eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 2- جواب وزير مختار استعمار گران و كشورهاى ابر قدرت هميشه در پى نابودى كشورهاى كوچك هستند، و به لباس دوستى هزاران مكر و حيله در درون دارند تا به اهداف خود برسند. وقتى كه ميرزا محمد تقى خان امير كبير نخست وزير ناصرالدين قاجار بود يكى از معلمان مدرسه دارالفنون به نام (نظر آقا) مى گفت : هر وقت امير كبير سفراى خارجى را مى پذيرفت مرا براى مترجمى احضار مى كرد. در يكى از ملاقاتهاى او و سفير روس حادثه جالبى رخ داد و آن اينكه : وزير مختار روسيه درباره مرزهاى ايران با روسيه تقاضاى نامناسبى داشت ، او را براى امير كبير ترجمه كردم . امير كبير فرمود: به وزير مختار بگو هيچ كشك و بادنجان خورده اى ؟ سخن او را براى وزير روس گفتم ، او تعجب كرد و گفت : بگوئيد: خير! امير كبير گفت : پس بوزير روسيه بگو: ما در خانه مان يك فاطمه خانم جانى هست كه كشك و بادنجان خوبى درست مى كند، امروز هم درست كرده و يك قسمت آن را براى شما مى فرستم تا بخوريد و ببينيد چقدر خوب است ! وزير مختار گفت : بگوئيد ممنونم ، ولى درباره مرزها و سرحدات چه مى فرمائيد؟ اميركبير در جواب گفت : به وزير مختار بگوئيد: آى كشك و بادنجان ، آى فاطمه خانم جان ! همينطور با اين كلمات جواب حيله بازيهاى وزير مختار را داد، كه به كمال نااميدى وزير مختار برخاست و رفت 3- بسر بن ارطاة بسر بن ارطاة در جنگ صفين در مقابل امير المؤ منين قرار گرفت ، اين در حالى بود كه امام به ميدان آمده بود و معاويه را به نبرد طلبيد و فرمود: تا كى و چقدر مردم را به كشتن دهيم ، بيا من و تو جنگ كنيم تا به اين وسيله جنگ خاتمه يابد. معاويه گفت : همان مقدار كه از مردم شام مى كشى مرا كافيست ، احتياج به مبارزه با تو نيست . بسر تصميم گرفت كه با امام بجنگد، با خود انديشيد كه شايد على را بكشم و در ميان عرب ، افتخارى كسب كنم . با غلام خود به نام (لاحق ) مشورت كرد، او گفت : اگر از خود اطمينان دارى چه بهتر وگرنه على عليه السلام دليرى است بى نظير؛ اگر تو هم مانند او هستى به ميدانش برو والا شير كفتار را مى خورد و مرگ از سر نيزه على عليه السلام مى بارد و شمشيرش براى گرم كردن تو كافيست . بسر گفت : مگر جز مردن چيز ديگرى هست ؟ انسان بايد بميرد يا با مرگ طبيعى يا با كشته شدن ، به ميدان آمد. سكوت كرد و رجز نخواند تا حضرت او را نشناسد، امام حمله اول را بسوى بسر شروع كرد كه بسر از روى اسب به زمين افتاد و با مكر پاها را بلند نمود و عورتش را ظاهر ساخت . امام صورت را برگردانيد و بسر از جا بلند شد و فرار كرد به طورى كه بدون كلاه جنگى با سر برهنه به طرف لشگرگاه مى دويد. معاويه در حالى كه از كردار بسر مى خنديد گفت : اين مكر عيبى ندارد براى عمروعاص هم اين قضيه پيش آمد. جوانى از اهل كوفه فرياد زد: آيا حيا نمى كنيد كه عمروعاص اين حيله نو را در جنگ به شما آموخت كه در موقع خطر، كشف عورت مى كنيد؟ ᯽────❁────᯽ @salahshouran313‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته, از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد. بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت .سرانجام رفت, و شهادت را دريافت. نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند,و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست. درباره امام حسین(ع),شهادت امام حسین (ع),قیام امام حسین (ع) راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متنفر مي شدند, زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است, هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست. سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طوفانى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت. نگرشى ژرف ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت.از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند, ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @salahshouran313📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 ملاقات با امام زمان (عج ) علامه مجلسى (ره ) از قول پدرش نقل مى كند كه مى گفت : در زمان ما شخص صالح و مؤ منى به نام امير اسحق استر آبادى (ره ) بود كه چهل بار پياده به مكه رفته بود، و بين مردم مشهور شده بود كه او طى الارض دارد - يعنى چندين فرسخ را در يك لحظه طى مى كرده - در يكى از سال ها او به اصفهان آمد. من باخبر شدم و به ديدارش رفتم . پس ‍ از احوالپرسى از وى پرسيدم : - آيا شما طى الارض داريد؟ در بين ما چنين شهرت يافته است ؟ در جواب گفت : در يكى از سالها با كاروان حج به زيارت خانه خدا مى رفتم به محلى رسيديم ، كه آنجا با مكه هفت يا نه منزل (بيش از پنجاه فرسخ ) راه بود. من به علتى از كاروان عقب مانده و كم كم به طور كلى از آن جدا شدم . و جاده اصلى را گم كرده حيران و سرگردان بودم . تشنگى چنان بر من غالب شد كه از زندگى ماءيوس گشتم . چند بار فرياد زدم : - يا اباصالح ! يا اباصالح ! (امام زمان )! ما را به جاده هدايت فرما! ناگاه شبحى از دور ديدم و به فكر فرو رفتم ! پس از مدت كوتاهى آن شبح در كنارم حاضر شد. ديدم جوانى گندم گون و زيبا است كه لباس تميزى به تن كرده و سيماى بزرگان را دارد. بر شترى سوار بود و ظرف آبى همراه خود داشت . به او سلام كردم ، جواب سلام مرا داد و پرسيد: - تشنه هستى ؟ - آرى ! ظرف آب را به من داد و از آن آب نوشيدم . سپس گفت : - مى خواهى به كاروان برسى ؟ مرا بر پشت سر خود سوار شتر كرد و به جانب مكه حركت كرديم . عادت من اين بود كه هر روز دعاى حرز يمانى را مى خواندم . مشغول خواندن آن دعا شدم . در بعضى از جمله ها آن شخص ايراد مى گرفت و مى گفت : چنين بخوان ! چيزى نگذشت كه از من پرسيد: - اينجا را مى شناسى ؟ نگاه كردم ، ديدم در مكه هستم . امر كردند: - پياده شو! وقتى پياده شدم ، او بازگشت و از نظرم ناپديد شد. در اين وقت فهميدم كه او حضرت قائم (عج ) بوده است . از فراق او و از اينكه او را نشناختم متاءسف شدم . بعد از گذشت هفت روز، كاروان ما به مكه رسيد. افراد كاروان ، چون از زنده ماندن من ماءيوس شده بودند، يكباره مرا در مكه ديدند و از اين رو، بين مردم مشهور شدم كه من ((طى الارض )) دارم . علامه مجلسى (ره ) در پايان اظهار مى كند كه پدرم گفت : دعاى حرز يمانى را نزد وى خواندم و آن را تصحيح كردم ، شكر خدا كه او به من اجازه نقل و تصحيح آن را داد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 تلقین «لااله الاّ الله» زمان احتضار و جان‌دادن، زمان سختی است و محتضر آنچنان در گیجی و تحیر است که چه بسا اسم خودش را هم فراموشمی‌کند. لذا توصیه شده کسانی که اطراف او هستند کمک دهند و شهادت به وحدانیت خداوند، یعنی «لا اله الّا الله» و شهادت به رسالت پیامبر و اسم یک یک ائمه را به او تلقین کنند. این تلقین باید با مهربانی و نرمی و آرام آرام باشد،نه با زور و فشار و داد و فریاد که این‌ها شاید باعث اذیت او شوند و چه بسا دیگر اصلاً نخواهد بگوید. به هر حال در روایت آمده است که این‌ها را تلقین کنید. و او را به‌این امور مهم مشغول کنید. «حَتّییَنقَطِعَ عَنهُ الکَلامُ؛ تا حرف دیگری نزند.» پیامبر اکرم (ص) فرمودند: لَقِّنُوا مَوْتَاکمْ لا إِلَهَ إِلّا اللهُ فَإِنَّ مَنْ کانَ آخِرُ کلامِهِ لا إِلَهَ إِلّا اللهُ دَخَلَ الْجـَنَّةَ؛ به مردگانتان(که درحال جان دادن هستند)«لا اله الا الله» را تلقین کنید که هر کس آخرین کلامش «لا اله الا الله» باشد، وارد بهشت می‌شود. تلقین دعای فرج حضرت امیر(ع) وقتی بر بالین محتضری این دعا را تلقین می‌کرد، می‌فرمود: دیگر بر او ترسی نیست: لَا إِلَهَ إِلّا اللهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا بَینَهُمَا وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَ الْحـَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِین. خواندن دعای عدیله خوب است کنار محتضر دعای عدیله خوانده شود، به طوری که او هم بفهمد. به خصوص به او یاد دهند که اعتقاداتش را به خدا امانت بسپارد. مرحوم آیت الله حجّت روزهای آخر عمر،چهار بار کنارشان این دعا خوانده شد. ایشان هم در بستر همراهی می‌کرد و گاه تکرار می‌کرد. در آخر هم مقداری تربت حضرت اباعبدالله الحسین(ع)را در استکان آبی ریختند و به‌ایشان دادند. وقتی نوشیدند، فرمودند: «آخر زادی من الدنیا تربة الحسین» و پس از مدت کوتاهیاز دنیا رفتند. خواندن قرآن خصوصاً آیهٓ الکرسی، یس و صافات قرائت سورةیس بر بالین محتضر باعث نزول ملائکه رحمت و آسان جان‌دادن می‌گردد. همچنین قرائت سورة صافات وساوس شیطان را دفع می‌کند و موجب سلامت دین می‌گردد. القای امیدواری و حسن‌ظن القای امیدواری و حسن ظن در روایاتی توصیه شده است که حسن ظن به خدا را به محتضر القاء کنند. این خیلی مهم است که هنگام مرگ دیگر از خوف حرفی نباشد و دائم به محتضر امید به رحمت حق و لطف ائمه داده شود تا اشتیاق به رفتن پیدا کند. از رحمت خدا بگوییم که آن‌قدر می‌بخشد که «حَتَّییَطمَعَ اِبلیسُ فی رَحمَتِهِ؛ حتی شیطان هم به رحمت خداوند طمع می‌کند.». در «علل الشرایع» از امام رضا(ع)نقل شده است که دم آخر که فرعون در حال غرق بود، از موسی کمک خواست و استغاثه کرد. حضرت موسی از او روی برگرداند و به او توجهی نکرد. و فرعون غرق شد، خطاب رسید: یا مُوسی ما اَغَثتَ فِرعَونَ لاَنَّکَ لَم تَخلُقهُ وَلَوِ استَغاثَ بی لاَغَثتُهُ؛ ای موسی،جواب فرعون را ندادی؛ چون تو خالق او نبودی، اگر از من کمک خواسته بود، جوابش را می‌دادم. انتقال به محل خواندن نماز یکی از دستورات استحبابیبرای محتضری که سخت جان می‌دهد،این است که او را به محلی در خانه که معمولاً در آنجا نماز می‌خوانده است انتقال دهیم. البته اگر حرکت دادن باعث ناراحتی او نمی‌شود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 📚🖌@salahshouran313 ᯽────❁────᯽
🌱 براساس روایات بسیار،یکی دیگر از حوادث عالم قبر که تردیدی در آن نیست،مسألة فشار قبر است. همان‌طور که قبلا گفته شد، مراد از قبر و فشار قبر این قبر خاکی نیست که مثل دستگاه پرس مثلاً برهم بیاید و این جسم را فشار دهد، بلکه مراد آن سختی‌ها و گرفتاری‌ها و فشارهایی است که انسان در اوائل ورود به برزخ در اثر ورود به یک عالم ناشناخته و نامأنوس با موجودات عجیب باید تحمل کند که خود را در تنگنای تاریک و وحشت آوری می‌بیند و هرچه تعلقاتش به دنیا و آلودگی‌های روحی‌اش بیشتر باشد، طبعاً این فشار بیشتر است؛ مثل معتادی که مواد مخدر به او نرسد. به تعبیر مرحوم فیض کاشانی در «علم الیقین» وسعت و یا تنگی قبر تابع بزرگی و کوچکی روح و باطن اوست. برخیانسان‌هاروح‌های بزرگ دارند. و به تعبیر قرآنی شرح صدر دارند. و برخی روح‌ها کوچک‌اند. کسانی که حسد و بخل و کینه و سوءظن و تکبر و این‌گونه رذائل اخلاقیدارند، با خودشان هم درگیرند و از درون احساس تنگی و فشار می‌کنند. پس از مرگ هم احساس فشار قبر دارند. اما آن‌که روح بزرگی دارد، فشار قبرش به تعبیر روایت پیامبر اکرم (ص) به‌اندازة فشاری است که مادری مهربان به سر فرزندش که گِلة سردردش را کرده است می‌دهد. از همین‌جا معلوم می‌شود که فشار قبرها به اختلاف افراد کاملاً فرق می‌کند. لذا در روایات ما آمده است که تقریباً همه فشار قبر دارند. پیامبر(ص) فرمود: إِنَّهُ لَیسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ ضَمَّةٌ؛ هیچ مؤمنی نیست، جز این‌که برای او فشار قبری هست. حتی پیامبر اکرم (ص) پس از وفات دخترشان رقیه که سختی و مظلومیت زیادی را در زندگی کشیده بود، با گریه و اشک از خداوند درخواست برطرف شدن فشار قبر کردند. امام صادق(ع)در جواب ابوبصیر که پرسید: آیا کسی از فشار قبر خلاصی دارد؟ فرمودند: نَعُوذُ بِاللهِ مِنْهَا مَا أقَلَ مَنْ یفْلِتُ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْـرِ؛ از فشار قبر به خدا پناه بریم. چقدر اندک‌اند کسانی که از فشار قبر رهایی پیدا می‌کنند. از طرف دیگر در برخی روایات آمده است که مؤمنین فشار قبر ندارد. مثل روایتابو بصیر از امام صادق(ع)که فرمودند: مؤمن از عقائد حقه‌ای که دارد پرسیده می‌شود. وقتی جواب گفت، دری از بهشت به روی قبرش باز می‌کنند که از آن نور و خنکی و بوی بهشت داخل می‌شود. راوی می‌گوید: سؤال کردم پس فشار قبر کجاست؟ حضرت فرمودند: «هَیهَاتَ مَا عَلَی الْمـُؤْمِنِینَ مِنْهَا شَی‌ء؛ هیهات! که فشاری بر مؤمنان باشد.» این‌ها به اختلاف درجات مؤمنین است که برخی، هر چند کم،فشار قبر ندارند و دیگران به مقدار تعلقات دنیوی و آلودگی‌ها و تنگناهای روحی فشار دارند. پس بی‌جهت خداوند کسی را در عالم قبر تحت فشار قرار نمی‌دهد. عالم آخرت برگشت و پژواک صدایمان در دنیاست. هرچه کرده‌ایم، برداشت می‌کنیم. روحیات و اخلاقیات و تعلقات ما باعث فشار قبر می‌شود.این یک رابطة تکوینی است، نه قراردادی. از این رو فشار قبر برای مؤمن کفارة گناه و تصفیه است و برای کافر عذاب. ᯽────❁────᯽ @salahshouran313‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 ! گناهان بندگان از سه حال خارج نيست : 1. يا خداوند به تنهايى اين گناهان را انجام مى دهد. 2. يا خدا و بنده هر دو انجام مى دهند. 3. يا فقط بنده انجام مى دهد. اگر خداوند به تنهايى انجام مى دهد پس چرا بنده اش را كيفر مى دهد بر كارى كه انجام نداده است . با اين كه خداوند عادل و رحيم و حكيم است . و اگر خدا وبنده هر دو با هم هستند، چرا شريك قوى شريك ضعيف خود را مجازات مى كند در خصوص كارى كه خودش شركت داشته و كمكش نموده است . سپس فرمود: - ابوحنيفه آن دو صورت كه محال است . ابوحنيفه : بلى ! صحيح است . فرمود: - بنابراين ، فقط يك صورت باقى مى ماند و آن اينكه بنده به تنهايى گناهان را انجام مى دهد و به تنهايى مسؤ ول اعمال خود مى باشد.(64) 61 - مرگ آسان يكى از فرزندان امام موسى بن جعفر عليه السلام در جوانى دنيا را وداع مى كرد، امام عليه السلام به فرزندش قاسم فرمود: - برخيز در بالين برادرت سوره والصافات را تا آخر بخوان ! قاسم هم شروع كرد بخواندن ، وقتى كه به آيه ((اهم اشدا خلقا ام من خلقنا))(65) رسيد جوان از دنيا رفت . پس از آنكه كفن كردند و به سوى قبرستان حركت دادند، يعقوب بن جعفر به امام كاظم عليه السلام عرض كرد: - وقتى كسى به حالت احتضار در مى آمد بالاى سرش سوره ياسين مى خوانند شما دستور داديد ((والصافات )) بخوانند. امام عليه السلام فرمود: - پسرم ! اين سوره در بالاى سر هر كس كه گرفتار مرگ است خوانده شود خداوند او را فورى آسوده مى كند و از دنيا مى رود.(66) 62 - امتياز در پرتو تقوا زيد برادر امام رضا عليه السلام در مدينه قيام كرد، خانه هاى گروهى را آتش ‍ زد و تعدادى را كشت . به اين جهت او را زيد النار (زيد آتش افروز) مى گفتند. ماءمون افرادى را فرستاد او را گرفتند و نزد وى آوردند. ماءمون (به خاطر برادرش امام رضا از تقصيراتش گذشت ) و دستور داد او را نزد برادرش ، امام رضا ببريد. حسن پسر موسى مى گويد: در خراسان در مجلس حضرت رضا عليه السلام بودم ، زيد هم در آن مجلس ‍ بود، امام كه مشغول صحبت شد، زيد بى اعتناء به سخنان امام متوجه عده اى از افراد مجلس شد و گفت : ما چنين و چنانيم و به خويشتن مى باليد. امام رضا عليه السلام سخنان زيد را شنيد و فرمود: اى زيد! گفتار بقال هاى كوفه تو را گول زده و مغرور كرده است كه مى گويند: خداوند به خاطر پاكدامنى فاطمه عليهاالسلام فرزندان او را به آتش جهنم حرام كرد. به خدا سوگند! اين مقام ، مخصوص (حسن و حسين ) و فرزندان بلاواسطه (فاطمه زهرا) است . آيا ممكن است پدرت امام موسى بن جعفر بندگى كند، روزها روزه بگيرد و شبها را به عبادت بگذراند و تو معصيت خدا را بكنى فرداى قيامت هر دو داخل بهشت شويد؟ اگر چنين باشد، مقام تو در پيش خداوند بالاتر از امام موسى بن جعفر خواهد بود. زيرا پدرت با زحمت بهشت رفته اما تو بدون زحمت داخل بهشت شده اى . در صورتى كه حضرت على بن الحسين مى فرمايد: لمحسننا كفلان من الاجر و لمسيئنا ضعفان من العذاب اجر نيكوكاران ما خاندان ، دو برابر و عذاب گنهكاران ما، نيز دو برابر خواهد بود. زيد گفت : من برادر و پسر شما هستم و به خاطر شما من هم وارد بهشت مى شوم . امام عليه السلام فرمود: آرى ! تو آن وقت مى توانى برادر من باشى كه از خدا اطاعت كنى . سپس فرمود: پسر نوح مادامى كه معصيت نكرده بود از خاندان او بود، ولى هنگامى كه گناه كرد، خداوند او را از خاندان نوح به شمار نياورد و در پاسخ درخواست حضرت نوح عليه السلام (كه نجات فرزندش را از غرق شدن در آب از او مى خواست ) فرمود: انه ليس من اهلك او از خاندان شما نيست او متمرد و معصيت كار است .(67) مسلمانان بايد بكوشند تا فرهنگ قرآن و اهل بيت پيغمبر در جامعه زنده گردد. جز تقوا به هيچكدام از وسايل مادى و خرافى امتياز ندهند. 63 - باغى از باغهاى بهشت حضرت رضا عليه السلام مى فرمايد: در خراسان مكانى است بسيار ارزشمند، زمانى فرا مى رسد كه آنجا تا هنگام دميده شدن ((صور)) و بر پاى قيامت ، محل رفت و آمد فرشتگان خواهد شد. پيوسته دسته اى از فرشتگان در آنجا فرود مى آيند و دسته اى به سوى آسمانها پر مى كشند. از حضرت سؤ ال شد: اين مكان در كجا واقع است ؟ فرمود: در سرزمين طوس (مشهد) است ، به خدا قسم ! آنجا باغى از باغهاى بهشت است . هر كس در آن مكان مرا خالصانه زيارت كند، همانند كسى است كه رسول خدا را زيارت نموده . خداوند به خاطر اين زيارت او، ثواب هزار حج ، و هزار عمره پذيرفته شده به او عطا مى كند. من و پدرانم در قيامت از او شفاعت خواهيم كرد.(68) 64 - گنجشك فريادگر سليمان جعفرى كه از نسل حضرت ابى طالب است ، مى گويد: در ميان باغ در خدمت امام رضا عليه السلام بودم كه ناگاه گنجشكى آمد با حال اضطراب جلوى آن حضرت نشست و مرتب داد مى زد و فرياد مى كشيد.
🌱 مردى از همدان در محضر امام زمان (عج ) احمد بن فارس اديب كه از بزرگان حديث است نقل مى كند: طايفه اى در همدان به بنى راشد معروف بودند و همه شيعه و دوازده امامى هستند. پرسيدم : علت چيست در ميان مردم همدان فقط آنها (در اين عصر) شيعه مى باشند؟ پير مردى از آنها كه آثار صلاح و نيكى در سيماى او نمايان بود، گفت : علت شيعه بودن ما اين است كه جد ما (راشد) كه طايفه ما به او منسوب است سالى به زيارت مكه مى رفت ، نقل مى كرد: هنگام بازگشت از مكه چند منزلگاه را در بيابان پيموده بودم مايل شدم از شتر پايين آمده و قدرى پياده راه بروم ، از شتر پياده شدم و راه زيادى را پيمودم ، خسته و ناتوان شدم و با خود گفتم : اندكى مى خوابم تا رفع خستگى شود وقتى كه كاروان رسيد بر مى خيزم ، خوابيدم ولى بيدار نشدم مگر آن وقتى كه حرارت آفتاب را در بدنم احساس ‍ كردم ، چون بر خواستم ديدم كاروان رفته است و كسى در آن بيابان نيست ، به وحشت افتادم ، نه راه را مى شناختم و نه اثرى از كاروان نمايان بود. به خدا توكل نمودم و گفتم : راه را مى روم ، هر كجا خدا خواست ، ببرد. چندان نرفته بودم كه ناگاه خود را در سرزمين سبز و خرمى ديدم كه گويى تازه باران بر آن باريده است و خوش بوترين سرزمينها بود. در وسط آن سرزمين قصرى ديدم مانند برق شمشير مى درخشيد. گفتم : اى كاش ! مى دانستم اين قصر كه همانند آن را تاكنون نديده و نشنيده ام ، چيست و از آن كيست ؟ به طرف قصر حركت كردم . وقتى به در قصر رسيدم ، ديدم دو پيشخدمت سفيد پوست ايستاده اند، سلام كردم و آنها با بهترين وجه جواب سلام مرا دادند و گفتند: بنشين ! كه خدا سعادت تو را خواسته است . در آنجا نشستم . يكى از آنها وارد قصر شد، پس از اندك زمانى بيرون آمد و به من گفت : برخيز داخل شو! وارد قصر كه شدم ، ديدم قصرى بسيار باشكوه و بى نظير است ، پيشخدمت رفت پرده اى را كه بر در اتاق آويزان بود، كنار زد، ديدم جوانى در وسط اتاق نشسته و بالاى سرش شمشير بلندى از سقف آويزان است ، به طورى كه نزديك بود نوكش به سر وى برسد. جوان مانند ماه شب چهاردهى بود كه در ظلمت شب بدرخشد. من سلام كردم و او با لطيف ترين و نيكوترين بيان ، جواب داد. سپس فرمود: مى دانى من كيستم ؟ گفتم : نه ، به خدا قسم ! فرمود: (من قائم آل محمد هستم ، من همان كسى هستم در آخرالزمان با اين شمشير (اشاره كرد به همان شمشير آويزان ) قيام مى كنم ) و سراسر زمين را پر از عدل و داد مى كنم همان گونه كه پر از جور و ستم شده ، من بر زمين افتادم و صورت به خاك ماليدم . فرمود: چنين نكن ! برخيز! تو فلانى از اهل شهر همدان هستى . گفتم : بلى اى سرورم ! فرمود: ميل دارى نزد خانواده ات برگردى ؟ گفتم : آرى سرور من ! ميل دارم نزد آنها برگردم و ماجراى اين كرامتى را كه خدا به من عنايت كرده به آنها بازگو كنم و به آنها مژده بدهم . در اين وقت اشاره به پيشخدمت كرد و او هم دست مرا گرفت و كيسه پولى به من داد بيرون آمديم ، چند قدم برداشته بوديم . ناگاه چشمم به سايه ها و درختها و مناره مسجدى افتاد. پيشخدمت به من گفت : اينجا را مى شناسى ؟ گفتم : در نزديكى شهر ما شهرى بنام استاباد (اسد آباد) است اينجا شبيه آن شهر است . فرمود: اين همان استاباد است ، برو كه به منزل مى رسى ! در اين هنگام به هر سو نگاه كردم . ديگر آن بزرگوار را نديدم ، وارد استاباد شدم ، كيسه را باز كردم ، چهل يا پنجاه دينار در آن بود، از آنجا به همدان آمدم ، خويشان خود را جمع كردم و آنچه را كه به من رخ داده بود، براى آنها نقل كردم ، تا موقعى كه دينارها را داشتيم همواره در آسايش و خير و بركت زندگى مى كرديم ᯽────❁────᯽ https://eitaa.com/salahshouran313‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: هرمرده ای چنان فریادی سرمی دهد که اگرانسان زنده ای صدای او را بشنود بیهوش می شود و به جزانسان هرموجودی صدای او را می شنود. اگرشخص مرده نیکوکارباشد به کسانی که او را به قبرستان حمل می کنندمی گوید زود مرا بدان جا ببرید اگرشما آنجا را می دیدید حتما در بردن من بدان جا عجله می کردید. ولی اگرشخص مرده بدکارباشد خطاب به مردم می گوید مرا بدان جا نبرید اگرشما آنجا را می دیدید هرگزمرا به آنجا نمی بردید. بعد ازدفن دو فرشته سیاه رنگ با چشمان آبی خواهند آمد لیکن وقتی ازجانب سرمی خواهند او را عذاب دهند نمازآنها را بازمی دارد و می گویند ازاینجا نیایید زیرا که این شخص ازخوف این قبردرنمازمشغول می بود. ازجانب پاها اطاعت والدین مانع می شود، ازجانب راست صدقه و ازجانب سمت چپ روزه آندو فرشته را ازآزار رساندن به شخص مرده بازمی دارند. زندگی این دنیا چند صباحی بیش نیست ودراین موقع زندگی و تندرستی باید برای قبرو حشرعملی انجام داده شود وگرنه بعد ازموت انسان درقبرقادربه انجام هیچکاری نیست. حتی اگربخواهد یک مرتبه کلمه شهادت و تسبیحی را بخواند به او اجازه داده نمی شود زندگی دنیا مانند راس المال(اصل سرمایه) است که با وجود آن انسان قادربه انجام هرکاری می باشد همانطوری که با تمام شدن اصل سرمایه تجارت دشوارمی شود. با پایان یافتن زندگی نیزانجام دادن هرعملی غیرممکن می شود(دنیا جای اعمال است، حسابی نیست و آخرت جای حساب است اعمالی درکارنیست) امروزهنگام محنت و کسب و کاراست لیکن انسان غفلت می ورزد و فردا انسان خواهش انجام کاری می کند لیکن وقت تمام می شود. ( فاعتبروا یا اولی الابصار) ᯽────❁────᯽ https://eitaa.com/salahshouran313‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بی شک یکی از آثار مهم گناه، محرومیت از استجابت دعا است. در حالی که برای پیدایش کمالات مادی و معنوی در بنده موثرترین عامل، دعا می باشد. به همین خاطر است که از استغفار به عنوان بهترین دعا یاد شده است. زیرا کمترین اثر استغفار و طلب آمرزش از خدا این است که موانع استجابت دعا را از پیش پای انسان برداشته و آثار مخرب و نابود کننده گناه را از بین می برد. علاوه بر این، قلب شخص گناهکار را نورانی کرده، فکر و نیت اورا برای اقبال به دعا و پیدایش حال مناجات با خدا آماده و محیا ساخته و راه ارتباط با مولایش امام زمان علیه السلام را برای او هموار می گرداند و او را با معدن خیرات مرتبط می سازد. پس مهم ترین آثار گناهان عبارتند از: 1- محرومیت از استجابت دعا 2- ابتلا به مصیبت ها و امراض و سختی ها 3- قحطی و خشکسالی 4- از دست دادن نعمت های خداوند 5- کوتاه شدن عمر 6- انکار توحید، نبوت وامامت 7- فقر و تنگدستی و کمبود روزی 8- تیره شدن دل و دگرگونی قلب انسان 9- قساوت قلب و سلب توفیقات عبادی و معنوی ☀️🍃 2- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ قَوِیَ بَدَنِی عَلَیْهِ بِعَافِیَتِکَ أَوْ نَالَتْهُ قُدْرَتِی ‏بِفَضْلِ نِعْمَتِکَ أَوْ بَسَطْتُ إِلَیْهِ یَدِی بِتَوْسِعَهِ رِزْقِکَ وَ احْتَجَبْتُ فِیهِ مِنَ النَّاسِ بِسِتْرِکَ وَ اتَّکَلْتُ فِیهِ عِنْدَ خَوْفِی مِنْهُ عَلَى أَنَاتِکَ وَ وَثِقْتُ مِنْ سَطْوَتِکَ عَلَیَّ فِیهِ بِحِلْمِکَ وَ عَوَّلْتُ فِیهِ عَلَى کَرَمِ عَفْوِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ. بند ۲: با خدایا! از تو مسألت آمرزش دارم، از هر گناهی که به واسطه ی عافیت بخشی تو، بدنم بر آن توانا شد؛ یا به واسطه نعمت فراوان تو به آن قدرت پیدا کردم؛ یا به واسطه ی رزق واسع تو به آن دست یافتم؛ و یا با پرده پوشی تو، در آن گناه از مردم پنهان ماندم؛ یا هنگام هراسم از گناه، در آن معصیت بر صبر و درنگ تو تکیه کردم و در آن گناه، ازخشم بر من، به حلمت اعتماد کردم و آن را بر عفو کریمانه ات واگذار نمودم، پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزدندگان. منابع: دارالسلام- علامه نوری ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/salahshouran313 ᯽────❁────᯽
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🌺 🌱 بخونید واقعا قشنگه 🖤 چند ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام: 🖤تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند 🖤تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند 🖤تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند 🖤تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند. 🖤تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند 🖤تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست 🖤تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند 🖤تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد. 🖤تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند 🖤تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند. 🖤تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند. 🖤تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست 🖤تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد 🖤تنها امامی که دعا تحت قبه ی ایشان به اجابت می رسد 🖤تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند! 🖤تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است 🖤تنها امامی که یک در بهشت به نام اوست: باب الحسین اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ انشالله هر کسی این متنو میخونه و منتشر میکنه امام حسین حاجتشو روا کنه الهی آمین 🙏 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 https://eitaa.com/salahshouran313
🌱 علاّمه بزرگوار حضرت آقای شیخ حسن فرید گلپایگانی از علمای تهران نقل فرمود از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی (اعلی اللّه مقامه) كه فرمودند: اوقاتیكه در سامرّاء مشغول تحصیل علوم دینی بودم وقتی اهالی سامرّا به بیماریهای وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عدّه ای می مردند روزی در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشاركی (رض) جمعی از اهل علم بودند. ناگاه مرحوم آقای میرزا محمدتقی شیرازی كه در مقام علمی مانند مرحوم آقای فشاركی بود تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حكمی بكنم آیا لازم است انجام شود یا خیر؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند كه : بلی ! سپس فرمود: من حكم می كنم كه شیعیان ساكن سامرّاء تا ده روز همگی مشغول خواندن زیارت عاشوار شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خاتون ، والده ماجده حضرت آقا حجه ابن الحسن (روحی و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) بنمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حكم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فردا مرگ و میر شیعیان متوقّف شد و هر روز عدّه ای از غیر شیعیان می مردند بطوریكه این موضوع بر همگان آشكار گردید. برخی از غیر شیعیان از آشنایان شیعه خود می پرسیدند: علّت اینكه دیگر از شما كسی تلف نمی شود چیست ؟ پاسخ شنیدند: راز این موضوع در خواندن زیارت عاشورا توسّط ما می باشد. با این جواب آنان نیز مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند بلا از آنها نیز برطرف گردید! جناب آقای فرید فرمودند:وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد. از روز اوّل ماه محرّم سرگرم زیارت عاشورا شدم . روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج حاصل شد. شكّی نیست كه مقام میرزای شیرازی از این بالاتر است كه پیش خود چیزی بگوید و چون این توسّل یعنی خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتی از معصومین علیها السلام نرسیده است شاید آن بزرگوار به وسیله رؤ یای صادقه یا مكاشفه یا مشاهده امام (عج) چنین دستوری داده بود كه مؤ ثر هم واقع شد. مرحوم حاج شیخ محمّدباقر شیخ ‌الاسلام نقل نمود كه : مرحوم میرزای شیرازی در كربلا و در ایّام عاشورا در خانه اش روضه خوانی بود و در روز عاشورا به اتّفاق طلاّب و علماء به حرم حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام می رفتند و عزاداری می نمودند. عادت میرزا این بود كه هر روز در حجره خود زیارت عاشورا می خواند. سپس پائین می آمد و در مجلس عزا شركت می كرد. روزی خودم حاضر بودم كه ناگاه دیدم میرزا در زمانی زودتر از موقعی كه باید می آمدند با حالتی غیر عادّی و پریشان و نالان از پلّه های حجره بزیر آمد و داخل مجلس شد در حالی كه می فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیّدالشهداء علیه السلام بگویید و عزاداری كنید. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضی از خود بی خود شدند. آنگاه با همان حالت به اتّفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدّس امام حسین علیه السلام مشرّف شدیم . گویا ماءمور به این تذكّر شده بود. خلاصه هر كس زیارت عاشوار را یك روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسّل به آقا امام حسین علیه السلام (نه به قصد ورود از معصوم) بخواند حتماً صحیح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بیشماری به این وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند. مرحوم میرا محمدتقی شیرازی در سال یكهزار و سیصد و سی و هشت در كربلا وفات یافت و در جنوب شرقی صحن شریف مولا و اربابش مدفون گردید. داستانهايي از علما / علي رضا حاتمي ᯽────❁────᯽ https://eitaa.com/salahshouran313‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 معاویه كه مروان بن حكم را فرماندار مدینه قرار داده بود روزی برای او نامه نوشت كه دختر عبداللّه بن جعفر(برادر زاده امیر المؤ منین علیه السلام) را برای پسرش یزید خواستگاری كند و اضافه كرده بود كه هر مقدار پدرش مهریه تعیین كند می پذیرم و هر اندازه بدهی داشته باشد می پردازم ضمن اینكه این وصلت سبب صلح بین بنی هاشم و بنی امیه خواهد شد. مروان را بدنبال عبداللّه بن جعفر فرستاد تا دختر او را به عقد یزید در آورد اما عبداللّه گفت : اختیار دختران ما با حسن بن علی علیهماالسلام است و باید با او صحبت كنی . مروان نزد امام علیه السلام رفت تا برای یزید خواستگاری كند. امام علیه السلام فرمود: هر كس را می خواهی جمع كن تا نظر خود را در آن جمع بیان كنم . بزرگان طایفه بنی هاشم و بنی امیه جمع شدند آنگاه مروان برخاست و پس از حمد و ثنای خداوند گفت : معاویه به من دستور داده است تا زینب دختر عبداللّه بن جعفر را برای یزد بن معاویه خواستگاری كنم و گفته است : هر اندازه پدرش مهریه تعیین كند می پذیرم و هر مقدار پدرش قرض داشته باشد ادا می كنم و این وصلت سبب صلح دو طایفه بنی امیه و بنی هاشم می گردد. یزید بن معاویه همسر بی نظیری است و به جان خودم سوگند افتخار شما به یزید بیش از افتخار یزید به شماست ، یزید كسی است كه به بركت چهره او از ابر طلب باران می شود! سپس سكوت كرد و در جائی نشست . امام حسن علیه السلام پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: اما در مورد مهریه كه گفتی هر مقدار پدرش تعیین كند، ما بیش از سنت پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله كه برای دختران و خویشاوندان تعیین می كرد نمی خواهیم . اما درباره ادای قرض پدرش ، چه وقت زنان ما قرضهای پدرانشان را ادا كرده اند كه زینب چنین كند؟ اما درباره صلح طایفه بنی هاشم و بنی امیه دشمنی ما با شما برای خدا و در راه خداست ، بنابراین بخاطر دنیا با شما صلح نخواهیم كرد. و اما اینكه افتخار ما به یزید بیش از افتخار یزید به ما است اگر ارزش حكومت بر مردم بیش از ارزش نبوت از سوی خداوند است ما به یزید افتخار می كنیم اما اگر نبوت ارزش بیشتری از حكومت دارد او باید به وجود ما افتخار كند. اما این كه گفتی به بركت چهره یزید از ابر طلب باران می شود این حرف جز برای اهلبیت رسول اللّه صحیح نمی باشد و تنها به بركت چهره آنها طلب باران می شود. نظر ما بر این است كه دختر عبداللّه را به عقد پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر در آوریم و من هم اكنون او را به عقد قاسم در آوردم و مهریه او را یك زمین مزروعی در مدینه قرار دادم كه ده هزار دینار آن را می خرند و این زمین برای آنها كافی است . مروان گفت : آیا این گونه با ما صحبت می كنید؟ امام حسن علیه السلام فرمود: هر یك از این پاسخها در برابر هر یك از سخنان شماست . مروان كه در انجام ماموریت خود شكست خورد مسائلی كه گذشته بود را طی نامه ای به معاویه اطلاع داد. قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام) / محمد رضا اکبري ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽