#خاطره_شهدا
میگفت :
تو سوريه وقت خواب ندارم . وقتى هم مى خواهم بخوابم از شدت خستگى نمى توانم بخوابم، انگار يک لشكر مورچه دارند از پاهايم بالا مى آيند!
#شھید_محمودرضا_بیضایی💚
@salambarebrahimm
#خاطره_شهدا
💠 روزی احمد با تعداد زیادی مجله که تصاویر خواننده ها و رقاصه روی اون بود اومد خونه... 😳
مامان گفت: احمد جان اینا چیه آوردی‼️ چرا خریدی ⁉️
احمد رفت طرف باغچه و مجله ها رو آتیش زد‼️
و گفت: مامان اینا رو از باجه سر کوچه خریدم تا هم محله ای هام به گناه نیوفتن،
مامان گفت: پولشو از کجا آوردی⁉️
گفت: حقوق کار تابستونم رو استفاده کردم. 🙂
مامان گفت: مگه نمی خواستی موتور بخری ⁉️
گفت: هرچی فکر کردم دیدم موتور منو تا سر کوچه می بره ولی این کار تا بهشت.😇
مامان گفت: ولی تو این شهرک فقط همین یه باجه نیست. 😕
احمدگفت: می دونم ولی وقتی مُردم به خدا میگم وُسع من در همین حد بود. 🌹
❣اینچنین بودکودکی شهید #احمد_کشوری...
@Salambarebrahimm
رفقا به اندازه خودمون در راه خدا انفاق کنیم و هیچ کارنیکی رو کوچیک نبینیم شاید پیش خدا از منزلت بالایی برخوردار باشه😉
#خاطره_شهدا
یک روز با احمد سوار موتور بودیم .خانمی پشت فرمون اتومبیل روسری نداشت .
احمد گفت: بریم نزدیک بهش تذکر بدم
گفتم: نه ولش کن اون مطمئناً درست نمیشه و یه حرفی بهت میزنه که خودت خجالت میکشی .
گفت: از کجا میدونی سرش نمیکنه!؟
گفتم: از قیافش معلومه .
خلاصه رفت کنار ماشین و سرش رو انداخت پایین و بااحترام گفت: ابجی ببخشید عذرخواهی میکنم میشه روسریتونو سرتون کنید؟!
اون خانوم هم روسری رو سرش کرد و گفت: چشم
بهم گفت: دیدی؟! شماها میترسید #امربه_معروف کنید...
اگر امر به معروف رو کنار نمیگذاشتیم اوضاع مملکت و شهرمون اینطوری نبود
شهید مدافع حرم احمد اعطایی🌷
شادی روح این شهید بزرگوار #صلوات