#خـــاطراٺ_شــــهدا
💢فردے به گرداڹ معرفی شد🔖 كه خیلی به هیكلش مے بالید 💪و او ڪسی جز شهید علیرضا آزمایش نبود ڪہ بعدها فرمانده گرداڹ حزب ا... شد .🙂
علیرضا چوڹ ڪشتی گیر بود 🏅به خود اطمیناڹ داشت. روزے همہ بچه ها ی گرداڹ را ضربہ فنی ڪرد تا موسے الرضا سر رسید و نفس ڪشتی باقے نبود .‼️
💢 موسی الرضا ڪه تازه فهمیده بود😯 علیرضا خیلی شلوغ ڪرده گفت : من شب با تو ڪشتی مےگیرم 🚩. علیرضا مصّر بود ڪه همیڹ الان. موسی الرضا گفت : نه شب 🌙. بالاخره شب مهتابي فرا رسید و علیرضا وارد گود شد و موسی الرضا هم آمد .
همه منتظر بودیم ببیینم😰 چہ اتفاقے مے افتد . علیرضا رجز خوانے را شروع ڪرد و موسي الرضا ساڪت🤐، آرام و مطمئن جلو رفٺ و به سرعٺ زیر پای علیرضا رفٺ و او را روی سر برده و پایین انداخٺ بہ نحوی ڪه علیرضا دیگر بلند نشد . 😲
💢تازه فهمیده بودیم ڪه چرا موسے الرضا شب 🌙را براي مبارزه انتخاب ڪرده بود ، مے خواست تعداد بچه هاے شاهد خیلے ڪم باشند☝️
✍راوی: عباس تیموری
#شهید_موسی_الرضا_یزدانے🌷
@SALAMbarEbrahimm