eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
21 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
2 فایل
ورود شما به این کانال اتفاقی نیست 🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤راوی: علی نصرالله 🌾یکی از مسئولین اطلاعات را دیدم و پرسیدم: یعنی چی گردان ها محاصره شدند؟ عراق که جلو نیامده، بچه ها هم توی کانال دوم و سوم هستند. فرمانده گفت: کانال سومی که ما در شناسائی دیده بودیم، با این کانال فرق داره. این کانال و چند کانال فرعی را عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده. این کانال ها درست به موازات خط مرزی ساخته شده، ولی کوچکتر و پر از موانع. بعد ادامه داد: گردان های خط شکن، برای اینکه زیر آتش نباشند رفتند داخل کانال. با روشن شدن هوا تانک های عراقی جلو آمدند و دو طرف کانال را بستند. دشمن هم کانال ها را زیر آتش گرفته. 🍂بعد کمی مکث کرد و گفت: عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه ها چیده بود، عمق موانع هم نزدیک به چهار کیلومتر بوده! منافقین هم تمام اطلاعات این عملیات را به عراقی ها داده بودند! خیلی حالم گرفته شد. با بغض گفتم: حالا چه باید کرد؟! گفت: اگر بچه ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیات را انجام می دهیم و آن ها را می آوریم عقب. در همین حین بیسیم چی مقر گفت: یک خبر از گردان های محاصره شده! همه ساکت شدند. بیسیم چی گفت: می گه «برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داد!» این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسیده. عصر همان روز خبر رسید حاج حسینی، معاون گردان کمیل هم به شهادت رسیده و بنکدار، دیگر معاون گردان به سختی مجروح است. همه بچه ها در قرارگاه ناراحت بودند. حال عجیبی در آنجا حاکم بود. * 📞بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. یکی از رفقا را دیدم. از قرارگاه می آمد. پرسیدم: چه خبر؟ گفت: الان بیسیم چی گردان کمیل تماس گرفت. با حاج همت صحبت کرد و گفت: شارژ بی سیم داره تموم می شه، خیلی از بچه ها شهید شدند، برای ما دعا کنید. به امام سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم. با دلی شکسته و ناراحت گفتم: وظیفه ما چیه، باید چه کار کنیم؟ گفت: توکل به خدا، برو آماده شو. امشب مرحله بعدی عملیات آغاز می شه. غروب بود. بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام، خاکریز های دشمن را زیر آتش گرفتند. 🍃گردان حنظله و چند گردان دیگر حرکتشان را آغاز کردند. آن ها تا نزدیکی کانال کمیل پیش رفتند. حتی با عبور از موانع به کانال سوم هم رسیدند، اما به علت حجم آتش دشمن، فقط تعداد کمی از بچه های محاصره شده توانستند در تاریکی شب از کانال خارج شوند و خودشان را به عقب برسانند. این حمله هم ناموفق بود، تا قبل از صبح به خاکریز خودمان برگشتیم. اما بیشتر نیرو های گردان حنظله در همان کانال های مرزی ماندند. در این حمله و با آتش خوب بچه ها، بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد. * 🔫21 بهمن 1361 بود. هنوز صدای تیر اندازی و شلیک های پراکنده از داخل کانال شنیده می شد. به خاطر همین، مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند. اما نمی شد فهمید که پس از چهار روز، با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند؟! غروب امروز پایان عملیات اعلام شد. بقیه نیرو ها به عقب بازگشتند. یکی از بچه هائی که دیشب از کانال خارج شد را دیدم. می گفت: نمی دانی چه وضعی داشتیم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسیار کم، اطراف کانال ها هم پُر از انواع مین! ⚡️ما هر چند دقیقه گلوله ای شلیک می کردیم تا بدانند هنوز زنده ایم. عراقی ها مرتب با بلندگو اعلام می کردند: تسلیم شوید! لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه می کردم. انفجار های پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده می شد. دوست صمیمی من ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم. *** 🌴عراقی ها به روز 22 بهمن خیلی حساس بودند. حجم آتش آن ها بسیار زیاد شد. خاکریز های اول ما هم از نیرو خالی شد. همه رفتند عقب! با خودم گفتم: شاید عراق قصد پیشروی دارد؟! اما بعید است، چون موانعی که به وجود آورده جلوی پیش روی خودش را هم می گیرد! عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشد. آنچه می دیدم باور کردنی نبود! دود غلیظی از محل کانال بلند شده بود. مرتب صدای انفجار می آمد. سریع پیش بچه های اطلاعات رفتم و گفتم: عراق داره کار کانال رو تمام می کنه! آن ها با دوربین مشاهده کردند، فقط آتش و دود بود که دیده می شد. اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرده، اما به یاد حرف هایش، قبل از شروع عملیات افتادم و بدنم لرزید. 📚سلام بر ابراهیم۱