🌷خادم الشهدا #حاج_محمد_صباغیان 🌷
اخلاق بخصوصی داشت. نظرات بخصوصی هم داشت ...
می گفت جمله « شهدا شرمنده ایم» معنی نداره. معنی نداره کسی ادعا کنه که شهدا شرمنده هستیم... وایسا در راه شهدا و #برای_شهدا_کار_کن و شرمنده نباش.
خودش هم واقعا همینطور بود. حداقل ۲۵ سال در راه شهدا تلاش کرد تا آخر هم مزدش را از سیدالشهدا علیه السلام گرفت.
کانال کمیل
#از_همت_تاخدا 💠نه توان ایستادن دارد و نه توان نشستن و یا حتی گوشی بیسیم به دست گرفتن. حاج همت لب می
#از_همت_تاخدا
💠دکتر که کنجکاو شده بود می پرسد: مگر امام چی گفته؟
حاج همت به امام خمینی فکر می کند و کمی جان می گیرد. سید هنوز گوشیهای بیسیم و جلوی دهان او گرفته. حاج همت لب می جنباند و حرف امام را تکرار می کند: جزایر باید حفظ شود. بچه ها، حسین وار بجنگید.
وقتی صدای حاج همت به منطقه نبرد مخابره می شود، نیروهای بی رمق دوباره جان می گیرند همه می گویند، نباید حرف امام زمین بماند. نباید حاج همت، شرمنده امام شود.
دکتر سرمی دیگر به دست حاج همت وصل می کند. سید با خوشحالی می گوید: ممنون حاجی! قربون نفَست. بچه ها جان گرفتند. اگر تا رسیدن نیرو همینجوری با بچه ها حرف بزنی، بچه ها مقاومت می کنند. فقط کافیه صدای نفَس هات و بشنوند.
حاج همت به حرف سید فکر می کند...
#شهید_ابراهیم_همت
قسمت سوم
کانال کمیل
شهید عماد مغنیه 🔴 اسلام است که میتواند قدس و فلسطین را آزاد کند اوایل جوانی عماد، سال هایی بود که
شهید عماد مغنیه
🔴 سفر به حج شوخی با شرطهها
سال ۵۹، خانوادگی رفته بودیم حج، شیخ راغب حرب(شیخ الشهدای مقاومت لبنان) هم با ما بود. داشتم دعا میخواندم که شیخ راغب حرب با عجله آمد و از من خواست سریع روی پا بایستم. من هم با تعجب همین کار را کردم. دیدم آمد و زمین آنجا را کند و تعدادی اعلامیه پنهان کرد.
بعد هم گفت که سر جایم بنشینم. همان لحظات بود که شرطه ها آمدند داخل برای بازرسی، دنبال چیزی می گشتند؛ پیدا نکردند و دست از پا درازتر برگشتند. وقتی رفتند، شیخ راغب حرب به من گفت: «دسته گلی عماد شماست!»
برگرفته از کتاب ابوجهاد(روایت فتح)
عماد مغنیه سال ۶۶ هم به حج مشرف شد که پس از واقعه حج خونین در عربستان بود. در آن زمان دوران نوجوانی و جوانی خود را سپری میکرد، برچسبهای عکس امام خمینی(ره) را هنگام خوش و بش با شرطههای سعودی بر پشت پیراهن آنها میچسباند.
مواجهه مردم و زائران با شرطههای سعودی که بر پشت پیراهنشان عکس امام چسبیده بود صحنههای جالبی را به وجود میآورد.
مادر شهید
استاد قرائتی
#حجاب یک مساله عقلی است!
به یک خانم بگو حاضری شوهرت
۹۹% عشقش مال تو باشد
و ۱% برای یک زن دیگر؟!
کسی هست بگوید حاضرم؟!
پس همانطور که دوست داری شوهرت عشقش مال تو باشد، جوری از خانه بیرون نرو که عشق شوهر مردم را بدزدی
یک جور لباس نپوش ، آرایش نکن که ۱٪ عشق یک مرد را مال خودت کنی
زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از آن هویدا باشد.
#تلنگر
🌷حاصل ضرب توان در ادعا
مقدار ثابتی است !!
هرچه توان انسان کمتر باشد
ادعای او بیشتر است...
هرچه توان انسان بیشتر باشد
ادعایش کمتر است....🌷
#دکترمحمودحسابی
#جا_ى_فرمانده_گردان!!
🌷با تعدادی از برادران گردان جهت رفتن به مرخصی همراه شدیم؛ حاج اسماعیل فرجوانی فرمانده گردان هم در بین ما بود ولی ایشان می خواستند جهت انجام کاری به مقر لشکر بروند. همه ی بچه ها سوار لندکروز شدند و حاجی هم خود را عقب ماشین در بین بچه ها جا داد.
🌷یکی از برادران به ایشان گفتند: «حاجی شما فرمانده ی ما هستید، اینجا در خور شخصیت شما نیست.» حاجی در جواب گفتند: «جا به ما شخصیت و ارزش نمی دهد بلکه جا با وجود ما ارزش می يابد!!»
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید اسماعیل فرجوانی
❌ جاى مسئولين....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
4_523304914198206963_1395-5-23-17-42.mp3
1.21M
از راه دور زیارت کنیم
🌺صلوات خاصه آقا امام رضا علیه السلام
🌺میلاد امام مهربانی حضرت #امام_رضا علیه السلام مبارک باد
@salambarebrahimm
سیب سرخی شده امشب دلم راهی زیبا_1396-5-11-7-49.mp3
1.9M
@salambarebrahimm
💕 حاج حسین سیب سرخی
💕 شده امشب دلم راهی زیبا
سرود بسیار زیبا
🌷شهید #محمود_احمدی_شیخانی 🌷
اهل خرمشهر و دانشجوی رشته کشاورزی در اهواز بود. اما هر وقت به خرمشهر میامد بیشتر وقتش را در حسینیه اصفهانیها می گذراند.
از وقتی انقلاب شده بود، مسئول فرهنگی آنجا شده بود.
یکی از مهمترین طرح ها و فعالیتهاش برگزاری کلاسهای #مطالعه و #بحث روی کتابها و نوارهای #سخنرانیهای_شهید_مطهری بود.
شادی روحش #صلوات
کانال کمیل
@salambarebrahimm #مزه_مردن ⬇️ 💠تا حالا شده برید به مدرسه یا دانشگاه یا محل کار قبلیتون و ببینید
@salambarebrahimm
#بدبیاری ⬇️
💠امان از اون روزایی که از صبح تا شب برای آدم بد میاد.
همه کارا گره میخوره. گرفتاری میاد چند تا چند تا! یکیشو درست میکنی، یکی دیگه خراب میشه.
خونه و اداره و محل کار نداره، اصلاً مثل این که از آسمون برات گرفتاری میباره.
این روز که به خاطر رفتار ما نحس و نامبارک میشن، برای همه هست، ولی با کمک خدا و انجام کارای خوب و دوری از کارای بد میشه اونارو پشت سر گذاشت.
خدا هم تو قرآن گفته عذاب در روزهای نحس بر قوم عاد (به دلیل گناهاشون) نازل شد.
🔻فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحاً صَرْصَراً فی أَیَّامٍ نَحِساتٍ
🔻پس ما در روزهای نحس باد تندِ سردی بر آنها فرستادیم .
📔بخشی از آیه ۱۶ فصلت
#خودمونی_های_قرآنی
May 11
🌷 شهید #مصطفی_صدرزاده 🌷
تو وصیتش نوشته بود ؛ داداشای عزیزم چند تا نکته که بر حسب وظیفه سفارش می کنم؛
1⃣ وقتی کار فرهنگی را شروع میکنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اولین مشکل، مشکل #تنبلی و #سهلانگاری است.
2⃣ وقتی که کارتان میگیرد و دورتان شلوغ میشود #تازه_اول_مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان میآید ...
📚اسم تو مصطفاست
🌷 شهید #سید_مرتضی_آوینی🌷
وارد خانه که می شد، آنقدر #شوق داشت که گویی مدتهاست ما را ندیده، #مهربان بود، زیاد اهل حرف زدن نبود، بیشتر به حرفهای ما، دل می داد. اگر از چیزی ناراحت می شد، سعی می کرد به جای برخورد و تذکر، شرایط را به گونه ای فراهم کند تا تغییرات مورد نظرش خودبخود اتفاق بیفتد. با وجود مشغله های سنگینی که داشت، هیچ وقت #خرید_خانه را فراموش نمی کرد
📚دانشجو
#هجوم_محبت....!
🌷ريخته بودند دور و برش و سر و صورت و بازوهاش را مى بوسيدند. هر كارى مى كردى، نمى توانستى حاجى را از دستشان خلاص كنى. انگار دخيل بسته باشند، ول كن نبودند. بارها شده بود حاجى توى هجوم محبت بچه ها صدمه ديده بود؛ زير چشمش كبود شده بود، حتى يك بار انگشت شكسته بود!
🌷سوار ماشين كه مى شد، لپ هايش سرخ شده بود، اين قدر كه بچه ها لپ هاش را برداشته بودند براى تبرك! بايد با فوت و فن براى سخن رانى مى آورديم و مى برديمش. _خب، حالا قِصر در رفت؟ _يواشكى آوردنش؟ _وقتى خواست بره چى؟
🌷....بين بچه ها نشسته بودم و مى شنيدم چى پچ پچ مى كنند. داشتند خطّ و نشان مى كشيدند. حاجى را يواشكى آورده بوديم و توى چادر قايمش كرده بوديم. بعد كه همه جمع شدند، حاجى براى سخنرانى آمد....
🌷....بچه ها خيلى دلخور شده بودند. سريع سوار ماشين كرديمش. تا چند صد متر، ده، بيست نفرى به ماشين آويزان بودند. آخر مجبور شديم بايستيم و حاجى بيايد پايين....
🌹به ياد سردار خيبر شهید حاج محمدابراهیم همت
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
❌ #تلنگر
✍کارم شده بود چیک و چیک!
سلفی و یهویی..
عکس های مختلف با چادر و روسری لبنانی!
من و دوستم یهویی توی کافی شاپ
من و زهرا یهویی گلزار شهدا
من و خواهرم یهویی سرخه حصار
عکس لبخند با عشوه های ریز دخترکانه..
دقت میکردم که حتما چال لپم نمایان شود در تمامی عکسها..
کامنتهایم یک در میان احسنت و فتبارک الله احسن الخواهر!
دایرکت هایم پرشده بود از تعریف و تجمید ها
از نظر خودم کارم اشتباه نبود
چرا که داشتم حجاب؛حجاب برتر!
کم کم در عکسهایم رنگ و لعاب ها بالا گرفت تعداد مزاحم ها هم خدا بدهد برکت!
کلافه از این صف طویل مزاحمت...
یکبار از خودم جویا شدم چیست علت؟!
چشمم خورد به کتابی..
رویش نشسته بود خروارها خاک غفلت..
هاا کردم.. و خاکها پرید از هر طرف.. "سلام بر ابراهیم" بود عنوان زیر خاکی من...
ابراهیم هادی خودمان..
همان گل پسر خوش غیرت.
چارشانه واخلاق ورزشی..
شکست نفس خود را..
شیک پوشی را بوسید و گذاشت کنج خانه.. ساک ورزشی اش هم تبدیل شد به کیسه پلاستیکی!
رفتم سراغ اینستا و پستها
نگاهی انداختم به کامنتها
هشتاددرصدش #جنس_مذکر بود!!!
با احسنت ها و درودهای فراوان!
لابه لای کامنتها چشمم خورد به حرفهای نسبتا بودار برادرها!
دایرکت هایم که بماند!
عجب لبخند ملیحی..
عجب حجب و حیایی...
انگار پنهان شده بود پشت این حرفهای نسبتا ساده
عجب هلویی..
عجب قند و نباتی ای جان!
از خودم بدم امد
شرمسار شدم از اینهمه عشوه و دلبری..
شهید هادی کجا و من کجا!
باید نفس را قربانی میکردم..
پا گذاشتم روی نفس و خواستم کمی بشوم شبیه ابراهیم ها...
پست ها را حذف کردم و نوشتم ، از شهدا و پرورش نفسشان...
#حواسمان_به_حریم_شخصیمان_باشد
#به_خودمان_بیایم
#مدیون_شهداییم
#مدیون_اشک_های_فرزندان_شهدا_هستیم
#امام_زمان_ما_را_میبیند
#حیا_را_که_نفهمی_چادر_سیاه_هم_تو_را_محجبه_نخواهد_کرد
#حیا_عفت_ازبین_رفته
#عدم_اعتماد_بنفس
❌🔴...اصل میدی؟؟؟؟....🔴❌
آغاز یک گناه بزرگ.....🚨
شاید فکر میکنی سرگرمی است
و شاید حوصله ات سر رفته تنهایی
احساس تنهایی میکنی .....
⭕️ ای جوان به گوش باش
⭕️ ای جوان مراقب باش
⭕️ که شیطان بر تو دام نهاده است
⚠️ متاسفانه در فضای مجازی پر از گروههایی است که جز آشنا شدن های خلاف شرع چیز دیگری هدف نیست ....
ای جوان مگر اصل تو ...
✅ مسلمان بودنت نیست❗️❗️
✅ اسلام دین پاکت نیست❗️❗️
✅ پیامبرت حضرت محمدﷺ نیست ؟!
مگر از امت اش نیستی ....؟؟!!!
وای به روزی که در قیامت پیامبرمان بگوید تو از امت من نیستی ....
❌ پس این شروع شیطانی و گفتگو را آغاز نکن ....
کانال کمیل
#از_همت_تاخدا 💠دکتر که کنجکاو شده بود می پرسد: مگر امام چی گفته؟ حاج همت به امام خمینی فکر می کند و
#از_همت_تاخدا
💠حالا که صدای نفَس های حاج همت به بچه ها جان می دهد، حالا که به جز صدا چیز دیگری ندارد که به کمک بچه ها بفرستد، چرا در اینجا نشسته است؟؟؟؟ چرا کاری نکند که بچه ها هم صدایش را بشنوند و هم خودش را از نزدیک ببینند؟؟؟؟
سید نمی داند چه فکرهایی در ذهن حاج همت شکل گرفته؛ تنها می داند که حال او از لحظه پیش خیلی بهتر شده؛ چرا که حالا نیم خیز نشسته و با دقت بیشتری به عکس امام خیره شده است.
حاج همت به یاد حرف امام می افتد. شیلنگ سرم را از دستش می کشد و از جا بر می خیزد. سید که از برخاستن او خوشحال شده، ذوق زده می پرسد: حاجی! حالت خوب شده؟
دکتر که انگشت به دهان مانده می گوید: مراقبش باش، نخورد زمین.
سید در حالی که دست حاج همت را گرفته با خوشحالی می پرسد: کجا می خواهی بروی؟ هر کاری داری بگو من برایت انجام بدهم.
حاج همت از سنگر فرماندهی خارج می شود. سید سایه به سایه همراهی اش می کند.
حاجی وایسا ببینم چی شده؟؟؟؟
#شهید_ابراهیم_همت
قسمت چهارم