eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8هزار عکس
5.3هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️‌ چه کسی گفت آقایی دلار باید شکسته شود؟ 🔹‌ پس از توافق ایران و عربستان، از محافل رسانه ای جهان حرفهایی بگوش میرسد که قبلا کمتر شنیده میشد؛ فروش نفت با ارزهایی بجز دلار، موضوعی است که امروز حتی در آمریکا از آن سخن گفته میشود؛ چین نفت خلیج فارس را با یوان میخرد و عربستان فروش غیر دلاری نفت را بررسی میکند! 🔹‌ این روزها تحولات آنقدر سریع اتفاق می افتند که حتی صاحبنظران از پیش بینی و تحلیل به موقع وقایع عقب مانده اند. چه کسی فکرش را میکرد روزی بن سلمان به این نتیجه برسد که از آمریکا دیگر بخاری بلند نمیشود، و بهتر آن است که به سیگنالهای شرقی واکنش مثبت نشان دهد؟! 🔹‌ کدام پیشگویی میتوانست بگوید عربستان سعودی که به گاو شیرده ایالات متحده معروف است، یک روز ممکن است نفتش را با ارزی بغیر از دلار بفروشد؟! در دنیا چه خبر است و چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟ چرا نقش آفرینی چین در توافق ایران و عربستان، آمریکا و اسرائیل را خشمگین کرده است؟! 🔹‌ من فقط یک نفر را میشناسم که هم افول آمریکا را پیش بینی کرده بود و هم سالها پیش از شکستن آقایی دلار و مبادله نفت با ارزهای جایگزین سخن به میان آورده بود. او همان کسی است که هرچه گفت شد و هرآنچه میگوید را میشود حساب شده ترین تحلیل دنیا دانست. او کسی نیست جز سیدعلی حسینی خامنه ای! ✍‌ عبدالرحیم انصاری @salahshouran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این به بعد این مدل استوری ها رو بیشتر خواهید دید👌 ┄┅═✧♡💠♡✧═┅┄ 🛑به کانال شاید این جمعه بیاید بپیوندید 👇 @salahshouran313
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نظرتون تا چقدر ممکنه بیاد پایین؟ .
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رمز گشایی از برنامه با توجه به انیمیشن i pet goat 2 این انیمیشن سال ۲۰۱۲ توسط شبکه ایلومناتی و فراماسونری یا ساخته شده و اتفاقاتی که قرار است این شبکه شیطانی در آینده بر سر بشریت بیاورد در آن نشان داده شده از یازده سپتامبر ،داعش ، شهادت سلیمانی تا کرونا در آن کد گذاری شده چرا اسرائیل اصرار به تخریب مسجد الاقصی دارد؟ چرا بشار اسد باید از سوریه کناره گیری میکرد؟ چرا آمریکا به عراق وارد شد ؟ چرا عربستان با یمن وارد جنگ شد ؟ و.... * ویروس corona با عدد ابجد 666 و با اسم دیگر کویید ۱۹ که عدد ابجد ۷۲ میشود و اشاره به عدد قدرت شیطان است و از نوع ویروس تاجدار است. در واقع کرونا مراسم تاجگذاری دجال در اورشلیم و معبد سلیمان است * در درخت حیات کابالا نام سفیروت بالایی تاج یا کرونا است 😳 در قسمتهایی از این مستند به عملیات اشاره خواهد شد و برپایی بخش چهارم قسمت دوم 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۶ فوتی و ۱۸۲ مصدوم ۲ روز مانده به چهارشنبه‌سوری! 🔹مدیر آموزش سازمان اورژانس کشور:۴ نفر از مصدومان به‌علت وخامت حالشان در بخش مراقبت‌های ویژه بستری هستند. @salahshouran313
🔘دوره-مسابقۀ 🔺⚡️ما مُقصریم!⚡️🔺 🎁 با ۵.۰۰۰.۰۰۰ تومان جایزه نقدی 📜 گواهی معتبر آموزشی 📲 بصورت مجازی ⭐️ با محوریت جزوۀ «ما مقصریم!» (انقلاب اسلامی؛ نزدیکِ قله یا بر لبۀ پرتگاه؟!) ➕بخون ➕بنویس ➕بگو 🛍 جایزه ببر 🥇نفر اول: ۱.۵۰۰.۰۰۰ تومان 🥈نفر دوم: ۱.۳۰۰.۰۰۰ تومان 🥉نفر سوم: ۱.۱۰۰.۰۰۰ تومان 4⃣ نفر چهارم: ۶۰۰.۰۰۰ تومان 5⃣ نفر پنجم: ۵۰۰.۰۰۰ تومان 🖍 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر؛ پیام به شناسه زیر در ایتا👇 💠 @majazidore ⏳مهلت شرکت در مسابقه: ۱۵ تا ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ▫️ پوستر را ببــینید 👌 شرکت برای همه علاقمندان، آزاد است (دانشجو، دانش‌آموز، کارمند، خانه دار، طلبه، فرهنگی و...) 🌱 مدرسہ تشکیلاتے شھید بھشتے 🇮🇷 🇮🇷 ┄┅═✧❁🦋❁✧═┅┄ ╔══⊰•❀•⊱═══╗ @doreha_isf ╚══⊰•❀•⊱═══╝ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ @basijsemirom
❤️ ای پدران و مادران مبادا از رفتن فرزندان‌تان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید. مانند مادر وهب جوانان‌تان را به جبهه بفرستید و حتی جسد او را تحویل نگیرید زمستان سرد و برفی 1326 بود که روستای ولی عصر كوار از استان فارس خورشيد تابانی را در آغوش گرفت كه از كهكشانی دور، پا به منظومه سرد حيات گذاشته بود؛ مسافری غريب كه از دورها می‌آمد تا گرمی خانه سرد و كوچكی باشد كه سال‎ها يخبندان حكومت ستمشاهی را تجربه كرده بود. خانواده متدّين و مذهبی اسكندری اين مسافر كوچك را اسماعيل ناميدند. اسماعيل آغازين روزهای زندگی خود را در آغوش پدر ومادر سپری نمود و تحت توجهات اين دو بزرگوار رشد و تربيت يافت. در شش سالگی پا به پای كودكان روستا راهی مدرسه شد. امّا هنوز سال ششم ابتدائی را به پايان نرسانده بود كه از تحصيل بازماند و همدوش با پدر به كار و تلاش پرداخت. در سال 1347 ازدواج نمود و صاحب 8 فرزند شد. اما مهر خانواده و فرزند، او را از مسئوليت عظيمی كه بر عهده داشت غافل نساخت و با شروع جنگ تحميلی دل به امواج بلند ايثار سپرد و راهی عرصه‌های خون و حماسه گرديد. برادرش ماجرای جبهه رفتنش را اینگونه نقل می‎کند: اسماعیل کارگر کوره آجرپزی بود، آنقدر در کارش پشت کار داشت که خیلی زود پیشرفت کرد و توانست در نزدیکی روستای محل سکونتش یک کوره آجرپزی به پا کند. کلی در میان مردم کوار و روستا اعتبار داشت اما افتتاح کوره آجرپزی مصادف شد با آغاز جنگ و فرمان امام برای پر کردن جبهه‌ها. اسماعیل هم کار و اعتبار و زن و هشت فرزندش را گذاشت و رفت جبهه! آنقدر کم به مرخصی می‎آمد که دست آخر مجبور شد زن و فرزندانش را ببرد اهواز که نزدیکش باشند، اما با این حال باز هم به ندرت از خانواده سرکشی می‌کرد. اولین باری که به مرخصی آمد گفتم «برادر شما بزرگ ما هستید، شما پیش خانواده بمانید تا ما به جبهه برویم». آن زمان برادر دیگرمان هم مجروح و در بیمارستان بستری بود، زیر بار نرفت و گفت: کوره را تعطیل کنید با کارگران هم تسویه کنید تا بروند، امروز اسلام در خطر است، من نمی‌توانم اینجا بمانم امروز تکلیف همه ماست که از مرزهایمان دفاع کنیم، شما هم اگر می‌خواهید، به جای خودتان به جبهه بیایید نه بجای من! همسر شهید از خاطرات آن روزهایشان می‌گوید: ساکن روستا بودیم با ۶تا بچه، گفتم بسه دیگه جبهه نرو! دلش شکست.شب حضرت فاطمه(س) را در خواب دیدم فرمودند: مانعش نشو! بعد از شهادتش هم کنارم بود، و در مشکلات کمکم می‎کرد. یادم هست یکبار مشکل مالی داشتیم به خوابم آمد و گفت:خرجی شما رافلان جا گذاشتم بردارید... یکی از خاطرات شهید حاج اسماعیل اسکندری : ماه رمضان بود و عملیات رمضان. با تویوتا که پر بود از اسلحه و مهمات به سمت مقر فرماندهی می رفتم که رسیدم به یک سنگر کمین عراقی. دو تا عراقی روی سنگر کنار یک ضد هوایی دولول نشسته بودند. کنار آنها ایستادم و گفتم: “بیاید پائین” دو عراقی را پشت ماشین سوار کردم، ضد هوایی را هم به ماشین یدک کردم و به راهم ادامه دادم. صد متر بیش نرفته بودم که دوباره یک سنگر با دو عراقی و یک ضد هوایی دولول دیگر دیدم. پیاده شدم، دو عراقی را مثل قبلی ها اسیر کردم و به پشت ماشین فرستادم، ضد هوایی را هم کنار قبلی بستم. از میدان مینی که توسط بچه ها باز شده بود عبور کردم به حاج نبی، فرمانده لشکر برخورد کردم. حاجی گفت: «این جانور ها را از کجا آوردی؟» فکرکردم اشاره اش به ضد هوایی هاست. بعد فهمیدم نه، منظورش چهار عراقی است که پشت ماشین سوار کرده ام. حاجی نگذاشت جواب بدهم، متحیرانه نگاهی به عراقی ها و مهماتی که پشت ماشین سوار بود انداخت و گفت: "چه طور، با چه اعتباری این عراقی ها را کنار این همه مهمات و دو پدافند ضد هوایی جا داده ای" خندیدم و گفتم: «حاجی خدا دست و پای اینها را بسته و هیچ کاری نمی توانند بکنند، خداوند آنها را کور کرده و نمی توانند از خود عکس العملی نشان دهند!» ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚@salahshouran313🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ خاطرات روزهای جنگ به نقل از همرزمان شهید: عملیات محرم بود و ما در 500 متری پل چنتره بنه تدارکات به پا کرده بودیم. ساعت 9 صبح قرار بود مقداری مهمات و آذوقه برای رزمندگان که در حال پیشروی بودند ببریم. تا شب قبل جاده مواصلاتی در دست عراقی‎ها بود برای همین گرا دقیق آن را داشتند و بی وقفه گلوله کاتیوشا و خمپاره بود که روی جاده فرود می‌آمد. از چندتا راننده‌ای که در بنه داشتیم هیچ کدام حاضر به رفتن نشدند چون جاده از دور پیدا بود که از دامنه تپه‌ها پیچ می‌خورد و بالا می‌رفت و می‌دیدیم که سرتاسر جاده زیر آتش است. راننده‌ها به حاج اسکندر می‌گفتند: «حاجی اجازه بده آتش سبکتر شود می‌رویم!» حاجی منتظر آنها نشد، کلاشش را برداشت، پشت یکی از ماشین‌ها که آماده بود نشست. اولین بار بود که احساس می‌کردم این بار آخر است که حاج اسکندر را می‌بینم، رفتم جلو شوخی و جدی گفتم: «حاجی خدا رحمتت کند! برو به سلامت!». حاجی که راه افتاد هیچ کس از جایش تکان نخورد همه چشم به جاده داشتیم و حاج اسکندر که پیش می‌رفت گلوله‌های کاتیوشا بی‌وقفه به جاده می‌خورد و گرد و خاک حاصل مثل قارچ سمی در میان جاده قد می‌کشید، اما حاجی با شهامت و مارپیچ از میان انفجارها عبور می‌کرد. همه به اشک افتاده بودیم و برایش دعا می‌کردیم تا زمانی که ماشین از چشم ما ناپدید شد. ساعتی بعد حاجی به سلامت از همان جاده به بنه برگشت. عمليات‌های پيروزمند فتح المبين ، بيت المقدس و كربلای 4و5 سندی ماندگار از قهرمانی‌های این سرداران بزرگوار است كه اعتلای فرهنگ غنی اسلامی ودفاع از دستاوردهای انقلاب را تا سر حد جان كوشيدند. 19 دی ماه 1365 حاج اسماعيل اسكندری در حال بالا رفتن از خاكريز دشمن، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. خورشيد آن روز شلمچه در حالی غروب می‌کرد كه مردی از مردان حماسه، به آرامی سربر بالين خون می‎گذاشت و به نام بلند شهيد افتخار می‎يافت. فرازی از وصیتنامه سردار شهید حاج اسماعیل اسکندری ای جوانان نکند در رختخواب و با ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد. ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که آیت الله مدنی، دستغیب، صدوقی، اشرفی اصفهانی در محراب شهید شدند، همانند مطهری‌ها، مفتح‌ها، دیلمی، ربانی، قاسم زاده و دهقان‌ها باشید... ای پدران و مادران مبادا از رفتن فرزندان‌تان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید. مانند مادر وهب جوانان‌تان را به جبهه بفرستید و حتی جسد او را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا داده‌ام پس نمی‌گیرم... آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @salahshouran313📚🖌 ᯽────❁────᯽
انسان شناسی ۲۲۴.mp3
10.55M
●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ 💢 چرا من باید وقت بذارم و اهل بیت علیهم‌السلام رو بشناسم، و از این سخت‌تر، حتماً دوستشون داشته باشم؟ 💢 حالا دوست داشتن یه طرف، چرا من باید سبک زندگی‌ام رو از اهل بیت علیهم‌السلام، که دهها قرن قبل از زمان ما می‌زیستند، دریافت کنم؟ 🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ @salahshouran313