eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
تفسیر نور《سوره مدثر 》.pdf
253.3K
فایل pdf تفسیر نور سوره مدثر
نگران نباش خدا در برابر اشکهایت نابینا نیست در برابر دعاهایت ناشنوا نیست و در برابر دردهایت سکوت نمیکند در آنجایی که گفته: اُدعونی اَستَجِب لَکُم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را او میبیند میشنود و نجات میدهد... کافی است تا تنها به او اعتماد کنی.
....! 🌷یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و.... را همیشه با آن انجام مى داد. مرتب از طرف بعضی از خلبانها مورد نکوهش قرار مى گرفت. می گفتن: علی شأن یک خلبان را رعایت نمى كند. 🌷ولی او کاری با این کارها نداشت، تا کار بود و پرواز و گردان، ماشین و راننده در اختیارش بود. برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمى كرد. مى گفت: برمى گردم با همون موتورم میرم، نمى خوام با پول بیت المال حتی یک ترمز برای من زده بشه...... 🌹 به ياد خلبان شهید علی اقبالی مقدم
🌷 شهید دانشجوی پیرو خط امام(ره) #محسن_وزوایی مادر بزرگوارشان می‌گفت؛ در #عملیات_فتح المبین محسن گفت: رسیدیم نزدیک کربلا گفتم: محسن جان اگر راه کربلا باز شود یکسره از آنجا می‌روی. گفت: نه میایم شما را می‌برم گفتم: محسن جان دلم آب نمی‌خورد، که تو کربلا را ببینی. گفت: مادر من #کربلا را برای خودم نمی‌خواهم بلکه برای #نسل_بعدی می‌خواهم... شادی روحش #صلوات
🌷سردار شهید #خلیل_مطهرنیا🌷 تصمیم گرفته بود #توی_جبهه_دبیرستان_راه_بیندازد. می گفت : «امروز بچه ها دارن این جا می جنگن و خون میدن ،عده ای بی تفاوت و اشراف زاده هم توی شهرها عین خیالشون نیست !با خیال راحت درس میخونن فردا هم که جنگ تموم بشه ،همه مسولیت ها ی کلیدی مملکت رو بدست میگیرن ،این رزمندها هم می شن محافظ یا زیر دست اون ها... شادی روحش #صلوات
کانال کمیل
@salambarebrahimm ⬇️#خرید_تاریکی ⬇️ 💠 بعضی‌ها هر روز بیشتر از دیروز غرق زرق و برق دنیا می‌شن، طور
@salambarebrahimm ⬇️ ⬇️ 💠بعضی‌ها استاد امر به معروف هستن و هی به بقیه می‌گن آدم باید به دیگران خوبی کنه! اما نوبت خودشون که می‌شه اصلاً کلمه «خوبی» یادشون می‌ره!! قرآن خوب جوابی بهشون داده: 🔻أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ 🔻آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید و فراموش می‌کنید که خودتان هم باید آن را انجام دهید؟ 📔بخشی از آیه ۴۴ بقره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_پناهیان 💠یکی از علائم ظهور حجت بن الحسن حس شهادت طلبی جوانان هست... #امام_زمان
#تلنگر حرفهایت املاء میشوند؛ دو فرشته می نویسند و این نامه را خدا نمره میدهد... مواظب باش حرف بیهوده نزن چه برسد به اینکه گناه باشد!
کانال کمیل
خواهر شهید دهقان از برادرش می‌گوید: 🔹"دفعه‌های آخر در ارتباطات تلفنی، خیلی غُر می‌زد از اینکه خسته
🌸مادر شهید دهقان: 🌷جدای اینکه آیه قرآن می‌فرماید : "شهدا زنده‌اند" ولی من حضورش را با تمام وجودم احساس می‌کنم. 🌷آنقدر عشق و علاقه‌ای بین من و محمدرضا بود که اگر محمدرضا به هر شکلی به غیر از شهادت از این دنیا می‌رفت به خانواده گفته بودم که من را هم باید همراه محمدرضا دفن کنید و کسی بودم که شاید به مراسم هفتم محمدرضا هم نمی‌رسیدم 🌷اما حالا این مقام شهادت یک مقام عظیمی است که باعث شده ما آرامش داشته باشیم.  🌷هر موقع که دلتنگش می‌شویم پیش ما می‌آید و بوی عطر خاصی را که استفاده می‌کرد را استشمام می‌کنیم. 🌷بارها شده هیچ کس در خانه نبوده و وقتی وارد خانه شدیم متوجه شدیم که بوی عطر محمدرضا در خانه است, حتی یکبار من از سرکار به خانه آمدم و اینقدر بوی عطرش زیاد بود که با تعجب رفتم و تلفن را برداشتم که به شوهرم زنگ بزنم وقتی تلفن را برداشتم دیدم خود تلفن بوی عطر می‌دهد و برایم خیلی عجیب بود. 🌷مجلس شهید رسول خلیلی که از ما دعوت کرده بودند و رفته بودیم, من اصلا طاقت نداشتم در این مجلس بنشینم و آنقدر از محمدرضا و رسول صحبت کردند که حالم خیلی بد شد. همین که نیت کردم بلند شوم یک لحظه بوی عطر محمدرضا آمد و کنار من صندلی خالی بود و احساس کردم محمدرضا کنار من نشسته که حتی برخورد شانه‌هایش را احساس کردم.  🌷در خانه مدام احساسش می‌کنیم و با او حرف می‌زنیم صبح که دلم برایش تنگ می‌شود و گریه می‌کنم شب به خوابم می‌آید و من را دعوا می‌کند و می‌گوید «برای چه ناراحتی»؟ 🌷از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمی‌گفت و دوستش که در سوریه با او بود از جواب دادن طفره می‌رفت. هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود، در شب شهادت امام رضا علیه‌السلام، حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمد و به صورت واضح می‌گفت: «فلانی را اینقدر سوال‌پیچ نکن وقتی سوال می‌کنی اون غصه می‌خوره, دوست داری نحوه شهادت منو بدونی من بهت می‌گم». 🌷و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید.  🌷دقیقا ساعت یک ربع به ۷ شب، در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ ۲۳ قرار گرفته و از ناحیه سر و گردن زخمی و قسمت چپ بدن او از بین رفته بود که حتی فرماندهانش می‌گفتند از بین آن ۴ شهید یگان فاتحین، نحوه شهادت محمدرضا از همه دلخراش‌تر بود و آن ۳ شهید دیگر با ترکش‌های این گلوله‌ای که به محمدرضا خورده بود شهید شده بودند.   
#تلنگر چادر آدابی دارد هرکی که #چادر پوشید، چادری محسوب نمیشه چادر بدون حیا مثل خونه ای میمونه که با گِل بنا شده...
5_6070873235660998065.mp3
5.07M
@salambarebrahimm 💢این مملکت امام زمانیه... ♦️خاطره حاج حسین یکتا از حضور در خلیج فارس و آمریکایی ها!!
🌷شهید #محمد_عبداللهی🌷 هر جا هرکاری بود، محمد بدون آن‌که مسوولیتی داشته باشد و یا اظهار خستگی کند، به دنبال انجام آن می‌رفت و می‌گفت: #کار_نباید_روی_زمین_بماند. خط قرمز محمد ولایت بود و می‌گفت: آقا نباید ناراحت شود، آقا که نمی‌تواند مستقیم بگوید، ما سربازیم؛ #سرباز_باید_جلو_بیاید. فرمانده باید فرماندهی کند. شادی روحش #صلوات
🌷 شهید #حاج_عبدالله_نوریان🌷 در عملیات والفجر 4 ، در دشت شیلر می‌خواستیم یک مین قمقمه‌ای را منفجر کنیم‌، اما نه خنثی می‌شد و نه منفجر؛ حاج عبدالله آمد و گفتیم: «نمی‌شود این را کاری کرد» او بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم گفت، همان کارهای مرا انجام داد و مین ترکید؛ حاج عبدالله گفت: #شما_بگویید_بسم‌الله‌‌الرحمن‌الرحیم_کار_درست_می‌شود. 📚روز سوم شادی روحش #صلوات
مسلمانان دو قبله دارند ، کعبه برای عبادت ؛ و قدس برای شهادت ... 🌷 #طلبه_شهیدعبدالصمد_امام_پناه 🌷 شهید ایرانی که در نبرد حزب الله لبنان با رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان حضور یافته و در 26 فروردین سال 1375 در سن 27 سالگی به شهادت رسید .
💠شهردار جبهه در جبهه هر فرد به مدت ۲۴ ساعت، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را بر عهده می گرفت …. البته بچه های دیگر در پهن کردن سفره، چیدن لوازم، آوردن خورا‌کی ها و جمع کردن و نظافت وسایل کمک می کردند. وقتی قرار بود خودشان غذا درست کنند، یکی می پرسید: «برادرا! چی میل دارید؟» و اگر قرار می شد سبزی پلو باشد، دو نفر کارشناس سبزی بیابانی به سراغ سبزی می‌رفتند. یکی دو نفر هم به دنبال هیزم می‌رفتند و آشپز و همدستانش هم مشغول پخت و پز می شدند چنان چه شهردار در نوبت وظیفه اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می داد، مرتب برای سلامتی اش صلوات می فرستادند و از او می‌خواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهده‌ی کار برنیامده بود انجام می دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می کردند که «ننه چرا غذا سرد است؟» چرا غذا کم نمک است و از این حرف ها…