eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 📹 با رسیدن آزمایشات گسترده علمی به مراحل پایانی، این واکسن تزریقی-استنشاقی امیدها را برای از جلوگیری از ناقل شدن افراد و امکان تجمع مجدد مردم بدون ماسک را زنده کرده است. 🔻همچنین این واکسن تا کنون کم عارضه ترین واکسن در بین تمام نمونه های و موجود در کشور بوده است. ═══.🍃🇮🇷🕊.════ 💠@salahshouran313
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید _این واسه ایرانیها جاسوسی میکنه! با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد.. و در سکوت برگزاری نماز جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید _کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟ و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه میشدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس میکردم... یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد و دیگر نمیدیدم چطور او را با قدرت میکشد تا از من دورش کند.. که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود.. و میشنیدم همچنان نعره میزند که خون این رافضی است... از پرده بیرون رفتند.. و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را میشنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش میکرد _هنوز این شهر انقدر بیصاحب نشده که تو فتوا بدی! سایه دستش را دیدم که به شانه اش کوبید تا از پرده دورش کند.. و من هنوز باورم نمیشد زنده مانده ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات طلوع آفتاب به طلایی میزد.. و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ میدرخشید و نمیدانستم اسمم را از کجا میداند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می لرزیدم و او حیرت زده نگاهم میکرد... تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم میتپید.. و میترسید کسی قصد جانم را کند که و با صدایی که به نرمی میلرزید، سوال کرد _شما هستید؟ ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 👇 @salahshouran313 🍃 📖🍃
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ سوال کرد _شما هستید؟ زبانم طوری بند آمده بود.. که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش میکردم نجاتم دهد.. و حرف دلم را شنید که با لحنی مردانه دلم را قرص کرد _من اینجام، نترسید! هنوز نمیفهمید این دختر غریبه در این معرکه چه میکند.. و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمیتوانستم کلامی بگویم.. که 🔥سعد🔥 آمد... با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود.. که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید _چی میخوای؟ در برابر چشمان سعد که از غیرت شعله میکشید، به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد.. و اینبار سعد بیرحمانه پرخاش کرد _چه غلطی میکنی اینجا؟ پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن مسجد فریاد کشید _بی‌پدر اینجا چه غلطی میکنی؟ نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او میدانست چه بلایی دورم پرسه میزند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت،... او را داخل پرده کشید و با صدایی که میخواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند _ دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست! سعد نمیفهمید او چه میگوید و من میان گریه ضجه زدم _همونی که عصر رفتیم در خونه اش، اینجا بود! میخواست سرم رو ببُره... و او میدید.. برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد _باید از اینجا برید، تا خونش رو نریزن آروم نمیگیرن! دستان سعد سُست شده بود،... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 👇 @salahshouran313 🍃 📖🍃
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد _بس کن نازنین! داری. دیوونه ام میکنی! و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت.. و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید..و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس میکشید و باز هم مراقبم بود. در تاکسی که نشستیم.. خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد _میخوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمیخوام با هیچکس حرف بزنی، نمیخوام کسی بدونه هستی که دوباره دردسر بشه! از کنار صورتش نگاهم به تابلوی زینبیه ماند.. و دیدم تاکسی به مسیر دیگری میرود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمیدانستم کجاست، ترسیدم... چشمان بی حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر کرد _هیس! اصلاً نمیخوام حرف بزنی که بفهمن هستی! و شاید رمز اشکهایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با حالم را به هم زد _تو همه چیات خوبه نازنین، فقط همین و کار رو خراب میکنه! حس میکردم از حرارت بدنش تنم میسوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم میخواست از شرّش خالص شوم.. که نگاهم به سمت دستگیره رفت.. و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت _دیوونه من دوسِت دارم! از ضبط صوت تاکسی آهنگ عربی تندی پخش میشد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی اش را به رخم کشید _نازنین یا پیشم یا ! تو یا برای منی یا نمیذارم زنده بمونی! و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🍃 📖🍃
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید _تو برا چی میری؟ در این مدت هربار سوالی میکردم،.. فریاد میکشید.. و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود.. که به آرامی پاسخ داد _الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه! جریان خون در رگ هایم به لرزه افتاده.. و نمیدانستم با من چه خواهد کرد.. که مظلومانه التماسش کردم _بذار برگردم ایران! و فقط ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد _فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟ معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد.. و او کشیده بود که قاطعانه دستور داد _ولید یه خونواده تو داریا بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم. _سپس از کیفش و بیرون کشید و مقابلم گرفت _این خانواده هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی. و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد،.. با لحنی محکم هشدار داد.. _اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی های افغانستانی! از میزبانان وهابی تنها خاطره برایم مانده.. و از رفتن به این خانه تا حد مرگ وحشت کرده بودم.. که با هقهق گریه به پایش افتادم _تورو خدا... بذار من برگردم ایران! و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود.. که با هر دو دستش شانه ام را به سمت خودش کشید.. و صدایش آتش گرفت _چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟ خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 اینجا چین یا ژاپن نیست!!! ❄️🌹❄️ 🔻 این پل ها بر روی دره ای به عمق ۲۵۰ متر واقع در محدوده دریاچه سد و نیروگاه کارونِ۳ و به جهت جایگزینی جاده قدیمی ایذه –شهرکرد ساخته شده اند. 🔸پل های فوق دارای دهانه قوسی از نوع خود در هستند. 🔺کلیه مراحل پروژه اعم از طراحی، محاسبات ایستایی سازه فلزی، ساخت قطعات فلزی و نصب پل توسط مهندسان انجام شده است. @salahshouran313
28.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 آزادی_قدس توسط ایرانی‌های شیعی 📌 نزد علیه‌السلام از معنای آیه پنجم سوال شد که خداوند فرموده: هنگامى كه نخستين وعده مجازت فرا رسد (موعد )، بندگان سخت‌کوش و نيرومند خود را بر ضد آنان برانگيزم. به گونه‏اى كه براى دستیابى به تبهكاران یهود، به جستجوى خانه‏به‏خانه بپردازند و اين قطعی‌ست. عرض كرديم: فدايتان گرديم، اين بندگان نيرومند و پُر توان چه کسانی‌اند؟ امام سه بار فرمودند: والله والله والله (به خدا سوگند) آنان شیعیان قم، ها هستند. (بحارالانوار علامه مجلسی جلد ۵۷ صفحه ۲۱۶) ✨ فَإِذا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُما بَعَثْنَا عَلَيكُمْ عِبادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وكانَ وَعْدًا مَفعُولًا ✍ طبق آیات ابتدایی سوره اسراء (۴ تا ۸) و تفسیر مستقیم آیات توسط امام جعفر صادق علیه‌السلام؛ در آخرالزمان و قبل ظهور، دو بار فساد خواهد کرد که بار اول، و در فرآیند (پس از وقوع و در بحبوحه‌ی سوم و شیطنت مستقیم علیه و مقاومت)، ایرانی‌ها اسرائیل را رقم خواهند زد و یهود به لبه‌ی پرتگاه خواهد رفت. اما با فتنه و ، دوباره و موقتا احیا میشوند که البته این بار و پس از کمتر از دو سال از شورش سفیانی (اندکی بعد از ظهور امام)، توسط لشگریان (نیروهای زمینه‌ساز ظهور) خواهند شد. 🔥 قطعا در راه است... منبع صدای ظهور ۳۱۳ https://eitaa.com/salahshouran313
28.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 آزادی_قدس توسط ایرانی‌های شیعی 📌 نزد علیه‌السلام از معنای آیه پنجم سوال شد که خداوند فرموده: هنگامى كه نخستين وعده مجازت فرا رسد (موعد )، بندگان سخت‌کوش و نيرومند خود را بر ضد آنان برانگيزم. به گونه‏اى كه براى دستیابى به تبهكاران یهود، به جستجوى خانه‏به‏خانه بپردازند و اين قطعی‌ست. عرض كرديم: فدايتان گرديم، اين بندگان نيرومند و پُر توان چه کسانی‌اند؟ امام سه بار فرمودند: والله والله والله (به خدا سوگند) آنان شیعیان قم، ها هستند. (بحارالانوار علامه مجلسی جلد ۵۷ صفحه ۲۱۶) ✨ فَإِذا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُما بَعَثْنَا عَلَيكُمْ عِبادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وكانَ وَعْدًا مَفعُولًا ✍ طبق آیات ابتدایی سوره اسراء (۴ تا ۸) و تفسیر مستقیم آیات توسط امام جعفر صادق علیه‌السلام؛ در آخرالزمان و قبل ظهور، دو بار فساد خواهد کرد که بار اول، و در فرآیند (پس از وقوع و در بحبوحه‌ی سوم و شیطنت مستقیم علیه و مقاومت)، ایرانی‌ها اسرائیل را رقم خواهند زد و یهود به لبه‌ی پرتگاه خواهد رفت. اما با فتنه و ، دوباره و موقتا احیا میشوند که البته این بار و پس از کمتر از دو سال از شورش سفیانی (اندکی بعد از ظهور امام)، توسط لشگریان (نیروهای زمینه‌ساز ظهور) خواهند شد. 🔥 قطعا در راه است...