🔴رهبر انقلاب: استغفار در میدانهای ملی ما را به توفیقات بزرگ میرساند
🔹یکی از چیزهایی که در دعاهای ماه مبارک رمضان تکرار شده، مسئلهی طلب مغفرت الهی است. خب استغفار یعنی چه؟ یعنی معذرت خواهی. از خیلی از کارها، از بسیاری از کردهها و نکردههای خودمان از خدای متعال باید معذرت بخواهیم.
🔹نگاهمان هم به استغفار این نباشد که فقط مثلاً برای گناهان شخصی و برای شستوشوی دل خودمان استغفار کافی است، نه؛ استغفار در میدانهای ملی و در میدانهای بزرگ اجتماعی کارکرد و تأثیر دارد و ما را به توفیقات بزرگ میرساند
@salahshouran313
🔴رهبر انقلاب: یک حرف نصیحتآمیز و از سرخیرخواهی خطاب به آقایان سعودی دارم؛ چرا جنگی را که یقین دارید در آن پیروز نمیشوید ادامه میدهید؟ راهی برای خروج خود از جنگ پیدا کنید
@salahshouran313
🔴رهبر معظم انقلاب: تحرکات جوانان فلسطینی نشان داد فلسطین برخلاف تلاش آمریکا و پیروانش زنده است و به فضل الهی پیروزی نهایی از آن مردم فلسطین خواهد بود.
@salahshouran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: سفرهای استانی گرهگشاست
🔹تا در بین مردم حضور نداشته باشید نمیتوانید واقعیات را بفهمید. مردمی بوده خیلی مهم است اما یکی از مهمترین مسائل مردمی بودن، مردمی ماندن است. اینطور نباشد که اول کار مردمی باشد و کمکم خسته شوید.
🔹منظورم این نیست که حتما سفرهای استانی را تا آخر دوره ادامه دهید. ممکن است جایی متوقف شود که اشکالی ندارد اما مردمی بودن فقط سفرهای استانی نیست.
@salahshouran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: در عملیات فتحالمبین نزدیک بود صدام توسط سپاه دستگیر شود
🔹صدام هنگام آغاز جنگ نزدیک ایلام یک مصاحبه کرد و بعد گفت مصاحبهی بعدی را در تهران انجام میدهم اما دیدید به چه سرنوشتی دچار شد در جنگ و بعد از جنگ. در فتحالمبین صدام شانس آورد، نزدیک بود توسط بچههای سپاه دستگیر شود. اگر نیم ساعت زودتر رسیده بودند دستگیر میشد ولی شانس آورد و در رفت.
🔹اخیرا هم یک دلقک آمریکایی گفته بود کریسمس را در تهران جشن میگیریم! از این حرفها زیاد میزنند اما واقعیت با چیزی که آنها دلشان میخواهد فاصله زیادی دارد
@salahshouran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: مونتاژ محصول همان واردات است
🔹برای شرکتهای دانشبنیان باید ضوابط کیفی تعریف شود. شرکتی که با فناوری ۴۰ سال پیش کار میکند نباید خودش را دانشبنیان جا بزند و از تسهیلات دانشبنیانها استفاده کند.
🔹شرکت دانشبنیان باید به معنای واقعی کلمه نوآوری داشته باشد. شرکتهای مونتاژکننده دانشبنیان نیستند. مونتاژ همان واردات بیرویه است اما با یک شکل دیگر. این تولید و آفرینندگی محصول نیست
@salahshouran313
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
درختکاری.MP3
18.74M
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری/موضوع:درختکاری{جلسه 428}مکان تبلیغ:سراوان
https://eitaa.com/eslam20
👹پاسخ جنّ بزرگ، به سؤالات سلیمان
💠حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ از پیامبرانی بود که خداوند او را بر جنّ و انس و… مسلّط نموده بود. روزی چند نفر از اصحاب خود را همراه یکی از جنّهای بزرگ و گردنکش فرستاد، تا چند ساعتی به میان مردم بروند و گردش کنند و سپس بازگردند و به اصحاب فرمود: در این سیر و سیاحت هر چه را از آن جنّ شنیدید به خاطر بسپارید و وقتی نزد من آمدید برای من بیان کنید.
آنها همراه آن جنّ سرکش حرکت کردند تا به بازار رسیدند و امور زیر را از آن جنّ دیدند:
1. دیدند آن جنّ به آسمان نگاه کرد و سپس به مردم نگریست و سرش را تکان داد.
2. از آن جا عبور نمودند تا به خانهای رسیدند، شخصی از دنیا رفته و بستگان او گریه میکنند. آن جنّ وقتی که آن منظره را دید خندید.
3. از آن جا عبور نمودند و افرادی را دیدند که سیر را با پیمانه میفروشند، ولی فلفل را با وزن (و سنجش دقیق ترازو) میفروشند. آن جنّ با دیدن آن منظره خندید.
4. از آن جا عبور نمودند و به گروهی رسیدند. دیدند آنها ذکر خدا میگویند و به یاد خدا به سر میبرند، ولی گروه دیگری در کنار آنها هستند و به امور بیهوده و باطل سرگرم میباشند. آن جنّ سرش را تکان داد و لبخند زد.
یاران سلیمان ـ علیه السلام ـ ، از این سیر و عبور بازگشتند و جریان را (در چهار مورد فوق به سلیمان ـ علیه السلام ـ گزارش دادند.
سلیمان ـ علیه السلام ـ آن جنّ را احضار کرد و از او از چهار موضوع مذکور پرسید:
1. وقتی که به بازار رسیدی، چرا سرت را به آسمان بلند نمودی. و سپس به زمین و مردم نگاه کردی و سرت را تکان دادی؟
جنّ گفت: فرشتگان را بالای سر مردم دیدم که اعمال آنها را با شتاب مینوشتند. تعجّب کردم که آنها این گونه با شتاب مینویسند ولی انسانها آن گونه با شتاب سرگرم (امور مادی خود) هستند.
2. وقتی که به خانهای وارد شدی، شخصی مرده بود و حاضران گریه میکردند، چرا خندیدی؟
جنّ گفت: خندهام از این رو بود که آن شخص مرده، به بهشت رفت، ولی حاضران (به جای خوشحالی) گریه میکردند.
3. چرا وقتی که دیدی سیر را با پیمانه، و فلفل را با وزن میفروشند خندیدی؟
جنّ گفت: ازاین رو که دیدم سیر را با آن همه ارزش، که کیمیای درمان است با پیمانه میفروشند، ولی فلفل را که مایه بیماری است با وزن دقیق به فروش میرسانند! از این رو از روی تعجّب خندیدم.
4. چرا در مورد آن دو گروه که یکی در یاد خدا و دیگری سرگرم لهو و امور بیهوده بودند، سر تکان دادی و خندیدی؟
جنّ گفت: زیرا تعجب کردم که دو گروه، هر دو انسانند، ولی گروه اول بیدار در یاد خدایند، اما گروه دوم غافل و سرگرم در بیهودگی هستند.
📚اقتباس از بحار، ج 14، ص 79.
@salahshouran313
🍃
📖🍃
🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #نودودو
کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم،.. داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده...
و هنوز کاری مانده بود و نمیخواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد
_من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر!
و بلافاصله آماده رفتن شد...
همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمی آمد دیگر رهایم کند...
با نگاه نگرانش صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بیقراری تمنا کرد
_زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر میزنم!
دلم میخواست دلیل این همه دلهره را برایم بگوید..
و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بی پرده حساب دلم را تسویه کرد
_خیلی اینجا نمیمونی، انشاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم میبرمت تهران!
و ظاهراً همین توصیه را با لحنی #جدی_تر به مصطفی هم کرده بود که روی #نجابتش پرده ای از سردی کشید.. #ودیگرنگاهم_نکرد.
#کمتر از اتاقش خارج میشد #مبادا چشمانم را ببیند...
و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچه ای #نیاورد تا تمام روزنه های احساسش را به روی دلم #ببندد...
اگر گاهی با هم روبرو میشدیم،..
از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ میشد،..
به سختی سلام میکرد و آشکارا از معرکه عشقش میگریخت...
ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر میزد..
و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتنم به تهران، تار و پود دلم را میلرزاند..
و چشمان مصطفی را در هم میشکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زودی ها تمام نمیشود...
که گره فتنه سوریه هر روز کورتر میشد. کشتار مردم حمص و قتل عام...
..
ادامه دارد....
@salahshouran313
🍃
📖🍃
🍃
📖🍃
🔖|رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
قسمٺ #نودوسه
قتل عام خانوادگی روستاهای اطراف، #عادت_روزانه ارتش آزاد شده بود...
تا 6 ماه بعد..
که شبکه سعودی العربیه اعلام کرد..
عملیات آتشفشان دمشق با هدف فتح پایتخت توسط ارتش آزاد به زودی آغاز خواهد شد...
در فاصله ١٠ کیلومتری دمشق، در گرمای اواخر تیرماه تنم از ترس حمله تروریست های ارتش آزاد میلرزید،...
چند روزی میشد از ابوالفضل بیخبر بودم که شب تا صبح پَرپَر زدم..
و همین بیقراری ام یخ رفتار مصطفی را آب کرده بود...
که دور اتاق میچرخید و با هر کسی تماس میگرفت بلکه خبری از دمشق بگیرد...
تا ساعتی بعد که خبر انفجار ساختمان امنیت ملی سوریه کار دلم را تمام کرد.
وزیر دفاع و تعدادی از مقامات سوریه کشته شدند...
و هنوز شوک این خبر تمام نشده، رفقای مصطفی🌸 خبر دادند..نیروهای ارتش آزاد به زینبیه رسیده...
و میدانستم برادرم از مدافعان حرم است...
که دیگر پیراهن صبوری ام پاره شد و مقابل چشمان مصطفی و مادرش مظلومانه به گریه افتادم...
طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با اشکهایم به مصطفی التماس میکردم
_تورو خدا پیداش کنید!
بی قراری هایم صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم
_کجا میرید؟
دستش به طرف دستگیره رفت و بالحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد
_اینجا موندنم فایده نداره.
مادرش مات رفتنش مانده..
و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد...
🌷دل مادرش🌷 #بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود،..اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد..
و دل کوچک من...
ادامه دارد....
نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
@salahshouran313
🍃
📖🍃
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
ایثار.MP3
17.46M
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری/موضوع:ایثار{جلسه 429}مکان تبلیغ شهرستان سراوان
https://eitaa.com/eslam20