✣
📃 #داستــانڪوتاه_پندآمــوز
دعوا شده بود، آقا امیـرالمـومنیـن(ع)
رسید.
گفت: آقای قصـاب ولش ڪن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره.
گفت: ولش ڪن بزار بره. دوباره گفت
به تو ربطـی نــداره دستشــو بــرد بالا،
محڪم زد توی صــورت علــی(ع). آقا
سرشو انداختپایینرفت. مردمریختن
گفتــن فهمیــدی ڪیو زدی؟! گفــت: نه
فضولی میڪرد زدمش. گفتن: زدی تو
گوشِ علی(ع)، خلیفه ی مسلمیـــن.
ساتورو برداشــت دستـشو قطــع ڪرد،
گفت:دستیکه بخوره توصورتعلی(ع)
دیگه مالمننیست... دستی ڪه بخوره
تو صــورت امام زمــانم نباشه بهتره.....
امام زمان(عج) فرمود: هر موقــع گنــاه
میکنی یه سیلـی تو صورت من میزنی.
واااای بر مــا......😭
📚بحـــــــارالانـــوار ج۴۱، ص۲۰۳-۲۰۴
📚الخرائجوالجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹
✣
📃 #داستــانڪوتاه_پندآمــوز
#ثروتمند_زاده_اى را در كنار قبر
پــدرش نشسته بود و در ڪنار او
#فقير_زاده_اى كه او هم در كنار
قـــبر پــدرش بــود.
ثروتمندزاده با فقـــير زاده مناظره
مى ڪرد و مى گفت صندوق گـور
پــــدرم سنگى است و نوشته روى
#سنگرنگـــين است مقبره اش از
سنگ مرمر فــرش شده و در ميان
قــــبر خشت فيروزه به ڪار رفته
است ولى قبــــر پدر تو از مقدارى
#خشـــــت خام و مشـــتى خاڪ
درست شده اين ڪجا و آن ڪجا؟
🔻فقــيرزاده در پاســــــخ گــفت:
تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين
بجنبد پدر من به #بهـشت رسيده
اســت.