eitaa logo
کانال کمیل
5.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
💢شهيدى كه اجزاى صورت و انگشتهايش را درون شكمش ريختند. 🌷از من خواستند برای شناسایی پیکر شهدا به معراج شهدای سنندج بروم. هر کدام را از روی لباسهایشان شناسایی کردم. چون روز قبل از صبح با آنها بودم یادم بود که کدام شهید چه لباس یا کفشی پوشیده و از بقایای البسه و پوتین‌ ها آنها را شناسایی کردم. کارمان تا حوالی ظهر طول کشید. بعد به پایگاهمان برگشتیم. تا نزدیکیهای پایگاه که رسیدیم ساعت حوالی دو بعد از ظهر بود. 🌷من عقب تویوتا نشسته بودم. یکهو دیدم کنار جاده پتویی افتاده است. مشکوک بود. همزمان راننده هم پتو را دید و ترمز زد. از ماشین پیاده شدیم و به طرف پتو رفتیم. طناب پیچ شده بود. مشخص بود درونش چیزی پیچیده‌ اند. طناب را باز کردیم؛ که کاش نمی‌ کردیم! هیچ وقت چیزی را که دیدم فراموش نمی‌ کنم. داخل پتو پیکر یک پاسدار دیده می‌ شد. 🌷لباس فرمش از رنگ سبز به سرخ برگشته بود. صورت پاسدار با نیش چاقو یا وسیله برنده دیگری کاملاً سوراخ سوراخ شده بود. لب، بینی و هر دو گوشش بریده شده بود. بند بند انگشت‌ هایش را هم بریده بودند. در شکم پیکر آثار بریدگی دیده می‌ شد. گویا آن را شکافته و بعد با نخ گونی و جوالدوز جای بریدگی را دوخته بودند. 🌷آن لحظه نمی‌ دانستم کسی را که می‌ بینم دوست دوران مدرسه‌ ام سید محمد حسینی است. همان رزمنده ‌ای که روز قبل اسیر ضد انقلاب شده بود. کسی که از سال ‌ها قبل می‌ شناختمش، چنان بلایی سرش آورده بودند که نتوانستم بشناسمش. با دیدن پیکر حالم دگرگون شد، با سر و صدای ما بچه ‌ها از پایگاه پایین آمدند و جنازه را با خود بردند. 🌷....بعد‌ها بچه‌ هایی که خوب آن را وارسی کرده بودند می‌ گفتند: ضدِ انقلاب تمام اجزای صورت و انگشت ‌های شهید حسینی را به درون شکمش ریخته و آن را دوخته بودند. راوى: رزمنده جانباز سید مهدى حسینی ❌ باشد ، شير حلالى كه خورده ام ❌ روزى اگر ز خون شما بگذرم.... 🌷شهدا را ياد كنيم با ذكر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
💠 🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷 آن زمان هم رسم و رسوم زیاد بود، ریخت و پاش بیداد می‌کرد؛ ولی از همان اول شروع کردیم. خریدمان؛ یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت و شلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی‌دانستیم، به حرف و حدیث‌ها و و رسوم هم کاری نداشتیم. خودمان برای زندگی‌مان می‌گرفتیم، همین‌ها بود که زیباترش می‌کرد. به روایت شهید 🌹امام خامنه‌ای: اسیر تجملات و تشریفات و چشم و هم چشمی‌ها نشوید، خودتان را در مسابقه مادی در امر نیاندازید. هیچ‌کس در این مسابقه و کامیاب نمی‌شود. این ظواهر و برق‌دار زندگی شخصی، این‌ها هیچ‌کدام انسان را نه خوشبخت می‌کند، نه دل‌شاد و راضی می‌کند.
حفظ در مَنش شهدا فاصله ساختمان سپاه تا مرکز مخابرات چند کيلومتری می شد. هر وقت میخواست زنگ بزنه به خونه، می رفت مخابرات... دفتر کارش اتاق ای بود موکت شده،بدون میز و صندلی. او هیچ گاه اتومبیل شخصی نداشت، حتی دولتی،هیچ وقت از وسایل دولتی استفاده شخصی نمیکرد... قبل از رفتن به عملیات زیارت حضرت زهرا (س)خواند. شهادت حضرت نزدیک بود و عملیات هم (س) ! ۵ بود که ترکش خورد بردنش بیمارستان، چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد آنروز، روز شهادت حضرت زهرا (س) بود.