eitaa logo
کانال کمیل
5.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدی داره هوا بَرِت میداره و مغرور میشی که من اِلَم و بِلَم و کلی کار میکنم برا خدا ، به ابراهیم هادی فکر کن ، عِینهو هواگیر میشه برات !! میشینی سر جات و شرمنده میشی :) ❤️
ایها الناس بخواهید که آقا برسد بگذارید دگـر درد به پایان برسـد همگی در پـس هر سجـده به خالق گویید که به ما رحـم کنـد یوسـف زهـرا (س) برسد تعجیل درظهور #صلوات
🌹شهید محمد رضا تورجی زاده🌹 💠فرمانده ی گردان یا زهرا(ع)_ لشکر ۱۴ امام حسین💠 تولد:اصفهان/۱۳۴۳ شهادت:عملیات کربلای ۱۰_ بانه_۱۳۶۶ مزار: گلستان شهدای اصفهان داشت سوار تویوتا می شد که جلو رفتم.برادر تورجی میخوام بیام گردان یا زهرا.گفت: " شرمنده جا نداریم." دلخور شدم"میخوام بیام گردان مادرم، برای چی جا ندارین؟" پرسید: "سیدی؟" سرم را که تکان دادم، فوری پیاده شد، برگه ام را گرفت و برد پرسنلی.اسمم را نوشت توی لیست گردان.بعدها فهمیدم برای سادات احترام زیادی قائل است. این جریان گذشت.یکروز رفتم مرخصی بگیرم.موافقت نکرد.با ناراحتی از چادر زدم بیرون.گفتم : شکایتت رو به مادرم میکنم.پای برهنه افتاد دنبالم.اشک توی چشمهاش جمع شده بود.برگه ی سفید امضای مرخصی را گذاشت توی دستم و گفت: " هر چند روز میخوای بنویس؛ ولی حرفت رو پس بگیر. @salambarebrahimm 📚کتاب یا زهرا، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
💠رحیم از بچه های قدیمی گردان بود. در عملیاتهای زیادی شرکت کرده بود، اما تا آن لحظه حتی یک ترکش نخودی هم قسمتش نشده بود!😐 @salambarebrahimm مدام پُز میدادکه من نظرکرده هستم 😌و چشمتان کور که چشم ندارید یک معجزه زنده را با آن چشمهای باباقوریتان ببینید!😬 و ما چقدر حرص میخوردیم! همه لحظه‌شماری میکردیم بلایی سرش بیاید تا کمی دلمان خنک بشود و حالا آن حادثه اتفاق افتاده بود!😁 رحیم خونی و نیمه‌جان تو برانکارد دراز به دراز افتاده بود!🤕 همه میخندیدند!😂 رحیم گفت: حیف از من که معجزه بودم و شماها قدرم را ندانستید! بچه ها رحیم را کنار خاکریز گذاشتند و هروکر کنان رفتند طرف خط‌ مقدم. من ماندم و رحیم. شانس خوبش یک آمبولانس از راه رسید. راننده اش که یک جوان دیلاق و لاغرمردنی بود. ناغافل یک خمپاره در نزدیکیمان منفجر شد و چند تا ترکش به کمر و پاهایم خورد!😥 راننده ترسید و سوار شد. گفتم: پس رحیم کو؟ با چشمان گردشده از وحشت گفت: عقب گذاشتمش. برویم! و گاز داد. از ترس جانش چنان پدال گاز را فشار میداد که آمبولانس درب و داغون مثل ماشین مسابقه از روی چاله‌چوله ها پرواز میکرد! بس که سرم به سقف خورده بود، داشتم از حال میرفتم!😓 فریاد زدم: بابا کمی آهسته تر! چه خبرته؟ بنده خدا که گریه اش گرفته بود گفت: من اصلاً این کاره نیستم! راننده قبلی مجروح شد و مرا فرستادند! من بهیارم! و حسابی گاز داد. گفتم: فکر رحیم بیچاره باش که عقب افتاده! سرعتش را کم کرد و از دریچه به عقب نگاه کرد! ناگهان جیغ کشید و گفت:😱 پس دوستت چی شد؟ و ترمز کرد. پریدم پایین و رفتم عقب. دو تا در آمبولانس باز و بسته میشد و خبری از رحیم نبود! راننده ضعف کرد و نشست پشت فرمان. راه آمده را دوباره برگشتیم. ۳ کیلومتر جلوتر دیدم یکی وسط جاده افتاده! خودش بود. آقای معجزه! رحیم بیهوش وسط جاده دراز شده بود. هرچی صداش کردم و به صورتش سیلی زدم به هوش نیامد. رو به راننده گفتم: مگر بهیار نیستی؟ بیا ببین چش شده! بهیار روی رحیم خم شد و رحیم ناگهان چنان نعره ای زد که بهیار مادرمرده جیغی کشید و غش کرد! رحیم نشست و شروع کرد به خندیدن!😁😅 با ناراحتی گفتم: تو کی میخواهی آدم بشوی؟ این چه کاری بود؟ درد خودم کم بود حالا باید او را هم تا پشت فرمان میرساندم. بعد از رحیم سراغ بهیار غشکرده رفتم. با مصیبت انداختمش عقب آمبولانس و رو به رحیم گفتم: فقط تو رو بهجدّت آروم برو. من هم عقب میشینم. پرتمون نکنی بیرونا!😐
🌷 چه میکنند این #دهه_هفتادی ها آنها که در عصر #ماهواره و #آزادی و #اصلاحات زیسته اند ولی چون کوه محکم شده اند قصه نسلی که مدافع انقلاب خمینی (ره) شد ... راه امام را تا پای جان ادامه می دهیم 🇮🇷
🌷شهید محمد علی رجایی🌷 💠عقب وانت سوار شد و روی وسایل نشست @salambarebrahimm شخصی برای ما تعریف میکرد: سال 1346 ، در چهارراه گلوبندک ، یک وانت گرفته بودم که با آن مقداری مواد خوراکی مثل برنج و روغن و قند و شکر و نیز مقداری پوشاک و لباس ببرم برای برخی از مستمندان که می شناختم . منتظر کسی بودم که بیاید و کمک کند آن جنس ها را بار بزنیم و تیز تا مقصد بامن بیاید و در توزیع آن ها کمک کند. از دور ، چشمم به آقایی افتاد که بسیار متین و مودب بود و با صلابت خاصی راه می رفت . جلو رفتم و خواهش کردم دراین کار به من کمک کند. ایشان هم با چهره ای گشاد و متبسم پذیرفت. جنس ها را داخل وانت ریختیم و چون جلوی ماشین جایی برای نشستن نبود ، خودش عقب وانت سوار شد و روی وسایل نشست تا به مقصد رسیدیم و جنس ها را بین فقرا و مستمندان تقسیم کردیم. سال ها گذشت ، روزی به تلویزیون نگاه می کردم که دیدم نخست وزیر دارد مصاحبه می کند ، تا چشمم به تصویر نخست وزیر افتاد، احساس کردم این چهره برایم آشناست . قدری که فکر کردم ، یک دفعه متوجه شدم نخست وزیر همان جوان متواضع و بی آلایشی است که آن روز روی اتاق وانت سوار شد و به من کمک کرد و من می خواستم در ازای کمکی که کرده بود ، به او دستمزدی بدهم که قبول نکرد و گفت : من برای رضای خدا این کار را کرده ام ، نه برای پول . 📚 برگرفته از کتاب بادیه فروش
⬇️ ⬇️ @salambarebrahimm 💠 کاش آدم طوری زندگی کنه که موقع رفتن از این دنیا از کاراش پشیمون نباشه. گناه کم کم جمع می‌شه و آدم اصلاً متوجه نمی شه. بعد از انشاءاللّه ۱۲۰ سال یهو می‌بینه چقدر گناه جمع کرده! هیچ راهی نیست مگر آدم هر لحظه مواظب باشه گناه نکنه. هیچی بهتر از این نیست که حضور خدا رو همه جا حس کنه. باید از خدا خجالت بکشه و گناه نکنه، اگر هم خجالت نمی کشه باید ازش بترسه، چون خدای مهربون به جاش خیلی هم سختگیره. موقع گناه باید گفت: 🔻إِنِّی أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقابِ 🔻من از خدا می‌ترسم. مجازات خدا شدید است. 📒 بخشی از آیه ۴۸ انفال
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✍ به روایت همسر شهید 🌼شب قبل از اعزام به سوریه دست وپا و سرش را به مانند شب های عملیات حنا گذاشتم و برایش قلم و کاغذ آوردم و از او خواستم تا وصیت نامه اش را بنویسد. یکی برای من و خانواده اش و دیگری برای عموم. بعد از نوشتن، آن را به من داد و سخت ترین کار ممکن را از من خواست. گفت بخوان... با گریه خواندم. گفت نه بار دیگر بخوان، باید قوی و باشهامت و پر از صلابت به مانند همسران شهدا آن را بخوانی...تمرین کن تا هنگام شهادت بتوانی آن را راحت برای همه بخوانی... 🌼سخت بود ندیدنش حتی برای لحظه ای، اما دوست نداشتم از زنان نفرین شده تاریخ باشم. چراکه اگر در زمان امام حسین (ع)، زنان مردان خود را به یاری امام می فرستادند بی شک چنین اتفاقی هولناک رخ نمی داد. حال من از خود و زندگی ام گذشتم تا اسلام را در حد وسع خودیاری کرده باشم. 🌼 عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی می کند و من می دانستم حمید عاشق شهادت است... اگر بارها به عقب برگردم بازهم این مسیر را انتخاب خواهم کرد و به همسرم اجازه رفتن خواهم داد. 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @SALAMbarEbrahimm
جدی گرفته ایم #زندگی‌دنیایی را وشوخی گرفته ایم #قیامت را! گویی قرارنیست روزی ازاین دنیا #سفر کنیم! #خوابی رفته ایم عمیق! کاش قبل ازاینکه بیدارمان کنند #بیدار شویم.. 😔ای #شهید عنایتی بنما.. @SALAMbarEbrahimm
به خون و تیر و ترکش نیست رفقا روزی که رو با همه چیز و در همه چیز دیدیم شده ایم❤️🌹🕊
🖐 خواهرم... ‌ بگذار همه مُد ها بیایند و بگذرند... تو ساده باش.. 🖐 بگذار رژ های جیغ مد شوند ... تو ساده باش.. 🖐 بگذار همه همرنگ هم شوند... تو خاص باش.. خانم باش.. چادر مشکی ات را با سادگی داشته باش..❤️ خدا سادگی ات را دوست دارد🌹 @SALAMbarEbrahimm 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این نامه رو لیلا فقط بخونه... ✅ ویدئو‌ کلیپی از لحظات دراماتیک فیلم به وقت شام با صدای مازیار فلاحی 📌 تقدیم به روح تمام شهدای مدافع حرم @SALAMbarEbrahimm
عادت داشتم سرهنگ صداش کنم،یه بار بهم گفت اتیکتمو بخون..چی نوشته؟گفتم:سید جلال ...گفت از این به بعد سید صدا کن منو تا یادم بیفته پسر حضرت زهرا(س)هستم... شهید سید جلال حبیب الله پور🌷
شهدای مظلوم صابرین 🌷
شهدای غریب ومظلوم یگان ویژه صابرین،که درسیزدهم شهریورسال 90 در آذربایجان غربی منطقه سردشت ارتفاعات جاسوسان به دست گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسیدند.  قله «جاسوسان» در ارتفاعات مرزی بین جمهوری اسلامی ایران و عراق قرار دارد که مدت‌ها به محل شرارت گروهک‌های ضدانقلاب و خصوصاً گروهک تروریستی پژاک تبدیل شده بود. در سال 90 جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر آزادسازی این ارتفاعات گرفت که این مأموریت به‌عهده یگان ویژه صابرین نیروی زمین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که اکنون به تیپ ویژه صابرین تبدیل شده, گذاشته شد. طی این عملیات که در شهریور سال 90 انجام شد، دلاورمردان این یگان در اوج مجاهدت و گمنامی و تحمل سخت‌ترین شرایط اقلیمی و جوی، موفق به رسیدن به آخرین سنگر این عناصر تروریستی شده و در 13 شهریور سال 90، 13 نفر از نیروهای این یگان طی درگیری با عناصر پژاک ضمن از بین بردن بقایای این گروهک تروریستی به درجه رفیع نائل شدند.
🌺یا صاحب الزمان (عج)🌺 🌹 🌹 🌺چهل هفته شب های جمعه از خرم آباد تا جمکران می آمدیم؛ حاج آقا نذر داشت. 🌸مجید آن موقع کوچک بود. همراه مان می آوردیمش. با من و پدرش طی کرده بود که اگر به مسجد رسیدیم و خواب بود، باید بیدارش کنیم. 🌺 آن روز توی راه خوابش برده بود، دل مان نیامدصدایش بزنیم. رفتیم زیارت مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین، بیدار شده بود. 🌸 _شما دوباره من رو بیدار نکردین؟ ولی من خواب دیدم امام زمان اومدن اینجا و یه تاج سفید گذاشتن روی سر من. 🌸 ✅ راوی: مادر شهید
دعا_توسل_با_صدای_محسن_فرهمند.m4a
2.72M
دعای توسل با صدای استاد فرهمند @salambarebrahimm
7-Hajmahdirasuli-Monajat95.mp3
5.5M
مهدی رسولی قشنگه گوش کنید التماس دعا @salambarebrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بأمان_اللہ_یا_شهید_اللہ 🕊 #یگان_ویژه_صابرین 🌹 #فاتحان_‌جاسوسان✌️ #سالروز_شهادتشان🕊 @SALAMbarEbrahimm
 این طفل عجب غمی به سیما دارد . انگار هوس دیدن بابا دارد . تلنگر به بعضی ها. این لحظه چند …؟😔 @SALAMbarEbrahimm
خدایا این روزها از شهدا زیاد حــرف می زنم ولی کمترشهدایی زندگی میکنم😔 📎خدا کند شرمنده فرزندان چشم به راه نشوم .. 🌷فرزندشهید مهدی ثامنی راد
4_5911253095387496828.mp3
1.57M
🌸 هنوزم یه مادری شب تا سحر منتظره... هنوزم از تن پاک پسرش بی خبره شبا درب خونه رو وا میزاره شاید بیاد... 😔 @SALAMbarEbrahimm
کلیه مطالب با کاملا آزاد و مورد رضایت خادمین کانال کمیل میباشد🌹
مگو که شعله در این سینه در نمیگیرد دلم گرفته💔 از این بیشتر نمیگیرد به درد بی خبری جان خسته درگیر است کسی از آن سوی #دلها خبر نمیگیرد شبتون شهدايے💔
صدای گرفته قلبم و بی حالی انگشتانم مرا به فکر فرو برده اند... خوب که به آنها دل سپردم فهمیدم که دلتنگ شهدا شده اند... مدتی است که به شهدا صبح بخیر نگفته ام… @SALAMbarEbrahimm