#شهیدان_زندهاند
🎤راوی: مصطفی صفار هرندی و...
🌷این حرف ما نیست قرآن می گوید شهدا زنده اند. شهدا شاهدان این عالمند و بهتر از زمان حیات ظاهری خود، از پس پرده خبر دارند! در دوران جمع آوری خاطرات برای این کتاب، بار ها دست عنایت خدا و حمایت های آقا ابراهیم را مشاهده کردیم! بار ها خودش آمد و گفت برای مصاحبه به سراغ چه کسی بروید!! اما بیشترین حضور آقا ابراهیم و دیگر شهدا را در حوادث سخت روزگار شاهد بودیم. این حضور، در حوادث و فتنه هائی که در سال های پس از جنگ پیش آمد به خوبی حس می شد.
🔰در تیر ماه سال 1378 فتنه ای رخ داد که دشمنان نظام بسیار به آن دل خوش کردند! اما خدا خواست که سرانجامی شوم، نصیب فتنه گران شود. در شب اولی که این فتنه به راه افتاد و زمانی که هنوز کسی از شروع درگیری ها خبر نداشت، در عالم رویا سردار شهید محمد بروجردی را دیدم! ایشان همه ی بچه های مسجد را جمع کرده بود و آن ها را سر یکی از چهار راه های تهران برد!درست مثل زمانی که حضرت امام وارد ایران شد. در روز 12 بهمن هم مسئولیت انتظامات با ایشان بود.
🌿من هم با بچه های مسجد در کنار برادر بروجردی حضور داشتم. یکدفعه دیدم که ابراهیم هادی و جواد افراسیابی و رضا و بقیه دوستان شهید ما به کنار برادر بروجردی آمدند! خیلی خوشحال شدم. می خواستم به سمت آن ها بروم، اما دیدم که برادر بروجردی، برگه ای در دست دارد و مثل زمان عملیات، مشغول تقسیم نیرو ها در مناطق مختلف تهران است! او همه نیرو هایش از جمله ابراهیم را در مناطق مختلف اطراف دانشگاه تهران پخش کرد! صبح روز بعد به این رویا فکر کردم. یعنی چه تعبیری داشت؟!
☘تا اینکه رفقای ما تماس گرفتند و خبر درگیری در اطراف دانشگاه تهران و حادثه کوی دانشگاه را اعلام کردند! تا این خبر را شنیدم، بلافاصله به یاد رویای شب قبل خودم افتادم. فتنه 78 خیلی سریع به پایان رسید. مردم با یک تجمع مردمی در 23 تیر ماه، خط بطلانی بر همه فتنه گر ها کشیدند. در آن روز بود که علی نصرالله را دیدم. با آن حال خراب آمده بود در راهپیمائی شرکت کند. گفتم: حاج علی، تمام این فتنه را شهدا جمع کردند. حاج علی برگشت و گفت: مگه غیر از اینه؟! مطمئن باش کار خود شهدا بوده.
📚سلام بر ابراهیم۱