#داستان_واقعی
یکی از آقایون می گفت : ما 4 تا دوست صمیمی بودیم....
وقتی امتحانات دبیرستان را دادیم ، من و دو تا از دوستام قبول شدیم . اما دوست چهارم رد شد .
من و دوستام که قبول شده بودیم وارد دانشگاه شدیم و تلاش کردیم و فارغ التحصيل شدیم.
و #خدا رو شکر پیش اون دوستمون که رد شده بود مشغول به کار شدیم .....
کسی چه میداند از آینده
خودش و بقیه
https://eitaa.com/joinchat/3999465605Cbb1b1d2c19