📝 #معرفی_شهید | مردان خدایی که جبهه را به پشت میزنشینی ترجیح دادند
▪️همسر شهید سیداحمد رحیمی می گوید: پیکرش به طور کامل سوخته و استخوان هایش درهم شکسته بود، بعداز دیدن پیکرش دیگر آرام و قرار نداشتم، در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت، چرا این قدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالت خاصی گفت، باور کن قبل از شهادت تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه شهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که حضرت ابوالفضل(ع) در کنارم بود و آقا امام زمان(عجل الله) در بالای سرم نشسته بود.
▪️به دلیل کفایت و مدیریت خوب سیداحمد رحیمی، چندین بار پیشنهاد استانداری خراسان به او داده شد ولی هربار پیشنهاد را رد می کرد.
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ
وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم
#معرفی_شهید
#سالروز_تولد
🍃مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :سیدحسن شاهچراغی
نام پدر :سید مسیح
تاریخ تولد :۱۳۳۱/۱۱/۰۹
شغل :روحانی - نماینده مجلس
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :نماینده مجلس
سن :۳۳ سال
🌷شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۴/۱۲/۰۱
محل شهادت :اهواز
نام عملیات :والفجر ۸
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت موشک دشمن به هواپیما در سرکشی مناطق جنگی
🥀مزارشهید: گلزارشهدای دامغان
🕊فرازی از وصیت نامه شهید
✍🏻خداوندا ازتو ميخواهم شهادت نصيبم كن تا شايد در خيل پر بركت شهيدان و صفاي روح آنان عفو بهرهام گردد و يا از بدرقه خالصانه هزاران مسلماني كه در تشييع شهيدان مشاركت ميكنند و آثار پر بركتي كه اين خونها دارد ذرهاي هم هديه من باشد و موجب نجات اين روح آلوده و اين جان وابسته گردد. پروردگارا مرا و خاندانم و دوستانم را با شهادت من سرافراز فرما ! شادمانم كه از اموال دنيا چيز فراواني ندارم.
✔️منبع: سایت ستارگان پرفروغ
کانون خواهران و برادران شهداء دامغان🌷
#معرفی_شهید
#سالروز_شهادت
🍃مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :سیدحسن شاهچراغی
نام پدر :سید عباس
تاریخ تولد :۱۳۴۵/۱۱/۲۰
محل تولد :روستای حسن آباد دامغان
شغل :روحانی
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۰ سال
🌷شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۱/۱۱
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت تیر و ترکش
🥀مزارشهید: گلزارشهدای روستای حسن آباد
🕊فرازی از وصیت نامه شهید
✍🏻لحظات حساسي بر ما ميگذرد كم كم بايد آماده شويم برويم عمليات به خدا حسين(ع) صدا ميزند ميگويد بيا عزيز دلم من دوماه است كه به تو نان حلال دادم و ترا از محرمات دور نگه داشتم از نامحرم و غذاي حرام و حلال و كارهاي زشت جدا كردم حالا به من خيلي نزديك شدي ميخواهم تو را در پيش خود ببينم مگر ميتوانم به نداي مولايم لبيك نگويم ما كه اينقدر براي حسين(ع) جوان داديم ما كه اينقدر شهيد داديم حالا وقت آن رسيده كه ما يك تكان ديگري بخوريم و كار صدام را يكسره بكنيم و آقا حسينبنعلي را در مقابل خود ببينيم و هر حاجتي كه داشته باشيم به او بگوييم و با مولايمان درد دل كنيم و بگوييم اي حسين جان آن قدر خانواده شهدا صبر كردند كه ديگر طاقت ندارند يك نظري كن پيروزي ما را از خدا بخواه تا آرزوي يكايك خانواده شهدا برآورده شود.
✔️منبع: سایت ستارگان پرفروغ
کانون خواهران و برادران شهداء #دامغان🌷