eitaa logo
کانال کمیل
6.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
@salambarebrahimm 🌴همیشه سرش پایین بود و توچشمای نامحرم نگاه نمیکرد .روزسوم شهادتش وقتی این پوستر روزدند، وقتی نگاهم افتاد،گفتم دورت بگردم احمدجان! این عکس همه شخصیت توست. 🌷 شهیدمدافع حرم #احمداعطایی
۳ خرداد ۱۳۹۷
🕊💕🕊 @salambarebrahimm سر سفره عقد نشسته بوديم، عاقد که خطبه را خواند، صداي اذان بلند شد. حسين برخاست، وضو گرفت و به نماز ايستاد،  دوستم کنارم ايستاد و گفت: اين مرد براي تو شوهر نمي شود. متعجب و نگران پرسيدم: چرا؟  گفت: کسي که اين قدر به نماز و مسائل عبادي اش مقيد باشد، جايش توي اين دنيا نيست. 🌷«شهيد حسين دولتي»🌷
۳ خرداد ۱۳۹۷
@salambarebrahimm می دانم ازاینجاکه من نشسته ام تاآنجاکه توایستاده ای فاصله بسیاراست اما.... کافیست توفقط دستم رابگیری دیگر فاصله ای نمی ماند...😔 خوش نام تویی گمنام منم کسی که لب زدبرجام تویی ناکام منم گمنام منم...
۳ خرداد ۱۳۹۷
۳ خرداد ۱۳۹۷
✨در پی موضع گیری مقتدرانه حضرت آقا✨ دیدیم دوباره نور عزت تابید فرزند علی نترسد از هرتهدید با فن بیان و قدرت استدلال آقا به دهان یاوه گویان کوبید #ترامپ @SALAMbarEbrahimm
۳ خرداد ۱۳۹۷
کانال کمیل
✨در پی موضع گیری مقتدرانه حضرت آقا✨ دیدیم دوباره نور عزت تابید فرزند علی نترسد از هرتهدید با فن ب
نشوی تنها، من یار تو می گردم وز جرگه عشاقت سردار تو می گردم گر لشکر سفیانها از غرب به پا خیزد در قحطی انسان ها عمار تو می گردم
۳ خرداد ۱۳۹۷
doa_nodbe_farahmand [yasinmedia.com].mp3
9.69M
۳ خرداد ۱۳۹۷
شیعیان خواب بس است برخیزید هجر ارباب بس است برخیزید یادمان رفته که عهدی هم هست یادمان رفته که مهدی هم هست یادمان رفته که او منتظر است یادمان رفته که او پشت در است😔 🌹جهت تعجیل در فرج تو زندگیمون شهید
۴ خرداد ۱۳۹۷
پیروزی در مسلک ما یعنی ترجیح پرواز به اسارت @salambarebrahimm
۴ خرداد ۱۳۹۷
کانال کمیل
پیروزی در مسلک ما یعنی ترجیح پرواز به اسارت @salambarebrahimm
۴ خرداد ۱۳۹۷
۴ خرداد ۱۳۹۷
#شهید_زین_الدین چند روزےبود مریض شده بودم تب داشتم حاجاقاهم خونه نبود، از بچه هاهم که خبری نداشتم یک دفعه دیدم درباز شد و مهدی، بالباس خاکی وعرق کرده،اومد تو تادید رخت خواب پهنه وخوابیدم مستقیم رفت توی آشپزخونه صدای ظرف و ظروف و بازشدن دریخچال میومد برام آش بارگذاشت.ظرف های مونده رو شست،سینی غذا رو آورد،گذاشت کنارم.گفتم مادر! چه طوربی خبر؟ گفت: به دلم افتاد که بایدبیام😊 @SALAMbarEbrahimm
۴ خرداد ۱۳۹۷