از صادق آهنگران خواست
تا برای مجموعه جدید روایتفتح
اشعاری بخواند. روزی که برای بازدید و
فیلمبرداری از شهر هویزه میرفتند،
آهنگران مثنویهایی خواند و او آن را
برای فیلمهایش انتخاب کرد. از جمله:
چرا بستند راه آسمان را؟!..
چرا برداشتند این نردبان را؟!..
مرا اسب سپیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
خدا اسب سپیدم را که دزدید؟!..
شهادت را، امیدم را، که دزدید؟!..
وقتی آهنگران این اشعار را با صدای سوزناک
خود خواند، سید در کنار ماشین نشسته بود
و میگریست. بچههای گروه که سید را
خوب میشناختند، میدانستند که نالهها و
گریههای سید به خاطر جاماندنش
از قافله شهداست...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
دو حرف زیبا از دو بزرگ مرد:
#شهید_قاسم_سلیمانی: برای شهید شدن اول باید مانند شهید زندگی کرد...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی: تنها کسانی مردانه میمیرند که مردانه زیسته باشند...
بیشتر دوست داشت #گمنام باشد.
به همین دلیل گاهی به اسم های دیگر مقاله مینوشت..
نام هایی مانند:
سجاد شکیب، مرتضی علم الهدی، مرتضی حق گو، مهدی علم الهدی و فرهاد گلزار که از این نام آخر بیشتر در مجلات سینمایی استفاده می کرد.
گاهی نیز با نام مستعارِ «کاکتوس» مینوشت
که بعدها عنوان صفحه طنز ماهنامهٔ سوره شد.
#شهید_سیدمرتضی_آوینی🕊🌹
📚 لاله ای در فکه
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود.
می گفت: «میبرم با #خانم و بچه هام می خورم». میگفت: اینکه آدم شیرینی های زندگیشو با زن و بچه اش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می ذاره!
#شهید_سیدمرتضی_آوینی🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ راهی برای اینکه از آینده با خبر شویم وجود ندارد...
#شهید_سیدمرتضی_آوینی🕊🌹