eitaa logo
کانال کمیل
5.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
112 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
همسرت برای خودت است نه برای نمایش دادن جلوی دیگران میدانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه میفتند!؟ #شهید_ابراهیم‌_هادی
ابراهیم همیشه قبل از مسابقات دو رڪعت نماز میخواند... ازش پرسیدم: چه نمازی مۍ‌خوانی؟! گفت: دو رڪعت نماز میخوانم و از خدا میخواهم یه‌وقت تو مسابقه حــال کسی رو نگیرم... |💚 ▪️ @SALAMbarEbrahimm ▪️
#شهید_ابراهیم‌_هادی رفیق! حتی اگر احساس بی نیازی داشتی، دستت رابه سوی اهل‌بیت بگیر... اگر مشکل نداشتی همیشه وصل باش... مخصوصا به مادرت زهرا{س} فرزند نباید بی خیال مادر باشد...
در شب‌های سرد زمستان بدون‌ بالش‌ و زیرانداز می‌خوابید وقتی اعتراض ‌می‌کردیم ‌می گفت: باید این ‌بدن‌ را آماده‌ کنم باید عادت ‌کند‌ که‌ روزگار طولانی ‌در خاک بماند.. #شهید_ابراهیم‌_هادی..
ابراهیم‌ همیشه میگفت : تا وقتی که زمان ازدواجتون نرسیده دنبال ارتباط کلامی با جنس مخالف نرید ؛ چون آهسته آهسته خودتون رو به نابودی میکشید ! #شهید_ابراهیم‌_هادی
رفیق وقتی میبینی رفیقت ناراحته حالش خوش نیست دلش گرفته بیخیال نباش... ... تو رفاقت کم نمیزاشت پس‌ حواست به رفیقت باشه امیرالمؤمنین می فرمایند: ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺯﺩﺍﻳﻨﺪﻩ غم‌‌ ها ﻭ اندوه‌ها هستند... تو رفاقت‌ کم‌ نزار تا‌ شهادت...
شب که دیر می‌اومد خونه در نمیزد از روی دیوار میپرید تو حیاط و تا اذان صبح صبر میکرد بعد به شیشه میزد و همه را برای نماز بیدار میکرد بعد از شهادتش مادرم هر شب با صدای برخورد باد به شیشه می‌گفت: ابراهیم اومده... ❤️
4_5830165543063127063.mp3
6.01M
روایتی از علمدار کانال‌ کمیل 💔 یه مادر چشم انتظار که...😔 🎤حجت‌الاسلام‌علیرضاقربانی 🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
در شب های سرد زمستان بدون بالش و زیرانداز می خوابید وقتی اعتراض می کردیم می گفت : باید این بدن را آماده کنم باید عادت کند که روزگار طولانی در خاک بماند..! 🕊🌷
میگفت: امروز کسی نیومد پیشم مشکلشو حل کنم! نکنه دیگه خدا منو لایق نمیدونه به بنده هاش خدمت کنم... 🕊🌹 اینجوری باید باشیم...
خیلی از رفقایم را می دیدم که به خاطر دوستانشان از خدا دور شده بودند و دستورات خدا رو زیر پا می گذاشتند. تفاوت ابراهیم با بقیه این بود که برای دوستانش خیلی دل می سوزاند و برای هدایت آن ها تلاش می کرد. چند نفر از دوستانش شب ها سر کوچه آتش روشن میکردند و دور آن جمع می شدند و سر و صدای آنها مردم را اذیت می کرد. ابراهیم شب های متوالی کنار آنها می‌نشست و آن ها را راهنمایی می کرد‌. و این کار کم کم باعث شد دیگر آنجا ننشینند و پایشان به مسجد باز شود. 🕊🌹