می دانند همانطوری که در انسان اصالت را با انسانیت انسان می دانند نه با حیوانیت او چون او در حیوانیت با سائر حیوانات مشترک است و این انسانیت اوست که او را متمایز از جانوران دیگر ساخته است . لذا این فرهنگ است که تمایزی بین جامعه ی انسان ها و جامعه ی حیوانات برقرار می کند . از بیانات شهید مطهری مطلب دیگری که می توان فهمید این است که ما جامعه ای را می توانیم جامعه ی فرهنگی و با فرهنگ به حساب بیاوریم که اصالت در آن با انسانیت انسان باشد و انسانیت انسان در آن جامعه رشد کند و جامعه ای که در آن حیوانیت انسان مورد توجه است ، اصلا فرهنگ ندارد و فاقد فرهنگ است لذا بسیار مضحک و خنده دار است که چین جوامعی را بافرهنگ نامید! البته از باب اینکه فرهنگ حیوانات و روح حیوانی بر آنها حاکم است ، بافرهنگ هستند. به طور خلاصه ، جامعه ی متمدن جامعه ای است که دارای فرهنگی مستقلی باشد که انسانیت انسان در آن تکامل پیدا کرده و رشد می کند و سعادت او را رقم می زند ، لذا این لحاظ اصل با فرهنگ است. اما این نکته نباید مورد غفلت قرار بگیرد که بستر این تکامل فرهنگی ، اقتصاد است و تا اقتصاد تصحیح نشود فرهنگ تکامل پیدا نخواهد کرد یا به طور ناقص تکامل خواهد داشت همانگونه که تا جسم سالم نباشد روح رشد نخواهد کرد و کسالت جسم ، کسالت روح را نیز رقم خواهد زد. و شاید علت اینکه در روایات آمده است که فقیر دین ندارد ، همین نظریه ای باشد که مطرح شد. و دقیقا بر این اساس است که دشمن هم تهاجم فرهنگی دارد تا از این طریق فرهنگ ساخته شده را نابود کند و هم تهاجم اقتصادی دارد تا نگذارد فرهنگ جدیدی رشد کرده و ایجاد شود. برای حل مشکل فرهنگ و ساخت جامعه ای متمدن ، هم باید مشکلات اقتصادی را حل کرد و هم به سراغ کارهای فرهنگی رفت. اما اینکه فرهنگ چگونه ساخته می شود در نوشته ای دیگر خواهم نوشت. ✍️ سجاد رستم پور @sajjad_rostampour