من از آداب مهمان داریت چیزی نمی دانم ولی در شهر ما رسم است می بوسند مهمان را... #ماه_رمضان

وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ عَمَلًا، الْجَسِیمُ أَمَلًا و منم آن بنده با عمل اندک و آرزوی بسیار... به جای هر چه نداریم آرزو داریم!! #صحیفه_سجادیه

پیشونیش رو ببوسید قربان صدقه اش برید ﻣﺎمانا رو میگم گاهى هم براى مادرتون ﻣﺎدرى کنین...

خوش به سعادتت رفیق دیگه رو سفید شدی!! شهید حسین معز غلامی🕊🌹

مثل حر باش! چنان‌ که دیروزت‌ با امروز زمین‌ تا آسمان‌ فرق‌ داشته‌ باشد...

@salambarebrahimm بدی کردم، پدری کردی برا نوکر سروری کردی‌...

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ الفرقان/۵۸ بر آن زنده ای که هرگز نمی میرد، تکیه و توکل کن، و از سر سپاس به پاکی یادش کن خدایا شکرت برای امیدی که در تاریکی دارم، برای قلب آدمهایی که می تپه واسم، برای همه ی خوبی های فراموش شده که به زندگیم دادی و تو سختی های روزگار فراموششون کردم. منو ببخش که گاهی فراموش کارم... #قرآن_بخوانیم 🍃

http://payamenashenas.ir/salambarEbrahimm 👤 حرفی انتقادی!؟👆 https://eitaa.com/nazarat_shomaa

بابت‌‌ پیام های دلگرم کننده و رضایت بخشتون ممنون اگه انتقادی هم بود #حتما بگید 🌹 #راستی رفقا یه سوال... چجوری با شهید ابراهیم هادی آشنا شدید ، بعد آشنایی چقدر تغییر کردید و چه عنایاتی از شهدا دیدید!؟ اگه دوست داشتید تو ناشناس بهمون جواب بدید❤️ لینک دومم میتونید تو کانال نظرات ببینید

چگونه لبخند نزنم درحالی که تو نعمتی در زندگیم هستی!!🌸

• درد داری..؟! + نه زیاد • میخوای مسکن بهت بدم...؟! + نه • هرطور راحتی   لجم گرفته با خودم می گویم:   این دیگه کیه دستش قطع شده صداش در نمیاد... همرزم‌ شهید حسین خرازی🕊🌹

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا الشرح/۵ پس از پى دشوارى آسانى است. صبح بخیر به تمام آنهایی که گمان می کنند دنیا به آخر رسیده و دیگر راهی برای آنها باقی نمانده و نمی دانند که خدا بعد از هر سختی و تنگنا راه و راحتی برای آنها فراخ نموده است. #قرآن_بخوانیم 🍃

🕊@salambarEbrahimm🕊

از شهید علی اکبر جزی چی میدونی!؟🍃 🌱یادش و تسلی دل خانواده شهدا #صلوات

هستین یه کم حرف بزنیم؟!

گوش کنین

خطاب اومد به موسی کلیم برو پست ترین مخلوق منو بیار موسی گشت یه سگ مریضی رو پیدا کرد ریسمان انداخت به گردنش کشون کشون می‌برد... این پست ترین مخلوق خداست!!

بین راه که رسید یه مرتبه تأملی کرد ریسمون رو برداشت و گفت نکنه سگه هم آبرویی داشته باشه؟! ولش کرد سگه رو... خطاب اومد به عزت و جلالم قسم اگه سگه رو آورده بودی اسمتو از دیوان انبیاء محو می کردم!!

وقتی یه سگ مریضی تو بارگاه قدس الهی جایگاهی داشته باشه بعد تو به محب امیرالمومنین چه جوری نگاه می کنی؟! این محب گناهکاره...؟! این جوون گناهکاره...؟! تو هم جوون بودی خیلی کارا کردی...!! اما ستارالعیوب نذاشت، صداشو در نیاورد...

امان از دست این خشکه مقدس ها که فکر میکنن هر چه هستن اونان و دیگران رو به حساب نمیارن نه اینجوری نیست...

یکی از لاتهای تهرانو آوردن یه شب احیاء پای منبر یه صاحب نفسی (رضوان الله علیه) گفتن اینو با یه زحمتی آوردیمش... اون شب اون بزرگوار در باب توبه و رحمت و مغفرت حق صحبت کرد... این لاته حالش منقلب شد اون شب با خدا آشتی کرد فردا صبح اومد محضر اون عالم ربانی...