🥀آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا هر کجا پر میزنی تو حرم امام رضا🕊 من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم💔 🥀جای گنبد سرم به روی خاکا میزارم اونجا هر کی میپره طائر افلاکی میشه🕊 اینجا هر کی میپره بال و پرش خاکی میشه😔 اونجا خادما با زائرا مهربونن اینجا زائرا رو از کنار قبرا میرونن😔💔

یا امام‌ رضا... بقیه اش رو تو دلت ، خودت بهش بگو...

بررســـی اعمال پیر مرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم. اما انقدر اوضاع او مشکل داشت که با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد، من هم قبول نکردم. جوان پشت میز به من گفت: اشخاصی که میبینی کسانی هستند که از دنیا رفته اند. حساب آن ها که هنوز در دنیا هستند جداست. آن ها هم باید به برزخ وارد شوند تا حلالیت بطلبی. در ادامه گفت: وای به حال افرادی که سال ها عبادت کرده اند اما حق الناس را رعایت نمی کنند. 📚سه دقیقه در قیامت. نشر شهید ابراهیم هادی

‏خدا فقط خودش تموم‌ نشدنیه، اگه ما به هر هدفی می‌رسیم، کمی بعد ، ازش خسته می‌شیم برای اینه که خدا ما رو برای خودش ساخته، حتی بهشت هم بدون خودش، خسته کننده اس... خدا ما رو برای هیجان و عشق دائمی و لذت تمام نشدنی آفریده. تقرب و نزدیکی به خدا ، تنها، هدف عالی بشر می‌تواند باشد...!

سلام علیکم احوال کمیلی های عزیز خوبین ان شاءالله؟! یه عذر خواهی خدمت همه ی شما بزرگواران دارم بابت کم کاری این روزا ان شاءالله بعد عید به شرط حیات جبران میکنم 🌸

یه سری از گناهکارا هستن (که ان شاءالله من و شما جزوشون نیستیم) اینا اهل #تسویف شدن...!! یعنی اهل امروز و فردا کردن!! یعنی میگن فردا حتما این #گناهه رو ترکش میکنم!! فقط یه امشب.... تسویف یه جور بیماریه!! من بهش میگم بیماری بی ارادگی... و یکی از حربه های محکم و کاری شیطون

کسی که دچار #تسویف میشه هرگز نمیتونه گناهشو ترک کنه، چون معتادِ به #تسویف شده... شب میگه ترک میکنم، صبح که بشه همون آش و همون کاسه ولی همیشه برام سواله! اونی که دچار #تسویف شده مگه خبر داره از آینده؟!

مگه من میدونم اگه امشب با حال #گناه بخوابم، فردا صبح فرصت توبه بهم میدن؟! نمیدونم... خیلی جرأت میخواد خیلی جیگر میخواد... من که نمیتونم!

یه شب راجع به #گناه حرف میزنیم، طرف خیلی منقلب میشه که حتما گناهو ترک کنه... تو همون لحظه و ثانیه باید اقدام کنه! اگه نکرد باز شیطون میاد سراغ دلشو باز بی تفاوتش میکنه به همین خاطر روایات تاکید میکنن کار خیر رو نباید به تاخیر انداخت حالا همون طور که تو ترک#گناه تسویف داریم، تو انجام خیر هم #تسویف داریم... از یه طرف نمیذاره #گناهه رو ترکش کنی، از طرفیم نمیذاره کار خوبه رو انجام بدی... انقدر پلیده! به همین خاطره که میگن وقتی به کار خوبی میل پیدا کردی سریع انجامش بده، چون معلوم نیست فردا یا پس فردا یا شاید یه سال دیگه، میل به انجامش بیاد سراغت! یا اصلا میلشو داری، ولی از کجا معلوم فرصت انجامشو داشته باشی! یا شاید انجام اون کار در لحظه ثمرات بیشتری برای روح ما داشته باشه، که در اینده اونقدر اثر نداشته باشه...

یا اصلا اون کارو به کل فراموش کنی! و بدترین حالتش اینه که ما رو عادت میده به انجام ندادن و به فرداها موکول کردن! خدایا ما رو جزو اونایی که روزگارشون تو #تسویف میگذره قرار نده، خدایا... کار خوبو که انداختی به دلمون قدرت و اراده انجامشو هم بهمون بده همون موقع! همون موقع! نه یه ساعت بعدش... نه فرداش... ما همون اشرف مخلوقاتیِ هستیم که خدا پیش این و اون خیلی پُزمونو داده...!! شیطون سردسته اونائیه که میخوان سر به تنمون نباشه!! بهونه دستش ندیم! و برای خوب موندن همدیگه دعا کنیم... و در اخر... قبرستان ها پر از جوانانیست که میخواستند در پیری #توبه کنند...

#شب‌جمعه‌اس‌هوایت‌نکنم‌میمیرم😔

#بدون‌شرح...😔💔

#ارسالی‌شما 🌷 نایب‌الزیاره کمیلی‌ها ، مزار سردار دلها❤️

#دلنوشته‌ارسالی‌شما 🌷 بهار من همان یوسف زهراست که آواره در این دنیا وصحراست کسی میلی به دیدارش ندارد شده تنها و کس کارش ندارد طبیب قلب ما تنهاست و بی یار ندارد کس به او یک لحظه ای کار همه سرگرم این دنیای پر زرق نشد مابین ما هیچ لحظه ای فرق همه گم گشته و مهدی هویداست شدیم پنهان او پیدای پیداست نه کس داند کجا خانه گزیده نمیدانیم کجا قدش خمیده کدامین معصیت قلبش شکسته شده تنهاترین تنهای خسته کجا می گردد او بی یار و یاور کسی او را دگر کرده ست باور چرا هیچکس ندارد میل به مهدی چرا ثابت نماند هیچکس به عهدی کجا یک شب برایش تب نمودیم کدام شعر را برایش ما سرودیم دل شوریده و تنگی دگر هست کسی جویای احوالش مگر هست؟ مگر ما درد مهدی را کشیدیم مگر ما هجر و غربت را چشیدیم مگر ما اشکِ غم در چشم داریم دلی پر کینه و پر خشم داریم شده چشمی بگرید از برایش کسی داند کجاست اینک سرایش گناه ماست که مهدی نیست پیدا نبوده کس ز هجرش مست و شیدا گناه ماست که او سر میکند خم دروغ گفتیم که از او میزنیم دم خدایا پاک بگردان سینه ها را تهی گردان همه از کینه ها را بکن نزدیک موعود و ظهورش منور دیده ها کن از حضورش #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 💚

#ارسالی‌شما🌷 🍃نایب الزیاره اعضاءکانال کمیل گلزار ۵شهید گمنام وسردار۱۳ساله شهید بهنام محمدی🕊

دل تنها نردبانی است که آدمی را به آسمان میرساند و تنها وسیله ایست که خدا را در می یابد #شهیدچمران❤️

⭕️شهید همت: هر موقع در مناطق جنگی راه را گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کجا را میکوبد همان جبهه خودی است 👈 خواستید رای بدید نگاه کنید دشمن چه کسی رو داره میکوبه به همون رای بدید #انتخابات

✨اگہ‌ول‌کنہ‌بیادخیلے‌چیزارو‌برده... #استاد_پناهیان #نماز‌اول‌وقت🌱

#سیره‌شهدا یه‌تیڪہ‌ڪلام‌داشت؛ وقتی‌ڪسی‌می‌خواست‌غیبت‌ڪنہ باخنده‌می‌گفت:«ڪمتر بگو» طرف‌می‌فهمید‌ڪہ‌دیگه‌نباید‌ادامه‌بده... شهید‌مهدی‌قاضی‌خانی

رفتگر محله چهره‌اش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است! قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمی‌دادند. می‌گفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار. آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار . 🌷 شهید مهدی باکری

عقب‌نشینی تو کار نیست سنگر رو حفظ کن... 🌷 ۲۲ اسفندماه روز بزرگداشت شهدا گرامی‌باد

✨﷽✨ ⚽حرفی که چشمان علی پروین را قرمز کرد ❤️طهرانی مقدم در سال 83 رئیس هیات مدیره باشگاه صبا باتری می‌شود. در آن زمان با آدم‌های بزرگ ورزشی جلسه می‌گذاشتند که یکی از آنها آقای علی پروین بود. جلسه‌ای با حضور پروین و طهرانی مقدم برگزار می‌شود. آقای ناصر شهسواری که در این جلسه حضور داشته است می‌گوید: وقتی علی پروین، حاج حسن را دید، انگار 50 سال است او را می‌شناسد. خیلی خوش‌برخورد، با ادب و با کمالات کنار حاج حسن آقا نشسته بود و با هم شوخی می‌کردند. 🏆بحث ورزشی که شد، علی پروین به کاپ‌های ویترینش اشاره کرد و گفت: «حاج حسن‌آقا! می‌بینی. این کاپ‌ها را زمانی که من در پرسپولیس بودم به‌دست آوردم» حاج حسن گفت: «حاج علی‌آقا! برای آخرتتان چه جمع کردید؟ می‌خواهید این کاپ‌ها و این مقام‌ها را در آن دنیا جمع کنید و بگویید خدایا، من کاپ دارم؟ خب، همه کاپ دارند، آیا وزن کارهای فرهنگی و معنوی شما هم اندازه وزن این کاپ‌هایتان هست؟ از این بابت هم خودتان را بالا کشیده‌اید؟» ❤️بعد با تواضع خودش را مثال زد و ادامه داد: «من هم کاری نکردم ولی شما الگوی مردم و جوان‌ها هستید. بیایید در بخش فرهنگی کار دیگری انجام بدهید» مثالی هم آورد و گفت: «وقتی شما بروید در نماز جمعه و نماز جماعت شرکت کنید، می‌بینید که مردم چقدر از شما الگو می‌گیرند و چون علی پروین در نماز جمعه، راهپیمایی، کار خیر، شرکت کرده، آنها هم می‌کنند.  آن وقت شما توانسته‌اید جوان‌ها را به نماز جمعه بکشانید. لذا بیایید در بحث فرهنگی کار کنید. همین مقدار که مدال دارید، به همین اندازه هم بیایید، در بحث معنوی و فرهنگ کار کنید، این‌ها دست شما را در آخرت می‌گیرد و انسان را نجات می‌دهد، گره‌گشای انسان است و انسان را جاودانه نگه می‌دارد، والا کاپ را خیلی‌ها برده‌اند و تمام شده است.» علی پروین که چشمانش قرمز شده بود، گفت: «حاج حسن‌آقا! من رفیقی مثل شما نداشتیم که چنین حرف‌هایی را به من بزند. همه آمدند و به‌به و چه‌چه کردند و رفتند. شما آمدید و دلم را روشن و چشمم را باز کردید. بنده در خدمت شما هستم. باعث افتخار من است که در کنار شما و در خدمت شما باشم که هم دنیا را دارم و هم آخرت را.» 📚 کتاب «با دست‌ های خالی» خاطرات شهید حسن طهرانی ‌مقدم